mohammadali

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
phonolite١٨:٢٨ - ١٣٩٨/٠٨/٢٦فنولیت، یک نوع سنگ آذرین ریزدانه با ترکیب شیمیایی حدواسط که از آلکالی فلدسپار و نفلین تشکیل شده است.گزارش
0 | 0
imitate١١:٠٦ - ١٣٩٨/٠٨/١٢This bird can imitate the human voice این پرنده می تواند صدای انسان را تقلید کندگزارش
7 | 0
resistate mineral١٣:٠٣ - ١٣٩٨/٠٧/١٦کانی مقاوم، به کانی ای گفته می شود که در برابر یک واکنش شیمیایی، به راحتی هوازده نمی شود مانند کوارتز، زیرکن و مسکویت.گزارش
2 | 1
فهرست جمله های ترجمه شده
appearance٢١:٢٢ - ١٣٩٩/٠١/٠٥
• By all appearances he's an honest man.
به نظر میاد انسان راستگویی باشد.55 | 3
already١٩:٢١ - ١٣٩٨/١٠/١٢
• By the time I reached the station, the train had already left.
قبل از اینکه به ایستگاه برسم، قطار رفته بود.18 | 3
advise١٩:١٤ - ١٣٩٨/١٠/١٢
• His friend advised him to wait a while longer before making a decision.
دوستش به او توصیه کرد، قبل از اینکه تصمیمی بگیرد، کمی بیشتر صبر کند.5 | 1
clientele٢١:٤٤ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• If you want to expand your clientele, you need to advertise.
اگه میخوای مشتری هات بیشتر بشن باید تبلیغ کنی.2 | 0
preference٢١:٢١ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• Do you have a preference for a window seat or an aisle seat?
برای شما فرقی میکنه روی صندلی کنار پنجره بشینید یا صندلی کنار راهرو؟46 | 2
rather than١٥:٢٣ - ١٣٩٨/١٠/٠٧
• The party's policies were based on prejudice rather than on any coherent ideology.
سیاست های حزبی، به جای اینکه مبتنی بر ایدئولوژی های منطقی باشد، بر مبنای تعصبات بنا نهاده شده بود.46 | 2
take١٤:٣٧ - ١٣٩٨/٠٩/٢١
• The king's army easily took the enemy fortress.
ارتش پادشاه، به راحتی قلعه دشمن را به تصرف خود درآورد.30 | 1
enhance١٨:٢٤ - ١٣٩٨/٠٨/٣٠
• Herbs enhance the flavor of the meat.
گیاهان معطر، طعم گوشت را بهتر می کنند.48 | 1
pour١٤:٢٢ - ١٣٩٨/٠٨/٢٨
• He poured out his grief to me.
او غم و اندوه اش را با من در میان گذاشت.30 | 1
water table٢٢:٥٢ - ١٣٩٨/٠٨/١١
• The water table has been lowered by drought.
سطح ایستابی در اثر خشکسالی افت کرده است.0 | 0
water table٢٢:٥٠ - ١٣٩٨/٠٨/١١
• Building can be difficult where the water table lies close to the surface.
در جایی که سطح ایستابی، به سطح زمین نزدیک است، ساخت و ساز می تواند مشکل باشد.7 | 0
fine١٦:١٢ - ١٣٩٨/٠٨/٠٥
• The sand feels soft because it is very fine.
ماسه، از ذرات بسیار ریزی تشکیل شده است، به همین خاطر لمس نرمی دارد.14 | 1
fine١٥:٤٧ - ١٣٩٨/٠٨/٠٥
• We were lucky to have fine weather while we visited the island.
خوشبختانه، موقعی که داشتیم از جزیره دیدن می کردیم، هوا خوب بود.7 | 1
fine١٥:٣٨ - ١٣٩٨/٠٨/٠٥
• They were proud their son married such a fine young woman.
آن ها افتخار می کردند که پسرشان با چنین زن جوان و خوبی ازدواج کرده است.21 | 1
lava١١:٢٨ - ١٣٩٨/٠٨/٠٥
• A volcano emits smoke, lava and ashes.
یک کوه آتشفشان، دود، ماده مذاب و خاکستر ، به بیرون منتقل می کند.5 | 0
lava١١:٢١ - ١٣٩٨/٠٨/٠٥
• The volcanic lava solidifies as it cools.
گدازه آتشفشانی، همزمان با سرد شدن، متبلور می شود.5 | 1
overburden١٩:٢٣ - ١٣٩٨/٠٨/٠٢
• At times, without ill intent, we overburden ourselves.
بعضی وقت ها، بدون اینکه قصد بدی داشته باشیم، خودمان را تحت فشار قرار می دهیم.0 | 0
weathering١٧:٣٣ - ١٣٩٨/٠٨/٠٢
• Solid rock is broken down by weathering.
سنگ سخت در اثر هوازدگی، به قطعات کوچکتری تقسیم می شود.0 | 0
bedrock٢١:٥٨ - ١٣٩٨/٠٨/٠١
• His belief in the value of the family was the bedrock of his social philosophy.
اعتقادش به ارزش خانواده، پایه و اساس فلسفه اجتماعی او بود.0 | 0
alluvial١٦:٢٢ - ١٣٩٨/٠٧/٢٧
• Prospectors went panning for alluvial gold in the streams of southwestern Montana.
معدن جویان برای استخراج طلای آبرفتی از رسوبات آبراهه ای در جنوب غربی مونتانا، از روش لاوک شویی ( طلاشویی ) استفاده کردند.0 | 0