پگاه ملکیان - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to appreciate: فهمیدن درک کردن احترام بیشتری قائل ...

٣ هفته پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i see: صحیح!

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shared bond: یک دوستی از روی محبت و صمیمیت یا عق ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

armchair detective: کارآگاه پشت میزنشین کسی که شخصا به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a shot at someone: کامجویی سو استفاده چیزی رو امتحان ک ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over: یه حرکت تو بدنسازی هم هست که با دمب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half hearted: سرسری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

split the pie: یعنی با همکاری هم چیزی را به ثمر بر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discuss the matter: در میان گذاشتن صحبت کردن درباره یک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allegedly: گویا

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live through: تاب آوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foolproof: ردخور نداره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it over with: یکسره کردن کاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be an institution: آدم مشهور بانفوذ قدرتمند در جایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skip trace: ردیابی کردن فرد گمشده

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken down: قراضه زهوار در رفته

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taking into account: لحاظ کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dear me: ای وای من

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attentive ear: گوش شنوا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you got it: زدی تو خال

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outstanding example: مصداق بارز نمونه ی بارز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strings attached: بشرطها و شروطها اما و اگر

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

command a room: جلب کردن تمام توجه ها به خاطر کاریز ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give credit to: بارک الله گفتن. یا همون باریکلای خ ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extort money: اخاذی باج گیری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riding the high: خوشحال هیجان زده ذوق زده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stark reality: حقیقت تلخ

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

late night: شب زنده داری

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

summer place: ییلاق

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for crying out loud: ناسلامتی. خیر سرش My father’s on th ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quick thinking: سرعت عمل

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dire shape: تاکید بر اینکه اوضاع چقدر وخیم و وح ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the board: عضو هیئت مدیره رده بالا

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard to miss: واضح است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second thoughts: دو به شک تردید

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worse case scenario: در بدترین حالت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save for the fact: به غیر از اینکه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dial for dollars: تماسهای تلفنی ناخوشایند وقتی نمیخو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slim chance: احتمال کم

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catty: اهانت امیز

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be a sport: جنبه داشته باش

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know one's way around: خبره بودن در کاری عامیانه تر: فلان ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caused: مسبب

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

procrastinating: یللی تللی

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

armchair detective: کارآگاه پشت میزنشین کسی که شخصا به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worse case scenario: در بدترین حالت

٩ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

وامی که بازپرداختش براساس درامدیه ...

٩ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ذخیره احتیاطی در مفاهیم مدیریت تول ...

٩ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

رفتن به تخت خواب یا رخت خواب

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i see: صحیح!

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fray: مهلکه

٩ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

یعنی: چه خبرا چیکارا میکردی؟

٩ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

رنگای نود مثه کرمی، استخونی و توسی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopes are dashed: مایوس شدن

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

یعنی خیلی خیلی دور، ولی در عین حال ...

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come now: ادا درنیار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a mere wisp of a thing: انگشت کوچک چیزی نبودن ناچیز به چشم ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allegedly: گویا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

than i care to admit: یه چیزی رو بدونی، ولی گفتنش برات سخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lowest of the low: آدم های بی اخلاق و ولنگار لاابالی ب ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover for: جای کسی را پر کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you'll be the judge of that: خودت میدونی!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place card: کارت اسامی که تعیین میکند چه کسی کج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

violate the law: قانون را زیر پا گذاشتن/ نقض قوانین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

left out: تک و تنها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standpoint: از لحاظ چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine by us: ما مشکلی باهاش نداریم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pry away: به سختی جدا کردن کسی از چیزی. مثه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sliver of hope: کورسوی امید

١٠ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get laid off: اخراج شدن معنی نمیده. اخراج شدن یا ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liquidating: اضمحلال

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay clear of: از چشم کسی دور ماندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move along: راه بیفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taking over: تصاحب کردن

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

پریدم تو ماشینم و یه تک پا رفتم مح ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spy: زیر نظر گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bummed: تو ذوق خوردن

١١ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rowdy: سلیطه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fell back: عقب نشینی کردن. کوتاه آمدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frantic: دلواپس

١١ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ادم بی مسئولیت و غیرقابل اعتماد. خ ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crisscross: مشبک

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

آنفولانزا میشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gasp: به شماره افتادن نفس

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dear me: ای وای من

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crying jag: هق هق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

we're done for: کارمون تمومه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet one's match: لنگه ی هم بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double crossed: نارو زدن/خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unflaggingly: به طور خستگی ناپذیر / تسلیم نشدنی/پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parentless: یتیم بی پدر و مادر بی کس و کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't wait: دل تو دلم نیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrall: عبد و عبید غلام حلقه به گوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foolproof: ردخور نداره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what in the world: دیگه چی. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toilet water: عطر یا ادکلن رقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firescreen: محافظ شومینه یا بخاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recite a poem: از حفظ خواندن شعر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riding the high: خوشحال هیجان زده ذوق زده

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

یعنی پولی که به اسونی و تو مدت کوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slim chance: احتمال کم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consider: سبک سنگین کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harbor: حاوی چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acquiesce: کوتاه آمدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dire shape: تاکید بر اینکه اوضاع چقدر وخیم و وح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pluck: قاپیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bits and pieces: جسته گریخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merrymaker: مجلس گرم کن. مهمان باحال و شلوغکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch oneself: حرف دهنت رو بفهم بدون چی میگی حواست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

than i care to admit: یه چیزی رو بدونی، ولی گفتنش برات سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sliver of hope: کورسوی امید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lowest of the low: آدم های بی اخلاق و ولنگار لاابالی ب ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summer place: ییلاق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hell to pay: قیامت به راه انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live through: تاب آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upright: سر پا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine looking: آدم موجه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parentless: یتیم بی پدر و مادر بی کس و کار

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broadcast journalist: گوینده خبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak up: به حرف آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold down: تحت فشار قرار دادن یا مهار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordinarily: در حالت عادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

done: حله. بفرما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blotter: زیر دستی رومیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lanky: نی قلیون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pry away: به سختی جدا کردن کسی از چیزی. مثه ...

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close call: قسر در رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obvious: مثل آب زلال. قابل درک

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

de robe: دراوردن لباس لخت شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smize: با چشم خندیدن عشوه آمدن با چشم چشم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with no rhyme or reason: بی هیچ دلیل و منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carried out: پیاده سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rushed into: با عجله رفتن. شتابان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve a cause: مشارکت کردن. ترویج دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swat away: دست کشیدن. بیخیال شدن. فراموش کردن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ignorance: نابلدی ناشی گری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a mere wisp of a thing: انگشت کوچک چیزی نبودن ناچیز به چشم ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procrastinating: یللی تللی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all consuming: جانگداز. رنج آور. جان فرسا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for all i know: چه بسا. به احتمال زیاد

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frantic: دلواپس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come now: ادا درنیار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with no rhyme or reason: بی هیچ دلیل و منطقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smize: با چشم خندیدن عشوه آمدن با چشم چشم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

de robe: دراوردن لباس لخت شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer place: ییلاق

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toilet water: عطر یا ادکلن رقیق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

firescreen: محافظ شومینه یا بخاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recite a poem: از حفظ خواندن شعر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unflaggingly: به طور خستگی ناپذیر / تسلیم نشدنی/پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

place card: کارت اسامی که تعیین میکند چه کسی کج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

watch oneself: حرف دهنت رو بفهم بدون چی میگی حواست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serve a cause: مشارکت کردن. ترویج دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

broadcast journalist: گوینده خبر

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های پگاه ملکیان