صبایی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stew: فکرمیکنم معادلش برای ما خوراک میشه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

progression: روند تدریجی تغییر و توسعه Drugs can ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: 1. حداکثر ( adv ) 2. تا. . . ( pre ...

١ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

حال کامل و گذشته کامل هیچ ربطی به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strangle: خفه کردن کسی با دست یا طناب و. . . ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snow angel: طرح فرشته ای که با خوابیدن روی برف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compact mirror: آینه ی تاشو

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: درک احساسات / شرایط خوب / جدی بودن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

text: پیام متنی فرستادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassing: embarrassing: خجالت آور embarrassed ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one story: One story house= خانه یک طبقه اینج ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proving that: اثبات اینکه. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take off: ( Take ( X ) off ( Y کسر کردن و حذف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

audition: تست بازیگری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: اگر برای موسیقی، کتاب، فیلم، اطلاعا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stranded: شخص یا وسیله ی نقلیه ای که از جایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

headhunter: کسی که کارش پیدا کردن افرادی با مها ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flustered: دستپاچه ( adj )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crush: crush sb: خرد کردن باور، اعتماد بنف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think of: فکر کردن به. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for a while: مدتی ( کوتاه ) ، چند صباحی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stare: زل زدن و خیره نگاه کردن به چیزی یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ignorance: عدم آگاهی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blunder: اشتباه احمقانه ناشی از عدم تفکر یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

GP: مخففgeneral practitioner به معنی پز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear from: to receive news or information from ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

collapse: برای: سازه ها - - > یکباره فروریختن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run off: ناگهان کسی یا جایی را ترک کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vroom: در متن ها برای نشان دادن سرعت بالای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prolonged: طولانی و متمادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

particularly: به طور چشمگیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relieved: حس شادی از اینکه اتفاق ناگواری تمام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one another: با همدیگر ، با یک دیگر بدون پیشوند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roughly: تقریبا حدودِ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warm: گرمای ملایم و خوشایند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ahead of time: >معادل خیلی خوبی گفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet up: ملاقات کردن با کسی به منظور انجام ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hysterical: حالت هیستریک غیرقابل کنترل از شدت ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lock: درجای امنی حبس کردن ( به منظور محاف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confronting: پیش رو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at once: با دو معنی 1. بلافاصله، فورا ( imm ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frustrate: عصبانی کردن و به ستوه آوردن از ناتو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weep: Weep =cry

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

civil liberty: آزادی مدنی، حق شهروندان برای آزادی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

civil liberty: آزادی مدنی، حق شهروندان برای آزادی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

launch into: به دو صورت ممکنه آورده بشه Launch i ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evidence: دلیل و مدرک برای اثبات چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sincere: معادلش برای ما کسی میشه که ظاهر و ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep from: اگر به صورت keep sth from sb آمد: د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

declare: اعلام کردن به صورت رسمی و علنی در م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strangle: خفه کردن کسی با دست یا طناب و. . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush: سریع آمدن/رفتن/بردن: When she turne ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contaminate: آلوده کردن با مواد شیمیایی و مواد م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protest: اعتراض کردن ( به صورت علنی و گروهی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feature: نشان دادن ( به صورت تصویری و نمایشی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a statement: به صورت عمومی بیان کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public interest: منافع عمومی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oversight: اشتباه سهوی ( اسم ) سهواً اشتباه ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vibrant: پر انرژی و سرزنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: 1. حداکثر ( adv ) 2. تا. . . ( pre ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

screw up: screw up face/eyes جمع کردن ماهیچه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letdown: خلاف انتظار و اعتماد کسی عمل کردن و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick out: بیرون زدن بخشی از چیزی نسبت به یک س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typical: وقتی اول جمله به تنهایی باشه به معن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recognize: تشخیص دادن چیزی یا کسی براساس دیده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep a record of something: یادداشت برداری کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disturb: زمانی که کسی در حال انجام کاری است ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appropriate: اگر در مورد یک موقعیت، شرایط یا زما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: مفید و مرتبط به چیزی Relevant to st ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explanation: توضیحی که به عنوان دلیل برای اتفاقی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self confident: کسی که به توانایی های خودش اطمینان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon after: بلافاصله بعد از

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

such a long time: مدت زیادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficulty: have difficulty ( in ) doing someth ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that far: تا اون حد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run out: تمام کردن ( نداشتن به دلیل همه ی چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from now: بعد ( با در نظر گرفتن زمان فعلی به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outgoing president: به رییس جمهوری گفته میشه که اواخر د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

water level: سطح اب از نظر ارتفاع نباید با surfa ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull out: بیرون کشیدن چیزی یا کسی مثلا بیرون ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

latter: اگر با the بیاد به عنوان اسم بکار م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oust: بیرون راندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rainy days: روز مبادا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over by: زمانی که به کنار یا نزدیک چیزی یا ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear: از فعل wear برای hair برای بیان است ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a difference: make a difference: تاثیر داشتن ( در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a good deal: پول کمتری پرداخت کردن در خرید چیزی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

romance: در نقش اسم: عاشقانه عشق رابطه ی عاش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a walk: معادل go for a walk، قدم زدنی که بی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dresser drawer: کشوی میز ، کشوی دراور

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treat: خوراکی که در غیر از وعده های اصلی م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

naked hair: منظور موهایی هست که هیچ ماده ای مثل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bargain: معادل دقیقی نمیشه براش آورد باید مف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: دور هم جمع شدن و باهم وقت گذراندن. ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های صبایی