Samaneh Mahmoodi

Samaneh Mahmoodi .

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



to be taken٠١:٢٨ - ١٤٠٢/٠١/٢٦to be cheated. you are taken, it costs lower than thisگزارش
0 | 0
write down an appointment١٠:٢٨ - ١٤٠٢/٠١/٢٢دعوت نامه برای ملاقات نوشتنگزارش
0 | 0
mean it١٠:٢٦ - ١٤٠٢/٠١/٢٢صادق بودن و دروغ نگفتنگزارش
0 | 0
call it sick١٤:١٠ - ١٤٠٢/٠١/٢١تماس با محل کار برای اعلام مریضی و سر کار نرفتنگزارش
0 | 0
sleep the morning away٠٠:٢٩ - ١٤٠٢/٠١/٢١کل صبح و خابیدن. when I sleep all the morning away , I get boredگزارش
0 | 0
marriage officiant١٢:٤٨ - ١٤٠١/١١/١٧کشیکی ک مراسم ازدواج رو انجام میده.گزارش
0 | 0
thundery١٩:٥٩ - ١٤٠١/١٠/٢٠هوای رعدو برقی. It'll be thundery,گزارش
2 | 0
sleep in late morning١٤:٠٧ - ١٤٠١/١٠/١٩دیر پاشدن، تو رخت خاب موندنگزارش
0 | 0
take oath٠٠:٢٩ - ١٤٠١/٠٩/٠٧قسم خوردنگزارش
2 | 0
organ donor٢٣:٤٩ - ١٤٠١/٠٩/٠٦اهدا کننده.گزارش
2 | 0
factory hand٠١:٥٤ - ١٤٠١/٠٩/٠٦کارگرگزارش
0 | 0
give massage١٣:٤٢ - ١٤٠١/٠٨/١٨ماساژ دادنگزارش
0 | 0
not your concern٠٠:١٦ - ١٤٠١/٠٨/١١ب تو مربوط نیست!گزارش
0 | 0
against the wall٢٣:١٣ - ١٤٠١/٠٧/١٢کنار دیوارگزارش
2 | 1
take request٠٢:١٦ - ١٤٠١/٠٧/١٢در مورد اهنگ درخاستی خوندنم میشع گفت.گزارش
0 | 0
talk about a١٥:٠٥ - ١٤٠١/٠٧/١٠اون واقعا بود. . . . اون واقعا است. Talk about a yummy dinner. شام واقعا خوشمزه ای بودگزارش
0 | 0
sponge off someone١٥:٠٠ - ١٤٠١/٠٧/١٠Borrowگزارش
2 | 0
wild١٥:٣٤ - ١٤٠١/٠٧/٠٨دوستان معانی تکراری و لزومی نداره هی تکرار کنین. Wild وقتی با رنگها بیاد، جیغ یا زننده معنی میده.گزارش
25 | 1
perfect timing٢٢:١٤ - ١٤٠١/٠٧/٠٤چ ب موقع!گزارش
9 | 0
shoot hoops١٩:٤٤ - ١٤٠١/٠٧/٠٤بسکتبال بازی کردنگزارش
7 | 0
nests٢٢:٥٠ - ١٤٠١/٠٧/٠١Noodle nesst: همون ک نودل و ب شکل لونه سرو میکنیم. یا همون آشیانه ای خودمون تو ماکارونیگزارش
2 | 0
spend fortune١٦:٣٦ - ١٤٠١/٠٦/٣١پول زیادی خرج کردن،گزارش
0 | 0
put someone on spot٢٢:١١ - ١٤٠١/٠٦/٢٤کسیو وادار ب عکس العمل سریع کردن.گزارش
0 | 0
swap over٢٢:٠٤ - ١٤٠١/٠٦/٢٤عوض کردن، جابجا کردن یا شدنگزارش
2 | 0
total of١٢:٤٤ - ١٤٠١/٠٦/٢٠در مجموعگزارش
5 | 0
i would be honored١٢:٤٤ - ١٤٠١/٠٦/٢٠باعث افتخارمهگزارش
2 | 0
get on knee١٢:٣٥ - ١٤٠١/٠٦/٢٠زانو زدنگزارش
0 | 0
hollow promise٠١:٥١ - ١٤٠١/٠٦/٢٠وعده الکیگزارش
0 | 0
half drunk٠١:٥٠ - ١٤٠١/٠٦/٢٠نیمه مستگزارش
0 | 0
get someone drunk٠١:٣٥ - ١٤٠١/٠٦/٢٠کسی و مست کردنگزارش
0 | 0
had a day in hell٠١:٢٨ - ١٤٠١/٠٦/٢٠روز بدی رو داشتنگزارش
2 | 0
resident advisor٢٢:٠٤ - ١٤٠١/٠٦/١٧مسئول خابگاهگزارش
5 | 0
consulting firm١٤:٠٩ - ١٤٠١/٠٦/١٤دفتر مشاورهگزارش
5 | 0
flag football١٦:١٥ - ١٤٠١/٠٦/١١تو این مدل فوتبال، باید کمربندی ک ب کمر حمل کننده توپ بسته شدع رو بگیری.گزارش
0 | 0
tee time١٦:٠٧ - ١٤٠١/٠٦/١١زمان شروع بازی گلفگزارش
2 | 0
auto repair shop٠١:٠٩ - ١٤٠١/٠٦/١١تعمیرگاه ( ماشینگزارش
0 | 0
fly a helicopter٢٢:٢٩ - ١٤٠١/٠٦/١٠هلیکوپتر و روندنگزارش
0 | 0
time in the words١٥:٠٣ - ١٤٠١/٠٦/١٠نوشتن ساعت ب شکل حروف It's two fifteenگزارش
0 | 0
digital time١٥:٠٢ - ١٤٠١/٠٦/١٠ساعتی ک ب صورت عدد نوشته میشه. 45: 5گزارش
0 | 0
do art١٤:٥٥ - ١٤٠١/٠٦/١٠کارهای هنری انجام دادنگزارش
2 | 0
do the housework١٤:٢٠ - ١٤٠١/٠٦/١٠کارهای خونه رو انجام دادنگزارش
7 | 0
get lift in car١٣:٥٢ - ١٤٠١/٠٦/١٠با ماشین کسی و رسوندنگزارش
0 | 0
do sightseeing٠١:٣٧ - ١٤٠١/٠٦/١٠گشتن،گزارش
14 | 0
do military service٢٣:٥٨ - ١٤٠١/٠٦/٠٩سربازی رفتنگزارش
2 | 0
turn reality٠١:٥٩ - ١٤٠١/٠٦/٠٧واقعیت و قبول کردنگزارش
0 | 0
cut short٠١:٤٣ - ١٤٠١/٠٦/٠٧I have to cut lunch short. باید از تایم ناهار بزنمگزارش
0 | 0
run١٧:٣٤ - ١٤٠١/٠٦/٠٦یه معنیشم هست، ارثی بودن تو خانواده. Allergic runs in my familyگزارش
5 | 0
stricken with disease١٧:٣١ - ١٤٠١/٠٦/٠٦مریض شدنگزارش
0 | 0
rate١٧:١٩ - ١٤٠١/٠٦/٠٦اخرین کلمه پیشنهادی تو صفحه اول. منوال، اوضاعگزارش
5 | 0
drop out١٤:٢٣ - ١٤٠١/٠٦/٠٥حذف کردن واحد درسیگزارش
5 | 1