دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
1. ساز و برگ اسب ( دهنه. عنان. تنگ و . . . ) 2. ( چترنجات و غیره ) کمربند. بند. بندها 3. قلاده بچه 4. یراق کردن 5. مهار کردن مثال: a horse's harness ...
1. بى ضرر . بی ازار. بی خطر 2. بی گناه. معصوم 3. معصومانه. خالی از غرض مثال: a harmless substance یک ماده بی ضرر و بی خطر he seems harmless enough ...
1. سفت تر کردن. محکم کردن. سفت کردن 2. سخت تر شدن. محکم شدن. سفت شدن 3. قوی تر کردن. نیرومندتر کردن 4. خشن تر کردن 5. خشن تر شدن 6. پوست کسی را کلفت ...
1. باخوشحالی. از روی خوشحالی. از سر شوق 2. خوشبختانه ، 3. به طور مناسبی . به نحو شایسته ای. خوب مثال: he smiled happily او با خوشحالی لبخند زد I wil ...
1. اتفاق افتادن. رخ دادن. روی دادن 2. اتفاقا پیدا کردن یا دیدن/ تصادفابرخوردن. پیشامدکردن مثال: remember what happened last time he was here یادت ب ...