پیشنهادهای رضا خوش بیان (٣٣)
دل آزار به کسی گفته میشود که چیزی یا کسی اورا در دوستی یا دلباختگی یا کارِ ناپسندانه آزار داده باشد
دل پوسیده به چم اینکه کسی بیش از اندازه جایی بمونه یا توی یک حال بمونه میگن، برای نمونه :دلمون پوسید از بس تو خونه موندیم، به کسایی هم گفته میشه که م ...
تو فارسیه میانه خیلی به کار میره اما در راستین هستی نداره چون یک واژه عربیه که ( نا ) بهش چسبیده, ماناکش یهویی یا ناگهان میشه
این واژه به جشنی پس از عروسی گفته میشود و نیز به حالته کنایه هم گفته میشود برای نمونه: ( چه عجب به خانه ی ما پاگشا کردی ) لُپ سخن:مکانی که برای نخستی ...
به حالت پوزخند و کلیشه ای به چیزهایی که سرو صدای بلندی بدهند غارغارک میگویند
این واژه دو ماناک رو میشه بهش داد ۱:دلواره:دل آواره ۲دلواره: ( وار :گونه ) دلگونه، یکدل، چیزی که برای دل است. ( گوشواره، ماهواره، )
پیش از اَندر ( ورود ) اسلام به ایران لر ها واژه لوران رو، نام پسران خود میگذاشتند که به ماناکِ لر زاده میباشد همچنین آسام به چمِ اَسای دستم ( عصای دس ...
ما لر ها تو زبان لری به پا میگیم لِنگ، به دیدگاهم واژه ی لنگان نیز از همین واژه برگرفته شده، یک پا راه رفتن، یک لنگ راه رفتن، لنگ لنگان :یک پا یکپا ر ...
پِشک در زبان لری به ماناک پاشیدن است و پشکل هم چیزی است که حیوانات میپاشند، پِشک انداختن چمِ ( قرعه کشی ) نیز هست که بیشتر به فارسی میخوره تا واژه ی ...
بهترین چم از دید من دادیک هست ( دادن به یک آدم چیزی رو ) نمونه ی دیگر نزدیک ، نزد چمِ هستی داشتن یا ( حضور ) داشتن در کنار یک آدم، میشود نزدیک
لذت:وسوسه لذت طلب:وسوسه خواه
این واژه فارسی است و زمانی به اعراب راه پیدا کرده و اونا نتونستن درستشو بخونن و همون درست خونده نشدش برگشته به زبان خودمون
چندلی
پیشیار و پیشکار به نگرم این دوتا همسان نیستن پیشکار:کسی که برای پول کار میکند:پیش خدمت پیشیار:کسی که برای آن ادم می جنگد یا کاری میکند ولی بیشتر دوس ...
به احتمال زیاد:به شایدی بیشتر، به شایدِ بیشتر شایش برابر واژه ی امکان هست و شاید برابر واژه ی احتمال واژه ی فَشاید هم میشه به کار برد برای احتمال
کهن تر در زمان شاه مردم به جای گفتارِ :فلانی از حدش گذشته یا از حد درومده میگفتند:فلانی از خورندش گذشته یا از خورند در اومده به چمِ اینکه فلانی از سز ...
ظرفی که لبریز باشد کنایه از لبریز شدن دل آدم نیز دارد
یه جورایی مضاف و مضاف الیه است به ماناکِ همانند کسایی که در آن مکان اند بیشتر برای آدم هایی که چارچوب هوشی دارند گفته میشه و اندیشه کوچیکی رو نگه مید ...
به چمِ کیفیت است که برخی میگن کیفیت خودنیز واژه ای پارسی است
توکان نام پسر در زبان لری است که شایش داره به فراموشی سپرده شده باشه
به چم مخالفت در دیدگاه های ادم ها میباشد برای نمونه من با نظر تو مخالفم / من با دیدگاه تو پاد اندیشم
بهترین واژه برابر پارسی�بازخورد�است از دیدگاه من
جریحه دار: دل آزرده هم میشه گفت
جریحه همون زخمی کردنه اما زمانی که به زبان پارسی اومده فقط برای احساسات به کار برده شده و واژه ی برابرش همون زخمی کردن احساسات یا زخمناک کردن احساساته
ویناس همون گناه هست وی :به سمت و سو ناس:نابودی، بدی نسناس هم یکی از هم خانواده هاش میشه گفت هست
خُرَند: اندازه، حد، برای چم میگن فلانی از حدش درومده، فلانی از خرندش درومده پدر بزرگم بسیار ازین واژه بهره برداری میکرد
مان: ایستادگی، خانه، چیزی که استوار و سکون دارد
مال در زبان لری یعنی خانه و ایر به معنای اریایی ها است اون آگری که میگید در زمان زرتشت نام گذاری شده که پیش از اون آیر بوده و در زمان زرتشت مردم زرتش ...
رخس واژه درست رقص هست که رفته تو عربی وشده رقص و برگشته به زبان پارسی
اُسکار به جایزه و لوح هم گفته میشه
واژه منم یه جورایی از منش هم میاد میگن منم داره یا بی منمِ
جاه طلبانه=جاه پرستانه، فزون خواهانه فزون از افزودن و بسیار می اید
برابر پارسی:کردارها