see things

جمله های نمونه

1. I hate to see things done by halves-- If it be right, do it boldly, --if it be wrong, leave it undone.
[ترجمه گوگل]من از دیدن کارها به نصف متنفرم - اگر درست است، آن را جسورانه انجام دهید، - اگر اشتباه است، آن را رها کنید
[ترجمه ترگمان]از اینکه این کارها را نصفه نیمه انجام دهم متنفرم - اگر درست باشد، با شجاعت این کار را بکن - اگر اشتباه باشد، آن را خراب نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. open your eyes and see things as they really are.
[ترجمه گوگل]چشمان خود را باز کنید و چیزها را همانطور که هستند ببینید
[ترجمه ترگمان]چشمان خود را باز کنید و چیزهایی را که واقعا هستند ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We can now see things in their true perspective.
[ترجمه گوگل]اکنون می توانیم چیزها را در منظر واقعی خود ببینیم
[ترجمه ترگمان]ما اکنون می توانیم چیزها را در دید واقعی آن ها ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Try to see things from her point of view.
[ترجمه گوگل]سعی کنید مسائل را از دید او ببینید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید چیزها را از نقطه نظر او ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Having a child makes you see things differently.
[ترجمه گوگل]بچه دار شدن باعث می شود چیزها را متفاوت ببینی
[ترجمه ترگمان]داشتن کودک باعث می شود که شما چیزها را متفاوت ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I won't walk out - I like to see things through to the finish .
[ترجمه گوگل]من بیرون نمی روم - دوست دارم همه چیز را تا پایان ببینم
[ترجمه ترگمان]من بیرون نخواهم رفت - من دوست دارم چیزها را تا آخر ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She tried to see things through his eyes.
[ترجمه گوگل]سعی کرد همه چیز را از چشمان او ببیند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد چیزهایی را از چشمانش ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can see things just going onwards and upwards for us now.
[ترجمه گوگل]من می توانم ببینم که اکنون همه چیز برای ما رو به جلو و رو به بالا است
[ترجمه ترگمان]حالا می تونم ببینم که چی می شه و به سمت ما به بالا و به سمت بالا به سمت ما می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When you're angry you don't always see things in proportion.
[ترجمه گوگل]وقتی عصبانی هستید همیشه چیزها را متناسب نمی بینید
[ترجمه ترگمان]وقتی عصبانی هستی همیشه چیزهای زیادی را نمی بینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was not light enough to see things clearly.
[ترجمه گوگل]آنقدر سبک نبود که بتوان همه چیز را به وضوح دید
[ترجمه ترگمان]نور کافی نبود که چیزها را به روشنی ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was too upset to see things objectively.
[ترجمه گوگل]آنقدر ناراحت بودم که نمی‌توانستم چیزها را عینی ببینم
[ترجمه ترگمان]من خیلی ناراحت بودم که چیزها رو در واقعیت می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I can't see things getting any easier for graduates.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم ببینم که همه چیز برای فارغ التحصیلان آسان تر می شود
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم چیزها را برای فارغ التحصیلان آسان تر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. he see things not people.
[ترجمه گوگل]او چیزها را می بیند نه مردم را
[ترجمه ترگمان]اون چیزها را میبینه مردم نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I had developed an ability to see things before they occurred.
[ترجمه گوگل]من توانایی دیدن چیزها را قبل از وقوع پیدا کرده بودم
[ترجمه ترگمان]قبل از این که این اتفاق بیفتد، من توانایی دیدن چیزها را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I see things differently now.
[ترجمه گوگل]من الان چیزها را متفاوت می بینم
[ترجمه ترگمان] الان یه چیزایی رو متفاوت می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• see a mirage

پیشنهاد کاربران

بپرس