تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دل آزار به کسی گفته میشود که چیزی یا کسی اورا در دوستی یا دلباختگی یا کارِ ناپسندانه آزار داده باشد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل پوسیده به چم اینکه کسی بیش از اندازه جایی بمونه یا توی یک حال بمونه میگن، برای نمونه :دلمون پوسید از بس تو خونه موندیم، به کسایی هم گفته میشه که م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تو فارسیه میانه خیلی به کار میره اما در راستین هستی نداره چون یک واژه عربیه که ( نا ) بهش چسبیده, ماناکش یهویی یا ناگهان میشه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این واژه به جشنی پس از عروسی گفته میشود و نیز به حالته کنایه هم گفته میشود برای نمونه: ( چه عجب به خانه ی ما پاگشا کردی ) لُپ سخن:مکانی که برای نخستی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به حالت پوزخند و کلیشه ای به چیزهایی که سرو صدای بلندی بدهند غارغارک میگویند

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این واژه دو ماناک رو میشه بهش داد ۱:دلواره:دل آواره ۲دلواره: ( وار :گونه ) دلگونه، یکدل، چیزی که برای دل است. ( گوشواره، ماهواره، )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش از اَندر ( ورود ) اسلام به ایران لر ها واژه لوران رو، نام پسران خود میگذاشتند که به ماناکِ لر زاده میباشد همچنین آسام به چمِ اَسای دستم ( عصای دس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ما لر ها تو زبان لری به پا میگیم لِنگ، به دیدگاهم واژه ی لنگان نیز از همین واژه برگرفته شده، یک پا راه رفتن، یک لنگ راه رفتن، لنگ لنگان :یک پا یکپا ر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پِشک در زبان لری به ماناک پاشیدن است و پشکل هم چیزی است که حیوانات میپاشند، پِشک انداختن چمِ ( قرعه کشی ) نیز هست که بیشتر به فارسی میخوره تا واژه ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین چم از دید من دادیک هست ( دادن به یک آدم چیزی رو ) نمونه ی دیگر نزدیک ، نزد چمِ هستی داشتن یا ( حضور ) داشتن در کنار یک آدم، میشود نزدیک

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

لذت:وسوسه لذت طلب:وسوسه خواه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این واژه فارسی است و زمانی به اعراب راه پیدا کرده و اونا نتونستن درستشو بخونن و همون درست خونده نشدش برگشته به زبان خودمون

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

چندلی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشیار و پیشکار به نگرم این دوتا همسان نیستن پیشکار:کسی که برای پول کار میکند:پیش خدمت پیشیار:کسی که برای آن ادم می جنگد یا کاری میکند ولی بیشتر دوس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به احتمال زیاد:به شایدی بیشتر، به شایدِ بیشتر شایش برابر واژه ی امکان هست و شاید برابر واژه ی احتمال واژه ی فَشاید هم میشه به کار برد برای احتمال

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کهن تر در زمان شاه مردم به جای گفتارِ :فلانی از حدش گذشته یا از حد درومده میگفتند:فلانی از خورندش گذشته یا از خورند در اومده به چمِ اینکه فلانی از سز ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرفی که لبریز باشد کنایه از لبریز شدن دل آدم نیز دارد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه جورایی مضاف و مضاف الیه است به ماناکِ همانند کسایی که در آن مکان اند بیشتر برای آدم هایی که چارچوب هوشی دارند گفته میشه و اندیشه کوچیکی رو نگه مید ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به چمِ کیفیت است که برخی میگن کیفیت خودنیز واژه ای پارسی است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توکان نام پسر در زبان لری است که شایش داره به فراموشی سپرده شده باشه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به چم مخالفت در دیدگاه های ادم ها میباشد برای نمونه من با نظر تو مخالفم / من با دیدگاه تو پاد اندیشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژه برابر پارسی�بازخورد�است از دیدگاه من

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریحه دار: دل آزرده هم میشه گفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جریحه همون زخمی کردنه اما زمانی که به زبان پارسی اومده فقط برای احساسات به کار برده شده و واژه ی برابرش همون زخمی کردن احساسات یا زخمناک کردن احساساته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویناس همون گناه هست وی :به سمت و سو ناس:نابودی، بدی نسناس هم یکی از هم خانواده هاش میشه گفت هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خُرَند: اندازه، حد، برای چم میگن فلانی از حدش درومده، فلانی از خرندش درومده پدر بزرگم بسیار ازین واژه بهره برداری میکرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مان: ایستادگی، خانه، چیزی که استوار و سکون دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مال در زبان لری یعنی خانه و ایر به معنای اریایی ها است اون آگری که میگید در زمان زرتشت نام گذاری شده که پیش از اون آیر بوده و در زمان زرتشت مردم زرتش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رخس واژه درست رقص هست که رفته تو عربی وشده رقص و برگشته به زبان پارسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُسکار به جایزه و لوح هم گفته میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه منم یه جورایی از منش هم میاد میگن منم داره یا بی منمِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاه طلبانه=جاه پرستانه، فزون خواهانه فزون از افزودن و بسیار می اید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی:کردارها