Htm - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

propulsion: Propel ::: پیشبردن Propulsion ::: ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

subjective: objective ::: هدف ، بی طرف ، عینی ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ridge: depression:::: فرورفتگی ridge:::: ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

note that: به یاد داشته باشید که ، توجه داشته ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in doing so: by doing so in doing so on doing s ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consequently: consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explosive: اسم :::: ماده منفجره صفت :::: منف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in common with: در اشتراک با

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glancing blow: ضربه ناقص : ضربه ای که با تمام نیرو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glancing mention: اشاره مختصر ، اشاره کوتاه، اشاره غی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

periphery: peripheral یعنی حاشیه ای نه periphe ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dull: dull film فیلم کسل کننده dull red ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run over: 1 - زیر گرفتن 2 - مرور کردن 3 - ط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paste: اسم : ۱ - رب ۲ - خمیر ۳ - چسب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhesive: adhesive glue paste

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swearin ceremony: مراسم تحلیف ، مراسم سوگند

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overshoot: فراتر رفتن ، فراتر شدن ، فراتر بردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincidence: Coincide ::: مصادف شدن ، منطبق شدن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincide: Coincide ::: مصادف شدن ، منطبق شدن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tremble: Shiver ::: لرزیدن ( از شدت سرما ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shiver: Shiver ::: لرزیدن ( از شدت سرما ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linger: ماندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impart: دادن give

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propellant: Propel ::: پیشبردن Propulsion ::: ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propulsion: Propel ::: پیشبردن Propulsion ::: ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detonation: explosion انفجار deflegration انف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epitaxy: deposition ::: لایه نشانی epitaxy ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treason: treason :::: خیانت traitor::: خائن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

article: معنای �حرف تعریف� هم میده حروف تعری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elastic: noun ::: کش adj::: کشسان ، ارتجاعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imply: ( موضوعی را ) رساندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

private: سرباز صفر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

other than: غیر از

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard liner: کاربرTG، این کلمه معنی اصولگرا نمید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

juncture: مقطع critical juncture::::مقطع حس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

custodian: متصدی ، متولی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ridge: depression:::: فرورفتگی ridge:::: ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subjective: objective ::: هدف ، بی طرف ، عینی ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by doing so: by doing so in doing so on doing s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by doing so: by doing so in doing so on doing s ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on doing so: by doing so in doing so on doing s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stimulation: stimulation :::: تحریک simulation : ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at the helm: زمامدار، سُکّاندار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the helm: زمامدار، سُکّاندار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erection: 1 - نعوذ 2 - برپایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so called: called :::: موسوم به so called ::: ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nomenclature: نامگذاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grasp: گرفتن، فهمیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

such that: so that ::::: به طوریکه ( بین دو جم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eclipsed form: [شیمی] فرم پوشیده ( صورتبندی پوشیده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unburnt: نسوخته

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

below which: که زیر آن ( که پایین تر از آن )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surpass: surpass///فراتر بودن ، فراتر رفتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruthless: چون پسوند less داریم ترجمه �بی رحم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consequent: consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consequently: consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consequence: consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsequently: consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsequent: consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

savvy: ۱ - ?savvy. . . فهمیدی ؟ ۲ - فهم، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

established: well established جاافتاده ، شناخته ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

some extent: to some extent رو جستوجوکنید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in contrast to: در تضاد با

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in common: in common ::::::وجه مشترک in commo ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in common with: در اشتراک با

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insofar as: to some extent تا حدی ، تا اندازه ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the extent that: to some extent تا حدی ، تا اندازه ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to some extent: to some extent تا حدی ، تا اندازه ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inasmuch as: to some extent تا حدی ، تا اندازه ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reminder: remainder :::::: باقی مانده remind ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paucity: paucity lack shortage کمبود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as far as: to some extent تا حدی ، تا اندازه ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

donor: donate::::::: اهدا کردن donor:::: ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opacity: opaque :::: کدر opacity::: کدری t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opaque: opaque :::: کدر opacity::: کدری t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give out: طبق لانگمن: ۱ - پخش کردن ، توزیع ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streak: رگه ، خط، سریع ( برق آسا ) streak ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streak: streak of violence رگه ای از خشونت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pbx: polymer - bonded explosive ماده منف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

polymer bonded explosive: ماده منفجره پلیمر دار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shortly before: کمی قبل ( از )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shortly before: کمی قبل ( از )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come into force: به اجرا در آمدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instant of: لحظه ی . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

failed attack: حمله ناکام

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trapped: trapped gases گاز های گیرافتاده ، ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

similar in form to: از لحاظ شکل شبیه به . . . از لحاظ ...

٤ ماه پیش

مدال‌های Htm