نیلوفر نیک کار - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infernal: آزاردهنده

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greedy: greedy algorithm: الگوریتم آزمند

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unseemliness: ناشایسته

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pouffe: پوف یا عثمانی: نوعی مبل کوچک بدون ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite: اگر درمورد هوا باشه, معنی سرما و سر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

border: احاطه کردن, هم مرز بودن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slide back: به عقب راندن, عقب کشیدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well then: بسیار خوب,

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plead with: به کسی التماس کردن, به دست و پای کس ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pursuer: خواهان, مدعی, تعقیب کننده

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

km: در رشته مدیریت به معنای "مدیریت دان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

new deal: نیودیل = برنامه های دولت روزولت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

graverobber: سارق قبرستان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whirring: صدای غژغژ یا فرفر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

encyclopaedic: دانشنامه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

method study: مطالعه ی روش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: اگر درمورد صدا باشه، به معنای "مبهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poorly understood: کمتر شناخته شده

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiananmen square: میدان تیان آن من در چین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fairfax: فیرفکس: نام شهری در امریکا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kgb: کاگ ب: سازمان اطلاعات و امنیت شوروی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forty odd: چهل و خرده ای نفر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stir in: هم زدن/ مخلوط کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self command: خویشتنداری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i take it that: این طور فرض میکنم که. . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palings: حصارکشی, نرده کشی, پرچین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carriage drive: خیابان پارک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfied his curiosity: اقناع کردن حس کنجکاوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarsely: به ندرت, حتی, هنوزهم نه, بسیار کم, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undischarged: تخلیه نشده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

graverobber: سارق قبرستان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

point of presence: نقطه حضور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

border gateway protocol: پروتکل دروازه ای مرکزی ( کامپیوتر )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transplant recipient: دریافت کننده ی پیوند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liaison officer: افسر رابط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

department of commerce: وزارت بازرگانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overcorrect: تصریح کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goalpost: در سیاست به معنای هدف میباشد اصطلاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goalpost: در سیاست به معنای هدف میباشد اصطلاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conform to: مطابق بودن با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distributed denial of service: نقض سرویس توزیع شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

total surface: مساحت کل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver: رهایش/ انتقال ( در پزشکی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyaluronidase: آبگین زیما, هیالورونیداز ( پزشکی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gap junction: اتصال بینابینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monothetic: تکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

events: پیشامدها ( در ریاضی و آمار )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

norfolk: نام شهرستانی در انگلستان: نورفک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sail in: شروع کردن, زخم زبان زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put at one's disposal: چیزی را در اختیار کسی گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distortedly: بطور ناهموار, بطور غیر طبیعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glandular fever: مونونوکلئوز عفونی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

collateral security: ضمانت, تضمین وثیقه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worse yet: بدتر آنکه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spectrometric: طیف سنجی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sally out: از مخفیگاه بیرون آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

westmorland: وستمورلند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aquiline: با ابهت, با جذبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

three master: کشتی سه دکله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

woe to: لعنت بر. . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fret about: نگران بودن درمورد چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lancing: شهر لنسینگ در بریتانیا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

newmarket: نام شهری در بریتانیا: نیومارکت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by reason of: به علت, به سبب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heartful: صمیمی, بی ریا, مملو از عاطفه, خالص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsaid: ناگفته، بیان نشده، آشکار نشده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

head wound: آسیب سر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

choppily: تکه تکه، بریده بریده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

edgeless: میتونه به معنای ( ( نامفهوم ) ) هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scuffmark: خراش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wishfulness: آرزو، اصرار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glass partition: دیوار شیشه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coarse sand: ماسه ی درشت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infernal: آزاردهنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

card player: ورق باز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feeding ground: اراضی تغذیه زمین تغذیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frailness: ضعف، ناتوانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

object of admiration: لایق پرستش، سزاوار پرستش، معبود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

politically motivated: با انگیزه ی سیاسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

according to rumors: براساس شایعات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

financial capital: پایتخت مالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sparely: ساده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blanc: ساوینون بلنک ( نوعی نوشیدنی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scrivener: برنامه اسکریونر: برنامه پردازش لغت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ghostwritten: سایه نویس ناشناس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bang against: به جایی کوبیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dunkirk: فیلم دانکرک اثر کریستوفر نولان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

central europe: اروپای مرکزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

personae: پرسونا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curtness: رکی، صراحت

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dare: هنگامی که همه سکوت کرده بودند, او ج ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین پرسش

-

بپرس

١ سال پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

می خواستم بدونم که آیا کلمه ی Wetne ...

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in vitro: در محیط آزمایشگاهی و مصنوعی

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sonicate: هموژنیزه کردن ( در صنایع غذایی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

VI: عدد6 رومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

VI: عدد6 رومی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

denazification: نازی زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denazification: نازی زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

touch up: رتوش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch up: رتوش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untruthfulness: دروغگویی, کذب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

winged horse: اسب بالدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shapeshifter: تبدیل شونده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facings: نمای ساختمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

last judgement: تابلوی "داوری نهایی" اثر میکل آنژ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lurid flame: شعله تیره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staringly: بطور خیره کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phenomenally: فوق العاده ( قید )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set down: نوشتن ایده و متن یادداشت برداری کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

owe to: ( فعل ) بدهکار بودن به کسی/ مرهون ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walled town: شهر برج و بارودار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spring lock: قفل فنردار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsequent: بی نظم و ترتیب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pursuer: خواهان, مدعی, تعقیب کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gliding: به آهستگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good god: وای خدای من! بارالها! ( در ادبیات ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clutch at: قاپیدن چیزی گرفتن چیزی چنگ زدن به چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

materialistic: مادی گرایانه ( صفت )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rangy: آسمان جل خیلی قد بلند ( به فارسی خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrench: جدا کردن, رهانیدن ( ادبیات داستانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barbed wire fence: سیم خاردار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bosh: چرت و پرت, حرف بی ارزش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saddle horse: اسب سواری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

santa fe: ایالت سانتافه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cache: مخزن, غنائم مخفی ( در ادبیات داستا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dios: کلمه ای اسپانیولی به معنای "خدا"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sarcastically: کنایه دار, کنایه آمیز, طعنه وار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whippoorwill: مرغ شب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bewilderedly: سردرگم, بی هدف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go hard with: چوبکاری کردن, عفریته بازی درآوردن, ...

١ سال پیش

مدال‌های نیلوفر نیک کار