پیشنهادهای محسن خادمی (٥,٤٧٢)
میهن دوست، وطن دوست
دلیری، شجاعت
مجنون، دیوانه
بت، دغل باز، محبوب
تنبل، بیهوده، بی کار
دست انداختن، مسخره کردن
محبوس کردن، محدود کردن
مسافر حومه شهری
جذب کردن، جلب کردن
اخلاقیات، سیرت
پرسه زدن
بیت، آیه
منطقه، بخش
نقل قول
موقعیت، مکان، ایستگاه، مقر
تازه، رمان
منصوب کردن
نمایش دادن، مجسم کردن، به تصویر کشیدن
کُشنده، مهلک، مرگبار
معاف
بیهوده، عبث
تکرار، تجدید
تعریف کردن از، مورد ستایش قرار دادن
ضرب و جرح، صدمه، نقص عضو
نهایی، پایانی
فرا گرفتن، درک کردن
سوگواری کردن، عزاداری کردن
گیج کردن
اشتباه بزرگ
1 - فرو نشستن، فروکش کردن 2 - یارانه
سخت کار کردن، جان کندن
طعمه
جوان
پافشاری کردن، اصرار ورزیدن
بدبختی، مصیبت، فاجعه
سانسور کردن
آشکار کردن، فاش کردن
به تصویر کشیدن، نشان دادن، توضیح دادن، شرح دادن
بیش از حد
دچار سوء تغذیه
طرد شده، یاغی
ضعیف، سست
صرفه جو
متوقف شدن یا کردن
متحد کردن یا شدن
شدت، سختی، خشونت
خسته کردن
خسته کننده، طاقت فرسا
۱. نمونه ساده ۲. نمونه آموزشی
سریع، چابک