⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
محدثه1991
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
likewise
همینطوره
١٣٩٩/١٠/١٨
0
|
0
2
the time being
فعلا، در حال حاضر
١٣٩٩/١٠/١٨
0
|
0
3
live with it
کنار اومدن/ساختن/سرکردن با چیزی،
١٣٩٩/١٠/٠٩
0
|
0
4
see things
توهم زدن،
خیالاتی شدن،
سراب دیدن
١٣٩٩/٠٩/١٩
2
|
0
5
mean to some body
بدرفتاری با کسی
١٣٩٩/٠٩/٠٦
0
|
1
6
troublemaker
دردسرساز
١٣٩٩/٠٩/٠٥
0
|
0
7
stood him up
اونو قال گذاشت؛
طرفو سر قرار کاشتن
١٣٩٩/٠٨/٢٣
2
|
0
8
you're one to talk
یکی باید اینو به خودت بگه؛
١٣٩٩/٠٨/١٥
0
|
0
9
get to the point
اصل حرفتو بگو؛
برو سر اصل مطلب؛
حرفتو بزن
١٣٩٩/٠٨/١١
8
|
0
10
chatter
همهمه
١٣٩٩/٠٧/١٥
2
|
0
11
bad dream
کابوس،
خوابِ بد،
بدخوابی
١٣٩٩/٠٧/١٠
0
|
0
12
lightweight
کم ظرفیت (درمورد نوشیدن مشروبات الکلی)
سبک وزن(در حوزه ورزشی)
١٣٩٩/٠٧/٠٥
2
|
0
13
world of
خیلی زیاد،
یه دنیا،
یه عالمه
١٣٩٩/٠٧/٠٢
0
|
0
14
nag to death
زیادی نق زدن؛ غر زدن درحد مرگ
١٣٩٩/٠٦/٢١
0
|
0
15
have a shot with sb
فرصت(شانس) برای بودن با کسی
١٣٩٩/٠٦/١٨
2
|
0
16
heat of the moment
تحت تاثیر شرایط قرار گرفتن
١٣٩٩/٠٦/١٤
0
|
0
17
be done with
قطع ارتباط
خاتمه دادن
پایان دادن
تمام کردن
١٣٩٩/٠٦/١٣
4
|
0
18
twenty four seven
شبانه روزی،
24ساعتِ روز و هرروز ِ هفته
١٣٩٩/٠٦/٠٦
2
|
0
19
badmouthing
بدگویی کردن،
بددهنی کردن،
پشت سر کسی حرف زدن
١٣٩٩/٠٦/٠٦
0
|
0