میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move away: ● دور شدن ● مهاجرت کردن ■ معمولا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

market forces: the forces that decide price levels ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asset: ● دارایی، اموال موقوفه ● حُسن، امتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

professionally: ● حرفه ای ● کاربردی، به عنوان قسمتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: ● غرضمندی، جانبداری ● علاقه و استعد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

content: ● محتوا ● راضی، خشنود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

premise: ● ساختمان یا محوطه مربوط به یک مکان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: مقتضیات، شرایط مربوطه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

induce: ● اعوا کردن، القا کردن، واداشتن ● ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contrary: 1. To/the/quite the contrary این اص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

juicy: ● آبدار ● دست اول، اطلاعات مهم ( مخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expense: ● هزینه ● on expenses: یعنی روی فاک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiddle: ور رفتن دستکاری کردن حساب ویالون زد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fiddle: ور رفتن دستکاری کردن حساب ویالون زد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a shame: باعث تاسفه، شرم آوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's a shame: باعث تاسفه، شرم آوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

case: مورد چمدان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make up your mind: ● تصمیمت رو بگیر ( یکی رو انتخاب کن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scam: تلکه کردن، کلاه برداری کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive past: با ماشین از جایی رد شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive past: با ماشین از جایی رد شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a mess: خرابکاری کردن، به چیزی تِر زدن ( بب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crime doesn't pay: there is more trouble than benefit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonprofit: سازمان یا موسسه ای که درامد حاصله ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hardwearing: سگ جون، خیلی مقاوم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he saw for himself: به چشم خود دید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see for yourself: به چشم خود ببین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull cord: کابل برق جمع شونده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull cord: کابل برق جمع شونده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mini cooper: یه نوع خودرو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mini cooper: یه نوع خودرو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in love with: عاشق شدن ( بودن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in love with: عاشق شدن ( بودن )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with brass knobs on: ● اگر به تنهایی و در انتهای جمله ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with knobs on: ● اگر به تنهایی و در انتهای جمله ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with knobs on: ● اگر به تنهایی و در انتهای جمله ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pensioner: بازنشسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pensioner: بازنشسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

argumentative: کسی که اهل بحث و جدل است

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

authentic: اَصل، غیر جعلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

growl: غارو غور کردن غریدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demonology: علم احظار ارواح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypocritic: انسان ریاکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypocritical: ریاکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hypocritical: ریاکار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sincere: صادق، بی ریا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no offense: جسارت نباشه ها . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's my vote: این نظر منه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provincial: استانی کوته فکرانه، دمده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salvation: رستگاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very fitting: بنازم. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sonny: پسر!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sonny: پسر!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aren't you a peach: چقدر نازی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nice spot: جای قشنگیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coordinate: متناسب کردن، هماهنگ سازی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coordinate: متناسب سازی، هماهنگ کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communal: مشارکتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communal: مشارکتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shipment: ترابری، حمل کالا به مکانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harvesting: برداشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

planting: کاشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

planting: کاشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

waxing: ●بزرگتر شدن، قرص تر شدن، به حجم چیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waning: ● کوچکتر شدن، از حجم چیزی کاسته شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

latitude: عرض جغرافیایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practise: عمل کردن، انجام دادن، تمرین کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

municipal: شهری درون مرزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

municipal: شهری درون مرزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equinox: در طول یک سال، دو بار مدت زمان شب و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equinox: در طول یک سال، دو بار مدت زمان شب و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disseminate: اشاعه کردن، ترویج کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

timekeeper: ثبت کننده زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

escapement: چرخ دنگ در واقع چرخ دنده ای است که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

escapement: چرخ دنگ در واقع چرخ دنده ای است که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tension: ● تنش ● در مورد فنر یعنی نیروی کشش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pendulum: پاندول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

floor standing: ایستاده، پایه تخت مانند ساعت ایستاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

floor standing: ایستاده، پایه تخت مانند ساعت ایستاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

positioning: مکان یابی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

original: ● اصلی، اولیه ● ابتکاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calibrate: ● تحت قاعده درآوردن، مطابق ساختن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

precision: نکته قابل توجه در مورد این کلمه این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

motive: توجه کنید که این کلمه هم اسم است و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pendulum: به تلفظ این کلمه دقت کنید: پِنجِلِم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock: ● تخته سنگ، صخره ● جنباندن، تکان دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodate: در خود جای دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlighten: شیرفهم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the surface: این طور به نظر میاد که . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lighthearted: ● سرخوش ● شوخی وار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tired: ● خسته ● جواد، تکراری، خز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bear out: تایید کردن ● در واقع ادعا، داستان ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

borne out: Borne اسم مفعول برای Bear است . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conscientious: وظیفه شناس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

care to name: قبلش هم any میاد مثلا: Any thing y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

care to name: قبلش هم any میاد مثلا: Any thing y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quibble: ● یه چیز کوچیک ( از یه موضوع کلی ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put someone to shame: با عملکرد بهتر باعث خجالت ( شرمندگی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rearing: بزرگ کردن ( پرورش دادن ) فرزند یا ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rearing: بزرگ کردن ( پرورش دادن ) فرزند یا ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bearing: بلبرینگ تاثیر ■ lose bearing یعنی گ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bearing and rearing: سروکله زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrestrial: مربوط به کره زمین ( نه کرات دیگر ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poised: آماده ( به انجام کاری )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

