دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١١,١٨٠
رتبه
رتبه در دیکشنری
٣٦٠
لایک
لایک
١,١٦٨
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٥٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٤ سال پیش
دیدگاه
٢٦

فوران ( آب ) ، پاچیدن ( پاشیدن )

تاریخ
٤ سال پیش
دیدگاه
٢

ignorable

تاریخ
٦ سال پیش
دیدگاه
٤

مجرا،

تاریخ
٦ سال پیش
دیدگاه
٣

باز شده، از بسته بندی خارج شده ، از تحت کلید در آمده، باز ،

تاریخ
٦ سال پیش
دیدگاه
٣٢

پیشینیان

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He is just a flunky of the Party secretary.
دیدگاه
٠

او فقط نوکر دبیر حزب است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I recall " flunky" named by Confucius.
دیدگاه
٠

من "نوکر" خطاب کردن ( نام بردن ) توسط کنفسیوس را بخاطر می آورم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Damned! You unpatriotic flunky, get ready for your death!
دیدگاه
١

لعنتی! نوکر بیوطن ، برای مردن آماده شو.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Urge incontinence is when you suddenly need to pass urine desperately, but aren't able to reach the toilet in time.
دیدگاه
٠

شتاب در بی اختیاری زمانی است که شما ناگهان ، نیاز به دفع ادرار دارید ، اما تحمل رسیدن بموقع به دستشوئی را ندارید.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
For the past year, she has suffered from incontinence, but her kind next-door neighbour has done regular washing for her.
دیدگاه
٠

طی سال گذشته ، او از بی اختیاری رنج میبرد ، گرچه همسایه مهربان وی ، مدام او را شستشو داده است.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.