Rhino - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dilapidated: مخروبه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round: مرحله ( در مسابقات ) مثلا : Semi_fi ...

٢ هفته پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shortfall: کسری

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it would be better if: اینجوری بهتر خواهد بود اگر . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moan: چس ناله کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep somebody informed: در جریان قرار دادن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mutual respect: احترام متقابل

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indeed: به معنی حقیقتا . . . بعد از قید یا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in credit: Be in credit : پول تو حساب داشتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drown out: Drown sth ( sound ) out خفه کردن ی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

downright: محض ( برای تاکید بر روی صفات منفی ا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nature: ذات

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take seriously: اهمیت دادن ، جدی گرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slump: ریختن ( در مورد قیمت ها و در بازاره ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for some reason: بنا به دلایلی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

google: Google sth : سرچ کردن درباره چیزی د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enough: معنی : به اندازه کافی نکات دستوری : ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stink: بوی گوه دادن ( خود کلمه در زبان انگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wide awake: کاملا بیدار و هوشیار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discourteous: بی ادبانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ban: Ban on sth ممنوعیت چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lapse: سوتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compilation: تلفیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ecstatic: سرخوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shortly: Shortly before : اندکی قبل از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live in a world of your own: تو عالم هپروت بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i have to admit: باید بپذیرم که . . . ( یک موضوع درس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for some reason: بنا به دلایلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you dont mind my asking: قبل از اینکه یک سوال پرسیده شود است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if you dont mind my asking: قبل از اینکه یک سوال پرسیده شود است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclined to: be/feel inclined to do something : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a go: Give sth a go : آماده ی امتحان کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtue: فضیلت اخلاقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moan: چس ناله کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

posh: مجلل ، اعیانی Posh hotel

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posh: مجلل ، اعیانی Posh hotel

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without fail: 2 تا معنی داره : 1 - همیشه 2 - وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vow: قول شرف دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arms: اسلحه ، سلاح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: اَبَر پروژه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say: فرصت اظهار نظر ، حق تصمیم گیری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rushed off one: Be rushed off one's feet وقت سرخارو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make things difficult: اوضاع ( شرایط ) را سخت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make things difficult: اوضاع ( شرایط ) را سخت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast asleep: Be asleep : در خواب بودن Be fast as ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meant to do something: Somebody be meant to do something ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filling: ماده پر کننده دندان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dread: Dread sth Dread doing sth از چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the washing up: Wash dishes , plates , glasses, etc ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soapy: کفی ( آغشته به مواد شوینده و کف دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stink: بوی گوه دادن ( خود کلمه در زبان انگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

justice system: سیستم قضایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justice system: سیستم قضایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the rcord for: Hold the record for something رکورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break the record: Break the record in something رکورد ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruthlessly: قاطعانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruthlessly: قاطعانه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

channel of communication: کانال ارتباطی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drown out: Drown sth ( sound ) out خفه کردن ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carried away: Be/get carried away جوگیرشدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dilapidated: مخروبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilapidated: مخروبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep somebody informed: در جریان قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abolition: لغو و بر اندازی یک قانون ، سیستم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grudge: Have/has grudge against sb از کسی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intent on doing anything: be intent on/upon ( doing ) somethi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject to: Be subject to sth در معرض چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dependent on: be dependent on something/somebody ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw conclusions: to consider the facts of a situatio ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unappealing: نا پسند ، ناخوشایند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life threatening: کشنده مرگ بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forced labour: بیگاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

warrant: مجوز، حکم Issue a warrant به معنی ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downright: محض ( برای تاکید بر روی صفات منفی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff: خرت و پرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odd: فرد عجیب بعد از اعداد به معنی حول و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give or take: حول و حوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be past it: معنی عامیانش : دیگ سن و سالی از ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devasted: خیلی ناراحت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appalled: مات و مبهوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in credit: Be in credit : پول تو حساب داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mount up: تلنبار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

source: Sources : منابع آگاه ( در اخبار و ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come under attack: به رگبار انتقاد گرفته شدن ( باید بص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humiliated: [Not before noun ] خفت و خاری ، حقا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adversary: دشمن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adversary: دشمن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it s not your day: امروز روزِ تو نیست!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it s not your day: امروز روزِ تو نیست!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

youre kidding: شوخی میکنی!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

its been one of those days: ازون روزا بود! ( روز سخت و طاقت فرس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dont hold your breath: الکی دلتو خوش نکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a strain on somebody: تحت فشار قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitiful: ترحم انگیز

١ سال پیش

مدال‌های Rhino