دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٣,٠٢٤
رتبه در دیکشنری
١,٢٣٨
لایک
٣٠٥
دیسلایک
١٣
جدیدترین پیشنهادها
٥ سال پیش
٧
butter : کره، روغن butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن
٥ سال پیش
٣٦
صندلی جلوی ماشین
٥ سال پیش
٢٤
سیر بودن
٥ سال پیش
٨
نوش جان ( از زبان فرانسه وارد انگلیسی شده است )
٥ سال پیش
٣٧
چیزی نمونده که. . . نزدیکه که. . . برای مثال: I'm about to finish چیزی نمونده که تموم کنم.
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.