پیشنهادهای خیری (١١)
٨٤
٧ سال پیش
٥
مواجه شدن با ( سخت بودن مواجه شدن با چیزی )
٧ سال پیش
٤٤
We use already to say that something happened sooner than expected. چه در گذشته و چه در حال
٧ سال پیش
٤
Unexpected
٧ سال پیش
٥
Unmixed with anything else
٧ سال پیش
١٢
تفاوت جزئی در چیزی Ex. Some words have many shades of meaning. بعضی کلمات تفاوت های جزئی بسیاری در معنا دارند.
٧ سال پیش
-٧
goof off , mess about
٧ سال پیش
٥
Ex. Tom spent too much time goofing off and failed his exams
٧ سال پیش
١٦
معادل wash up در انگلیسی آمریکایی
٧ سال پیش
١٢
فرد فعال و پرکار
٧ سال پیش
٠
منفور
٧ سال پیش
٣٢
تقلب کردن