مسعود صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

typewritten: ( توسط کامپیوتر یا ماشین تایپ ) تای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typewritten: ( توسط کامپیوتر یا ماشین تایپ ) تای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a bid to: به منظورِ - برایِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a bid to: به منظورِ - برایِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

genealogy: نَسَب شناسی - شجره نامه شناسی - مطا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

genealogy: نَسَب شناسی - شجره نامه شناسی - مطا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ground rules: وظایف اساسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minimal: حداقل - حداقلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minimal: حداقل - حداقلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

peer pressure: فشار همنوعان ( n ) ( U )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teacher led: معلم محور ( دروسی که در کلاس فقط تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teacher led: معلم محور ( دروسی که در کلاس فقط تو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guided learning: یادگیری تحت نظر و سرپرستی معلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guided learning: یادگیری تحت نظر و سرپرستی معلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick of butter: قالب 113 گرمی ( 4 اونسی ) کره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick of butter: قالب 113 گرمی ( 4 اونسی ) کره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impending: قریب الوقوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

impending: قریب الوقوع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bloodsucking: خون خوار - خون آشام ( adj )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bloodsucking: خون خوار - خون آشام ( adj )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

distorted: تحریف شده ( adj )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

induction: معرفی - معارفه ( به یک شغل و یا به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sectioned off: جدا کردن یک چیزی از چیزی دیگر - تقس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sectioned off: جدا کردن یک چیزی از چیزی دیگر - تقس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smooth running: کارکردن یا ادامه کار دادن به شکل مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth running: کارکردن یا ادامه کار دادن به شکل مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in return for: در عوضِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in return for: در عوضِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the job training: آموزش ضمن خدمت - آموزش ضمن کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the job training: آموزش ضمن خدمت - آموزش ضمن کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

day release program: برنامه آموزشی برای کارمندان به شکل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

day release program: برنامه آموزشی برای کارمندان به شکل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rubric: صورت سوال - روی سوال ( که باید در ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rubric: صورت سوال - روی سوال ( که باید در ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoarding: بیلبوردهای بزرگی که روی دیوار نصب م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hoarding: بیلبوردهای بزرگی که روی دیوار نصب م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in favor of: به نفعِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in favor of: به نفعِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

visual aids: وسایل کمک آموزشی بصری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

visual aids: وسایل کمک آموزشی بصری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interwoven: در هم تنیده شده ( adj )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not merely: نه تنها ( not only )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not merely: نه تنها ( not only )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass along: انتقال دادن ( phrasal verb )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: انتقال دادن ( phrasal verb )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come into force: بوجود آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stretch: مجبور کردن یک فرد به استفاده از تما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patent medicine: دارویی که بدون نسخه و تجویز دکتر می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patent medicine: دارویی که بدون نسخه و تجویز دکتر می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give up on: دست کشیدن از چیزی ( اگر بعدش someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give up on: دست کشیدن از چیزی ( اگر بعدش someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

count on: انتظار داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bold faced: برجسته و درشت ( برای حروف و یا کلما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snack on: خوردن چیزی در بین وعده های اصلی غذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stalwart: شخصی که به یک سازمان و یا به عقایدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stalwart: شخصی که به یک سازمان و یا به عقایدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rewash: دوباره شستن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learner driver: راننده تحت تعلیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

leave behind: بر جای گذاشتن ( مانند میراث بر جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hang around: پَلَکیدن - پرسه زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hang around: پَلَکیدن - پرسه زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn away: روی گرداندن ( از چیزی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

achievement exam: کنکور ( یا امتحانی شبیه به کنکور که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

achievement exam: کنکور ( یا امتحانی شبیه به کنکور که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pitfall: مشکل بالقوه - خطر بالقوه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at full blast: حداکثر صدای ممکن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sickly: ( در مورد غذاهایی که مزه شیرین دارن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: چیزی که توجه عمومی را به میزان زیاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reciprocal arrangements: توافقات دوطرفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reciprocal arrangements: توافقات دوطرفه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

humanities: علوم انسانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

humanities: علوم انسانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice rink: سطح ( زمین ) مخصوص یخ زده که برای و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ice rink: سطح ( زمین ) مخصوص یخ زده که برای و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mass produced: تولید انبوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mass produced: تولید انبوه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overpriced: بیش از حد گران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overpriced: بیش از حد گران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poorly made: بی کیفیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poorly made: بی کیفیت

١ سال پیش

مدال‌های مسعود صباغ