دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٧٦٢
رتبه
رتبه در دیکشنری
٣,٣٤٩
لایک
لایک
٧٦
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١١

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٨٤
رتبه
رتبه در بپرس
٦٣٠
لایک
لایک
٢
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه

to increase your courage or strength, especially with an effort: It took me six months to summon ( up ) the courage to ask him out for a drink. برای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
دیدگاه
٠

Wheelspin A wheelspin occurs when the force delivered to the tire tread exceeds that of available tread - to - surface friction and one or more tire ...

دیدگاه
٠

to put someone in a difficult or dangerous situation by not acting as you had promised to act, usually in order to win an advantage for yourself betr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
دیدگاه
١

A concerted effort or attempt is determined and serious: There has been a concerted campaign against the proposals. He's making a concerted effort to ...

تاریخ
٦ ماه پیش
دیدگاه
٠

if your eyes rest on something, you notice it and look at it His eyes rested on a small figure in the distance.

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her heart fluttered when she heard the news.
دیدگاه
٢

با شنیدن این خبر قلبش لرزید

تاریخ
١ سال پیش
متن
Mark Denbeaux, head of the Seton Hall University Center for Policy and Research, says the documents serve as the basis for detainees' continued detention.
دیدگاه
٠

مارک دنبو، رئیس مرکز سیاست و تحقیقات دانشگاه ستون هال، می گوید که این اسناد مبنایی برای ادامه بازداشت بازداشت شدگان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His version of what happened was quite different from hers.
دیدگاه
٣

روایتواو ( مرد ) از آنچه اتفاق افتاده کامل متفات از روایت اون ( خانم ) بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
It has taken until now to pin down its exact location.
دیدگاه
٠

مشخص کردن مکان دقیق آن تا کنون طول کشیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was hoping some of his genius might rub off.
دیدگاه
٠

امیدوارم برخی از نبوغ او از بین برود اطلاعات بیشتر درباره این نوشتار مبدأبرای اطلاعات ترجمه بیشتر، نوشتار مبدأ لازم است ارسال بازخورد پانل های کناری

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٢٦ بازدید

سلام  misplacing دقیقا جه معنی هایی میده؟ در کتاب  4000 واژه جلد سوم ص 117 نوشته

٦ ماه پیش
١ رأی

یعنی یک چیزی رو  یادمون رفته کجا گذاشتیمش مثل عینک دسته کلیدی  یک چیزی که موقتی و لحظه‌ای‌است نه این که کلا گمش‌‌کرده باشیم به. to lose something temporarily by forgetting where you have ...

٦ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٧ پاسخ
١٧١ بازدید

ترجمه این میشه  I was from a working-class family that was creeping into the middle class من از یک خانواده کارگری بودم که به طبقه متوسط خزیده بودم  ترجمه معادل خزیده که راحت تر بشه چی هست؟

٦ ماه پیش
١ رأی

خودم رو تا طبقه متوسط بالا کشیدم

٦ ماه پیش