مسعود صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

typewritten: ( توسط کامپیوتر یا ماشین تایپ ) تای ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jailer: زندان بان معنی گرفته شده از دیکشنری ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

line of work: شغل - زمینه کاری معنی گرفته شده از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sprinter: دونده دو سرعت

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long running: ( این یک صفت است و به معنی ) بلند ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give up on: دست کشیدن از چیزی ( اگر بعدش someth ...

٧ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٧ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go cart: ماشین مسابقه کارتینگ به شکل go - ka ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim live: جان کسی یا چیزی را گرفتن معنی گرفته ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pass along: انتقال دادن ( phrasal verb )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

teacher led: معلم محور ( دروسی که در کلاس فقط تو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

job hopping: تغییر مداوم شغل معنی گرفته شده از د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delightful: خوشحال کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delightful: خوشحال کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slurred: ( برای حرف زدن ) بریده بریده - جوید ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slurred: ( برای حرف زدن ) بریده بریده - جوید ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baby boomer: فردی که در دوره زمانی به دنیا آمده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

baby boomer: فردی که در دوره زمانی به دنیا آمده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stock quotes: مظنه قیمت سهام

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undercooked: ( درباره غذا ) خام - ناپخته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undercooked: ( درباره غذا ) خام - ناپخته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flip flop: الاکلنگ - دمپای لاانگشتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flip flop: الاکلنگ - دمپای لاانگشتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedsit: آپارتمان یکخوابه - منزل یکخوابه - خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bedsit: آپارتمان یکخوابه - منزل یکخوابه - خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plan out: با دقت برنامه ریزی کردن ( با در نظر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coursework: کار عملی ( که بخشی از نمره نهایی در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

if so: اگر چنین است

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

canoeing: کانو رانی - کانو سواری ( کانو یا ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a turn: دور زدن ( در رانندگی یا در هنگام پی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a turn: دور زدن ( در رانندگی یا در هنگام پی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a wrong turn: اشتباه دور زدن ( در رانندگی یا در ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take a wrong turn: اشتباه دور زدن ( در رانندگی یا در ه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take out: غذای آماده ( که از بیرون از خانه خر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

walks of life: اقشار مختلف مردم - اقشار مختلف جامع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get the hang of: یادگرفتن چگونگی انجام کاری و یا است ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expressive: ابرازی ( این معنی بر مبنای یکی از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

closing: اختتامیه مثال: closing ceremony = م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in due course: به موقع - سَرِ موقع معنی گرفته شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in due course: به موقع - سَرِ موقع معنی گرفته شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hire out: به کرایه دادن معنی گرفته شده از دیک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hire out: به کرایه دادن معنی گرفته شده از دیک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rock pool: استخر ( حوضچه ) کوچک آب که در میان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rock pool: استخر ( حوضچه ) کوچک آب که در میان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intrigued: فریبنده ( در این معنی، این کلمه حال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

realia: وسایل کمک آموزشی معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realia: وسایل کمک آموزشی معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ophiuchus: نام یک صورت فلکی است که در فارسی به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ophiuchus: نام یک صورت فلکی است که در فارسی به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: زیر نظر گرفتن چیزی - دنبال کردن معن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up on: متوجه شدن - فهمیدن ( بخصوص درباره م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of breath: نفس نفس زدن معنی گرفته شده از دیکشن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lose out: شکست خوردن معنی گرفته شده از دیکشنر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

develop into: به تدریج رشد کردن - به تدریج تغییر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

develop into: به تدریج رشد کردن - به تدریج تغییر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a go: سعی کردن برای انجام کاری معنی گرفته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a go: سعی کردن برای انجام کاری معنی گرفته ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go down well: دریافت عکس العمل خوب از کسی به طور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down well: دریافت عکس العمل خوب از کسی به طور ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

secure funding: تامین کردن سرمایه لازم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secure funding: تامین کردن سرمایه لازم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wrong way round: برعکس - چپه - اشتباه معنی گرفته شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the wrong way round: برعکس - چپه - اشتباه معنی گرفته شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prize giving: ( مراسم ) اهدای جوایز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prize giving: ( مراسم ) اهدای جوایز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

