پیشنهادهای Rana mirsalehi (١٢)
٢٧
٥ سال پیش
٧
butter : کره، روغن butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن
٥ سال پیش
٣٦
صندلی جلوی ماشین
٥ سال پیش
٢٤
سیر بودن
٥ سال پیش
٨
نوش جان ( از زبان فرانسه وارد انگلیسی شده است )
٥ سال پیش
٣٧
چیزی نمونده که. . . نزدیکه که. . . برای مثال: I'm about to finish چیزی نمونده که تموم کنم.
٥ سال پیش
١٦
دارو، مواد مخدر
٥ سال پیش
٤٣
در مکالمات محاوره ای برای بیان حرف هایی که در گذشته گفته شده، بجای said از was like استفاده میشه. I/she/he was like اینجوری گفتم/ گفت
٥ سال پیش
٢١
اهمیت داشتن برای مثال: I dont give a damn اصلا برام مهم نیست، به درک
٥ سال پیش
٤٨
🔽مخالفت مودبانه معذرت میخوام ولی من مخالفم
٥ سال پیش
٩
پیش میاد ( در جواب عذرخواهی )
٥ سال پیش
٢٤
عاشق شدن ( از افعال عبارتی )
٥ سال پیش
٢٠
یک دنیا ممنون یک میلیون ممنون