محمدرضا فیروزجایی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge: معنی رهایی و آزادی می ده اما نه آزا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rounded sense: دید جامع و چندبعدی

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bit of bling: زلم زیمبو informal. /blɪŋ/ us. /blɪ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joint enterprise: شراکت همدستی Joint enterprise in t ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor schmo: بخت برگشته ننه قمر آدم رندوم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pick to pieces: انتقاد و عیب جویی تند و شدید

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

listening ear: سنگ صبور گوش شنوا

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talking post: سنگ صبور گوش شنوا sounding board or ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

opening up to sb: معاشرت و جوشیدن با کسی/با دیگران

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be curl: ( وضعیتی بدنی ) چمبره زدن: Physical ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

desensitisation: حساسیت زدایی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diver’s helmet: کلاه غواصی/کلاهخود غواصی ( قدیمی و ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw sth back at someone: به رخ کشیدن و یادآوری کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw sth back: به رخ کشیدن و یادآوری کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

makeup sex: Makeup sex is an informal term for ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crawl over sb: لاس زدن و بیش از حد نزدیک شدن و چسب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give oversight: نظارت و مدیریت را به عهده ی کسی سپر ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brow beating: بزور متقاعد کردن "Browbeating" is a ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dominant voice: متکلم وحده

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crackpot scheme: A "crackpot scheme" refers to an id ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

starve the flame: آتش را خفه کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tog value: a measurement of warmth

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weepie: فیلم هندی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word dump: ترهات، لاطائلات، یاوه، پرگویی، روده ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whingy: غرغری، نق نقو

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٤ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

دوستان عبارت sensory board به چه مع ...

٦ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٩ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٩ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

دوستان در جمله‌ی زیر این عبارت یعن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parascending: پاراسل، پاراسل سواری. جزو سرگرمی ها ...

٩ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٩ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sussed by now: to realize, understand, or discover ...

٩ ماه پیش

ثبت اولین پرسش

-

بپرس

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

notably: شایان توجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

credit: صاحب امتیاز ( در عکاسی و. . . )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mash: مخلوط کردن مخلوط شدن در هم شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mash: مخلوط کردن مخلوط شدن در هم شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mash together: در هم شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

probably: احتمالاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

probably: احتمالاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوزاد: هم معنی نوباوه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over exposed: نوردهی زیاد ( عکاسی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over exposed: نوردهی زیاد ( عکاسی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

under exposed: نوردهی کم ( عکاسی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

color enhanced: در عکاسی: تقویت رنگ، بهبود رنگ، اشب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

likely: انگار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

likely: انگار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

provide: ارائه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insight: نگاه، دید، دیدگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

capture: ثبت کردن ( عکس و تصویر )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

custom: کامپیوتر و نرم افزار: دستی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go up: وارد شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry: شرمنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temple: قلعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dodgy: کلک باز. دورو.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dodgy: کلک باز. دورو.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credits: تهیه کنندگان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کاتوره ای: شانسی تصادفی پیش بینی ناپذیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

logically: قاعدتاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

logically: قاعدتاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appendage: ( اغلب بمعنی منفی ) چیزی که به چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appendage: ( اغلب بمعنی منفی ) چیزی که به چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enormous: غول پیکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exobiology: حیات فرازمینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yield: در دستورهای پخت غذا هم بکار می ره: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bulge: بیرون زدگی مثل: disk bulge ( دیسک ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bulge: بیرون زدگی مثل: disk bulge ( دیسک ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

artificial: غیرواقعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

symbiotic: Denoting a mutually beneficial rela ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ball: تخم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monitor: دنبال کردن ( مثلاً تغییرات چیزی را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوسلیک: از پرده های دوازده گانه اصلی موسیقی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anarchist: ساختارشکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anarchist: ساختارشکن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heartbreaking: جگرسوز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heartbreaking: جگرسوز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

astrophile: کسی که به فضا و نجوم علاقه دارد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

astrophile: کسی که به فضا و نجوم علاقه دارد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trade mark: نشان ( اختصاصی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکتشاف: کاوش، کاویدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magnetosphere: مغناطیس کره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neurosis: عصبیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charged: باردار ( چارجد پارتیکل )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

axis: قطر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implying: ۱. اشاره کردن، تلویحاً گفتن، به طور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فیلتر کننده: مسدود کننده ( ؟ )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fruitful: پربرکت، پرمحصول، برمایه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

condensing: چگالش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condensing: چگالش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extreme: خیلی زیاد خیلی قوی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

signal: خبر چیزی را دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

definitive: درباره ی عکس و تصویر: واضح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

definitive: درباره ی عکس و تصویر: واضح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bolster: تحکیم کردن تقویت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sequentially: ترتیبی پی در پی زنجیره ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsequent: پیاپی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orographic: کوهساری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: به دام افتادن/انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

underdog: بهترین ترجمه همون توسری خور هست

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imply: می خواهی بگویی من تقلب کرده ام؟

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

active: جدی، پیگیر

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

crew: تیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زبرجد: Peridot

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

long ago: دیرگاه، دیرگاهی، دیرزمان، دیرزمانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long ago: دیرگاه، دیرگاهی، دیرزمان، دیرزمانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull apart: از هم باز شدن

١٠ ماه پیش

مدال‌های محمدرضا فیروزجایی