domesticated: ( برای حیوانات ) رام شده - اهلی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domesticated: ( برای حیوانات ) رام شده - اهلی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grower: کشاورز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first of its kind: اولین در نوع خودش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

first of its kind: اولین در نوع خودش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fertiliser: کود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fertiliser: کود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a head start: اول شروع کردن ( به گونه ای که به ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a head start: اول شروع کردن ( به گونه ای که به ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk down: بدگویی کردن معنی گرفته شده از دیکشن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

down the line: سپس - بعد معنی گرفته شده از دیکشنری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

youth led: رهبری شده توسط یک فرد جوان ( این عب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

youth led: رهبری شده توسط یک فرد جوان ( این عب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take simplicity: آسان گرفتن ( مسائل و امور )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

claim live: جان کسی یا چیزی را گرفتن معنی گرفته ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of small means: کسی که درآمد کمی دارد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

of small means: کسی که درآمد کمی دارد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holding pen: آغلی که در آن احشام را به طور موقت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

holding pen: آغلی که در آن احشام را به طور موقت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by all means: قطعا - البته - بله ( برای ابراز تای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get in the way of: مانع شدن معنی گرفته شده از دیکشنری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

descend into: دچار شدن - شدن ( دارای بار معنایی م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

descend into: دچار شدن - شدن ( دارای بار معنایی م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

industriousness: تلاشگری - زحمت کشی معنی گرفته شده ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

team up: دور ه جمع شدن به منظور انجام دادن ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put into practice: بکار بردن معنی گرفته شده از دیکشنری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat oriented: غذای پُر گوشت - غذای گوشتی - غذایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meat oriented: غذای پُر گوشت - غذای گوشتی - غذایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dressy: ( برای لباس ) رسمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dressy: ( برای لباس ) رسمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revival: ( برای نمایشنامه ) تولیدی جدید از ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warp speed: حداکثر سرعت ممکن معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warp speed: حداکثر سرعت ممکن معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tuck into a good meal: از غذا لذت بردن - با ولع غذا خوردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck into a good meal: از غذا لذت بردن - با ولع غذا خوردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burgundy: ( رنگ ) قرمز تیزه معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feed off: گرفتن انرژی، الهام، قدرت و حمایت ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feed off: گرفتن انرژی، الهام، قدرت و حمایت ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the face of: مواجه شدن با چیزی ( معمولا سختی ها ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the face of: مواجه شدن با چیزی ( معمولا سختی ها ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

job hopping: تغییر مداوم شغل معنی گرفته شده از د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

translate into: ( در نتیجه چیزی ) منجر شدن معنی گرف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

translate into: ( در نتیجه چیزی ) منجر شدن معنی گرف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self development: رشد فردی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self development: رشد فردی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight a: این عبارت یک صفت است و به معنی: کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight a: این عبارت یک صفت است و به معنی: کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voice synthesizer: نرم افزار کامپیوتری تولید کننده صدا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediate boss: رئیس مستقیم - رئیسی که یک فرد کارمن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summation: جمع بندی - خلاصه معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lighthearted: غیر جدی معنی گرفته شده از دیکشنری آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

allotted: تخصیص داده شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allotted: تخصیص داده شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fright frozen: این یک صفت است و به معنی: از ترس خش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk out of: قانع کردن کسی برای انجام ندادن کاری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

help wanted advertisement: آگهی نیازمندی ها ( در روزنامه یا آن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

help wanted advertisement: آگهی نیازمندی ها ( در روزنامه یا آن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

penalise: این کلمه سبک نگارش به روش British E ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

penalise: این کلمه سبک نگارش به روش British E ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pat yourself on the back: کنایه دارد از : از خود تعریف کردن م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pat yourself on the back: کنایه دارد از : از خود تعریف کردن م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legal secretary: منشی وکلای حقوقی - دستیار وکلای حقو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

note taking: یادداشت برداری - نُت برداری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

note taking: یادداشت برداری - نُت برداری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in broad daylight: توی روز روشن معنی گرفته شده از دیکش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in broad daylight: توی روز روشن معنی گرفته شده از دیکش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

civil servant: کارمند شهرداری - کارمند دولت معنی گ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

