صادق عباسی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free speech: آزادی بیان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deter: منصرف کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تو بستگی داره: it is up to you

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incurable illness: incurable illness

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نسخه قبلی: back issue

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نسخه قدیمی: back issue

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوباره سرپا شدن: to back on one's feet

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست گرمی: warm - up

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اولین و مهم ترین: first and foremost

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هول: simp

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چه برسه به: Let alone

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چون که زیرا: because the sky is high

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با در نظرگرفتن این تفاسیر: when all is said and done

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتباه احمقانه: make a stupid mistake

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسانه های خبری: news outlets

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get involved in: مشارکت کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خبرگزاری انلاین: Online news agency

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با یه تیر دو نشون زدن: the best of both worlds

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by a fraction of a second: کسری از ثانیه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسری از ثانیه: by a fraction of a second

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دهن پریدن: slip out

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عادی جلوه دادن: normalize

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلو گریه را گرفتن: choked back tears He choked back te ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جشن خداحافظی: Farewell party = good bye party

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اولویت قرار دادن: prioritize

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crouch down: چمباتمه زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crouch down: چمباتمه زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منطقه حفاظت شده: nature reserve

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاه کاسکت: Helmets

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منطقه طرح ترافیک: congestion charge zone

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صندلی شاگرد: passenger seat

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتخار کردن به: take pride in something/someone We ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جا باز کردن: make room for sb/sth

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیمت های سر به فلک کشیده: sky - high prices

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناتوانی ذهنی: intellectually disabled

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معلول ذهنی: intellectually disabled

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غرق شدن در: immerse yourself in something

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنترل به دست گرفتن: take/keep/gain control of sth Bank ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانواده صمیمی: Tight - knit family

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهمتر از همه: above all

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جایزه برده: award - winning film ( برای فیلم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شانس خیلی کم: fat chance

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از صفر شروع کردن: start from scratch

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی نادر: few and far between

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جدا گونه: several

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ربطی ندارد به: nothing to do with sth

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقامات بهداشتی: health authorities

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

correct weight: وزن صحیح

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when all is said and done: با در نظرگرفتن این تفاسیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with the prospect of: به امید اینکه. He wakes up every m ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with the prospect of: به امید اینکه. He wakes up every m ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر جمع: public opinion/approach. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scratch: start from scratch

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linger: ماندگار شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماندگار شدن: linger

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

body remover: مرده شور

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

free speech: آزادی بیان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imprint: left imprint on mind در حافظه نقش ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all that matters: تنها چیزی که مهم است

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all that matters: تنها چیزی که مهم است

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وام مسکن: mortgage

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدمات رفاهی: utility

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به توافق رسیدن: compromise

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لرزیدن از ترس: tremble

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محکم قدم گذاشتن: tramp

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موهای زبر: coarse hair

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موهای ژولیده: dishevelled hair

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوراهی شدن: diverge into two path

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همفکری کردن: brainstorm

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعدامدن: ensue

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بعد رخ دادن: ensue

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بعد اتفاق افتادن: ensue

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سد راه شدن: impede

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مانع حرکت شدن: impede

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انرژی برنده: vigorous

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دنیا اوردن بچه: have a baby

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سربازی رفتن: enlist

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهمونی خونه نویی: house - warming party

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خونه خودته: make yourself at home

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از گرسنگی مردن: dying of hunger

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some night: that was some night یه شبی بووود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستگی تو داره: it is up to you

١١ ماه پیش

مدال‌های صادق عباسی