R@ha - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retorted: پاسخ دادن به یک اظهارنظر یا اتهام، ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tensely: با شدت ، به سختی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

faintest: کم رنگ ترین

١ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترتیب دادن جلسه یا گردهمایی

٤ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنیmore is at stake؟

٤ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

جمله ( Harry's heart was beating a ...

٤ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

Don't toy with me یا اگه بخ ...

٥ ماه پیش

ثبت اولین پرسش

-

بپرس

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honorary: ویژه ، خاص

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aqi: شاخص استاندارد الودگی هوا

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unconsenting: پذیرا نبودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keeled: به زمین افتادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drifting: فرو رفتن ، رانش he might have been ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

countercurse: ضد طلسم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marbles: عقل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marbles: عقل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sniffily: با لحنی تحقیر امیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decked: اراسته تزئین شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

likely looking: به احتمال زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silhouetted: سایه ای سیاه که در مقابل شی ای روشن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shins: ساق پا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eluding: فرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perseid: هر یک از بارش های شهابی که در اواسط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perseid: هر یک از بارش های شهابی که در اواسط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i were in your shoes: وقتی که میخوایم به کسی بگیم که اگه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ragger: یک فرد مزاحم، به ویژه یک فرد پر سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interrupting: ? Am i interrupting مزاحم شدم؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

news travel fast: خبرا زود میرسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to spy on someone: زاغ سیاه کسی را چوب زدن ، جاسوسی کس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it smells rat: یه بوهایی میاد ( یه جای کار میلنگه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at leisure: در موقع استراحت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you must account for every penny: باید تا دینار اخر حساب پس بدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay on the nail: خوش حساب He always pays on the nai ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aqi: شاخص استاندارد الودگی هوا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unique occasion: موقعیت منحصربه فرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unique occasion: موقعیت منحصربه فرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infuriatingly: اعصاب خورد کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lunascope: لوناسکوپ یک ابزار نجومی بود که توسط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retorted: پاسخ دادن به یک اظهارنظر یا اتهام، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thud on wood: به یک عبارت خرافی گفته می شود، لمس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arithmancy: فال با استفاده از اعداد، به ویژه با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malevolently: بدخواهانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beckoning: با انجام یک ژست با دست ، بازو یا سر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gallow: چوبه دار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kappa: ( تخیلی ) نوعی هیولای ابزی که از خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grindylow: موجودی فولکلور ( که گفته می شود در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pottering: حرکت کردن به اطراف بدون عجله یا نگر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

splinched: According to Apparition, this happe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whacking: ضربه محکم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fienting: فریب دادن/نیرنگ/گول زدن این حرکت مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cobbing: ضربه ( به خصوص روی باسن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chivvy: مجبور کردن کسی به انجام کاری که دوس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smarm up: کسی که برای جلب لطف و رضایت یه فردی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scathingly: گفتن چیزی که به نحوی سوزاننده ، کوب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skid to a halt: ( especially a vehicle ) to slide ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foraged for: To search for something widely: Unl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

singeing: Burn something lightly and superfic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man of culture: man who knows of the world and how ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reluctant to forgo: بی میل به چشم پوشی و صرف نظر کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

press cutting: به بریده روزنامه یا مجله میگن press ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curriculum plan: به طور کلی برنامه درسی معنی دقیق تر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so ordered: عبارتی که در دادگاه به کار میره با ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

certain: واضح

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interrogating: بازخواست ، حرف کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ecstatically: با خوشی ، از روی خوشحالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keeled: به زمین افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gurgling: شر شر ، غر غر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gurgling: شر شر ، غر غر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affronted: تحقیر امیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affronted: تحقیر امیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

echoed: انعکاس پیدا کرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

witheringly: در حال پژمرده شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bleakly: بی روح ، با حالتی غم انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleakly: بی روح ، با حالتی غم انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gloomily: با اندوه ، به تلخی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gloomily: با اندوه ، به تلخی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smarmiest: پاچه خوار ترین ، چاپلوس ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manning: حفظ کردن ، نگه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flung: کنار زد ، دور کرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apprehensively: Anxiously

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apprehensively: Anxiously

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nondescript: مجهول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smudged: لکه دار ، کثیف شده ، تار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smudged: لکه دار ، کثیف شده ، تار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peeled: باز کرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

faintest: کم رنگ ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faintest: کم رنگ ترین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoved: راند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoved: راند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

morale booster: قوت قلب ، تقویت روحیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morale booster: قوت قلب ، تقویت روحیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roving: پرسه زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tauntingly: ازار دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tauntingly: ازار دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tilting: متمایل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tilting: متمایل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knottiest: پیچیده ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knottiest: پیچیده ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insisting: پافشاری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imploringly: ملتمسانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strutting: قدم زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gloating: نگاه پیروزمندانه ( از نوع مخرب )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gloating: نگاه پیروزمندانه ( از نوع مخرب )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subdued: تحت کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grimmer: زشت و زننده ، ترسناک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yearned: اشتیاق داشت، آرزو کرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodge: گیر افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smeared: تهمت زدن انتشار دادن کثیف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smeared: تهمت زدن انتشار دادن کثیف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trundling: چرخ زدن گشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keen on: علاقه مند بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cart horse: اسب های بزرگی که برای کشیدن گاری یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

popping: Eyes popping بیرون زدن چشم از حدقه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fretfully: با عصبانیت آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

petrified: قبض روح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

occurred: What seemed like their last hope oc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tarlian: نوعی موجود جاودانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loomed: نمایان شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fangs: نیش ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fangs: نیش ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spitting: شباهت داشتن/کپی برابر اصل بودن be ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubies: یاقوت سرخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubies: یاقوت سرخ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coiling: چنبر شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lunged: حمله ور شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flailing: دست و پا زدن کوبیدن تکان خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flailing: دست و پا زدن کوبیدن تکان خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gathered together: دور هم جمع کردن دور هم جمع شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scurrying: با عجله حرکت کردن ( یک شخص یا حیو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scurrying: با عجله حرکت کردن ( یک شخص یا حیو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stately home: Stately home خانه ای بزرگ و قدیمی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stately home: Stately home خانه ای بزرگ و قدیمی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finer: بهتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prodded: سیخونک زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puffball: پف بال یک قارچ بزرگ گرد است که وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knuckles: بند انگشتان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knuckles: بند انگشتان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sniveled: بالا کشیدن اب بینی با صدا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ambling: اروم و با احتیاط جلو اومدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trodden on: پایمال شده لگد مال شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trodden on: پایمال شده لگد مال شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bungler: دست و پاچلفتی فردی ک کارهارا ب صور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eeylops: پلک چشم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

patrolled: پاسبانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

owlery: محل نگهداری جغد ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monkshood: گیاه سمی که با گلهای آبی پوشیده شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hooch: ( عامیانه ) مشروب الکلی ( به ویژه م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cursing: لعنت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chickened out: جا زدن Maybe he's chickened out شای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chickened out: جا زدن Maybe he's chickened out شای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

golden snitch: گوی زرین در کوییدیچ ( هری پاتر )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get fouled: رد صلاحیت شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

erised: Erised در واقع برعکس desire هست که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erised: Erised در واقع برعکس desire هست که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taunting: مسخره کردن سر به سر گذاشتن دست اندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taunting: مسخره کردن سر به سر گذاشتن دست اندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silkily: به طور متقاعد کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

explodable: قابل انفجار

١ سال پیش

مدال‌های R@ha