civil servant: کارمند شهرداری - کارمند دولت معنی گ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wink off: به طور استعاره ای معنی ( ( خوابیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wink off: به طور استعاره ای معنی ( ( خوابیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alertness: اجیر بودن - خواب آلوده نبودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jailer: زندان بان معنی گرفته شده از دیکشنری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jailer: زندان بان معنی گرفته شده از دیکشنری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run of the mill: معمولی ( کل این عبارت یک صفت می باش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cantata: تکه ای از موسیقی مذهبی معنی گرفته ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go together: باهم وجود داشتن - باهم ارتباط داشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go together: باهم وجود داشتن - باهم ارتباط داشتن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stiff muscles: گرفتگی عضلانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff muscles: گرفتگی عضلانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glowing: پر از تحسین - پر از تمجید معنی گرفت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glowing: پر از تحسین - پر از تمجید معنی گرفت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the big screen: سینما معنی گرفته شده از دیکشنری آنل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gather around: دور هم جمع شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gather around: دور هم جمع شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dual career: ( انسان ) دو شغله - وضعیتی که در یک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media saturated: اشباع شده با رسانه ( منظور از رسان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the cuff: فی البداهه - بی مقدمه معنی گرفته شد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non productivity: عدم بهره وری - عدم بازدهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sprinter: دونده دو سرعت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sprinter: دونده دو سرعت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leg of the tour: یکی از بخش های تور معنی گرفته شده ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

investigative: ( برای توصیف شخصیت انسان ) اهل تحقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

investigative: ( برای توصیف شخصیت انسان ) اهل تحقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stress fracture: شکستگی های کوچک استخوان که از فشار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stress fracture: شکستگی های کوچک استخوان که از فشار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hooked on: معتاد شدن ( وابسته شدن ) به چیزی مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hooked on: معتاد شدن ( وابسته شدن ) به چیزی مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brownie: کیک شکلاتی ( به شکل تخت و کلفت ) م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brand engagement: تعلق خاطر ( دلبستگی و یا وابستگی ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brand engagement: تعلق خاطر ( دلبستگی و یا وابستگی ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underpaid: دستمزد کمتر معنی گرفته شده از دیکشن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

underpaid: دستمزد کمتر معنی گرفته شده از دیکشن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overmine: بیش از حد معدنکاری کردن - بیش از حد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oversized: بزرگتر از حد معمول - خیلی بزرگ معنی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

under flow: حرکت آب از میان مواد زیرسطحی - جریا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underheat: ناکافی گرم کردن ( verb ) معنی گرفت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profiling: ( به منظور مقاصد بازاریابی و یا به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in person: شخصا معنی گرفته شده از دیکشنری آنلا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regulated: ( صفت می باشد و به معنی ) کنترل شده ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

distant past: گذشته دور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distant past: گذشته دور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

current affairs: وقایع مهم جاری معنی گرفته شده از دی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

current affairs: وقایع مهم جاری معنی گرفته شده از دی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

astounding: عجیب و غریب ( صفتی است که برای توصی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contributing: دخیل ( Adjective )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rough it: ( informal ) برای مدت کوتاهی در شرا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rough it: ( informal ) برای مدت کوتاهی در شرا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off season: فصلی که ( زمانی از سال که ) مردم کم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

off season: فصلی که ( زمانی از سال که ) مردم کم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not to be outdone: بهتر از این نمیشه معنی گرفته شده از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spiritual healing: درمان افراد بدون استفاده از دارو یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selling point: یک ویژگی خاص از یک محصول که باعث می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off limits: فراتر از محدوده معنی گرفته شده از د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off limits: فراتر از محدوده معنی گرفته شده از د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off ramp: جاده خروجی بزرگراه ها معنی گرفته شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off ramp: جاده خروجی بزرگراه ها معنی گرفته شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restock: تامین کالا ( جهت فروش ) برای مغازه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restock: تامین کالا ( جهت فروش ) برای مغازه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commercialize: تجاری سازی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commercialize: تجاری سازی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by way of illustration: ( Idiom ) به عنوان مثال معنی گرفته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by way of illustration: ( Idiom ) به عنوان مثال معنی گرفته ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get caught up: درگیر چیزی شدن معنی گرفته شده از دی ...

١١ ماه پیش

مدال‌های مسعود صباغ