ordained

جمله های نمونه

1. an ordained minister
کشیشی که رسما گماشته شده است.

2. fate had ordained thus
سرنوشت چنین مقدر کرده بود.

3. he was ordained a priest last year
پارسال به کشیشی منصوب شد.

4. the plan was ordained by the government
آن برنامه توسط دولت مقرر شده بود.

5. the end of each of us is ordained by god
عاقبت هریک از ما را خدا مقدر کرده است.

6. He was ordained a Catholic priest in 198
[ترجمه گوگل]او در سال 198 به عنوان کشیش کاتولیک منصوب شد
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۸ به عنوان یک کشیش کاتولیک منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was ordained a priest in Oxford cathedral in 198
[ترجمه گوگل]او در سال 198 به عنوان کشیش در کلیسای جامع آکسفورد منصوب شد
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۸ به عنوان یک کشیش در کلیسای جامع آکسفورد منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Father O'Dooley was ordained a priest in 194
[ترجمه گوگل]پدر اودولی در سال 194 به عنوان کشیش منصوب شد
[ترجمه ترگمان]پدر او دولی به سمت یک کشیش (۱۹۴)منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was ordained priest last year.
[ترجمه گوگل]او سال گذشته به عنوان کشیش منصوب شد
[ترجمه ترگمان]سال پیش کشیش کشیش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He ordained us not to talk.
[ترجمه گوگل]دستور داد که حرف نزنیم
[ترجمه ترگمان] اون به ما دستور داده که حرف نزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Women have been ordained for many years in the Church of Scotland.
[ترجمه گوگل]سال‌هاست که زنان در کلیسای اسکاتلند منصوب شده‌اند
[ترجمه ترگمان]زنان به مدت چندین سال در کلیسای اسکاتلند مقرر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He ordained his own priests, and threatened to ordain bishops.
[ترجمه گوگل]او کشیشان خود را منصوب کرد و تهدید کرد که اسقف ها را منصوب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش خودش را به کشیش معرفی کرد و تهدید کرد که به کلیسا رسیدگی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Desmond Tutu was ordained in 1960.
[ترجمه گوگل]دزموند توتو در سال 1960 منصوب شد
[ترجمه ترگمان]دزموند توتو در سال ۱۹۶۰ انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His rule was ordained by heaven.
[ترجمه گوگل]فرمانروایی او توسط بهشت ​​مقرر شد
[ترجمه ترگمان]حکومت او در بهشت مقدر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fate had ordained that he should die in poverty.
[ترجمه گوگل]تقدیر مقرر کرده بود که در فقر بمیرد
[ترجمه ترگمان]سرنوشت مقدر کرده بود که در فقر بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Nehru ordained that socialism should rule.
[ترجمه گوگل]نهرو دستور داد که سوسیالیسم باید حکومت کند
[ترجمه ترگمان]نهرو دستور داد که سوسیالیسم حکومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• empowered to function in a religious office; destined, set apart for a particular purpose or function; commanded

پیشنهاد کاربران

بپرس