detection: کشف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detection: کشف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cog: چرخ دنده دندانه ی روی چرخ دنده کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tenuous: ظریف و نازک متزلزل، ضعیف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tenuous: ظریف و نازک متزلزل، ضعیف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

educated: علمی، بر مبنای علم و دانش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life bearing: قابل سکونت، قابل زندگی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life bearing: قابل سکونت، قابل زندگی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alien: ●به عنوان صفت: غریب، بیگانه خارجی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

search me: چه بدونم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monitoring: رصد، پایش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

host: میزبان دسته، گروه بزرگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adress: ادرس دادن، نشانی دادن مورد بررسی قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draft: پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن ) خدم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: تشکیلات اقتصادی کسب و کار ( یا توا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enterprising: مبتکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seawater: آب دریا، آب شور اقیانوس ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crustacean: سخت پوست، مثل خرچنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

land crab: خرچنگ خشکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: ●متحول کردن یا شدن ( در جهت مثبت ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dugong: فیل دریایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revert: بازگشتن ( نه از نظر مسیر، بلکه از ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gill: دریچه ابشش که برای ماهی ها هنگام تن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incarnation: ● وجودیت یک شخص یا حیوان در دوره ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ichthyosaur: نوعی از آبزیان منقرض شده که تنها فس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ichthyosaur: نوعی از آبزیان منقرض شده که تنها فس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amphibious: دوزیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amphibious: دوزیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave us in no doubt: به ما این اطمینان را می دهد که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave sb in no doubt: کسی را به یقین رساندن، شکی برای شخص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody in no doubt: شکی برای شخص باقی نگذاردن، این اطمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw out: اگر out جز فعل باشد: ● برداشت کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stretch back: بر میگرده به ( خیلی زمان های پیش یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch back: بر میگرده به ( خیلی زمان های پیش یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ancestry: دودمان، تبار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ancestry: دودمان، تبار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: به حساب آوردن، شامل کردن ( شدن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: ● افسرده، کسی که دلش گرفته ( یا حال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inviting: دلربا، دل انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all right: ● روبراه، اوکی هم در مورد شخص و هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charming: تو دل برو، نازنین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fabulous: ● محشر ● افسانه ای ● بسیار زیاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the highest notes: به اوج رسیدن، به بهترین جایگاه رسید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awful: خیلی بد، افتضاح هیب و اعجاب انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiac: قلبی، عروقی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cardiac: قلبی، عروقی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: دارای تناسب اندام، ورزیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

times: ● اگر s انتهایی، s جمع باشد time s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descriptive: توصیفی، شرحی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prescriptive: دستوری وابسته به دستور زبان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless: مایوس کننده ناامید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

still: ● به عنوان صفت: ساکن، بدون حرکت، بد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

AE: اورژانس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

physio: فیزیوتراپ ( در این معنی یک اسم قابل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

physio: فیزیوتراپ ( در این معنی یک اسم قابل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physios: فیزیوتراپ ها، فیزیوتراپی ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

physios: فیزیوتراپ ها، فیزیوتراپی ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

athletics: در معنای بریتیش: دو و میدانی در معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

labrador: سگ لبردُر ( سگی که معمولا برای شکار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

javelin: ● نیزه ( مخصوص ورزش که سبک و نوک تی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with: ● خوب بودن، جور بودن با کسی ● ادامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symptom: نشانه بیماری، عارضه نشانه وجود مشکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diagnose: تشخیص دادن ( یک مشکل یا یک بیماری ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doctor's: مطب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doctor's: مطب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjunctions: حروف ربط اتصالات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hammock: نوعی رخت خواب سیار که در جنگل بین د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sleeping pill: قرص خواب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleeping pill: قرص خواب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tribe: قبیله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worth: ●ارزش، به میزان ● be worth sth یعنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silverware: نقره جات، ظروف نقره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silverware: نقره جات، ظروف نقره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down: فرو ریختن، پایین امدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contented: ● قانع ● محتوی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contented: ● قانع ● محتوی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be fed up with: خسته، کلافه از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be fed up with: خسته، کلافه از

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waitress: گارسون زن ، پیشخدمت خانم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rend: دریدن، جر دادن گذشته این فعل rent ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rend: دریدن، جر دادن گذشته این فعل rent ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fed into: تغذیه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fed into: تغذیه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indent: ● اگر فعل باشد: تو رفتگی ایجاد کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as much: به همان اندازه که. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much as: گرچه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick out: بیرون زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objection: ایراد ● در دادگاه نیز اگر وکیلی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how dare you: چطور روت میشه؟ چطور جرات میکنی؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pox: سیفلیس آبله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come down with: به مرضی دچار شدن، مریض شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوله: کیف کوله پشتی ☆ همچنین در گویش گیل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کوله: کیف کوله پشتی ☆ همچنین در گویش گیل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرامیج: در گویش گیلکی به گاو نر جوان گویند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کرامیج: در گویش گیلکی به گاو نر جوان گویند

١٠ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی