Mobina javaheri - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high paying: پر درامد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

less fortunate: کم شانس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thrown away: این کلمه مربوط به گذشته است پس: د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrown away: این کلمه مربوط به گذشته است پس: د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrown away: دور ریختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

illogical: غیر منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mature: بالغ باتجربه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

improper: نامناسب ناشایست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proper: مناسب شایست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irresponsible: وظیفه نشناس بی مسئولیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intolerant: بی گذشت بی صبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tolerant: باگذشت صبور شکیبا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluently: به صورت روان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrinking: کاهش یافتن آب رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pressure: فشار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presents: It presents the writer's feelings. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

restates: دوباره بیان کردن، دوباره ذکر کردن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cliched: کلیشه ای، معمولی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cliched: کلیشه ای، معمولی

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inspiring: استنشاق کردن، القا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

touching: تاثیر گذار، موثر، سوزناک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

farfetched: بعید ، غیر میسر ، دور از ذهن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extremes: زیاده روی کردن در بیان جملات. . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

such that: آنچنان . . . که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

such that: آنچنان . . . که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so that: آنقدر. . . که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basic: اولیه اولین پایه برای مثال:فکر ( ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

audacious: بدون ترس ، جرأتمندانه ، بی باک و جس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ETC: غیره، ادامه جمله ای، سایر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feature length film: فیلمی با طول زیاد، فیلمی با مدت زیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

came up: همراه شدن برای مثال : Ruddick and ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

single: تک ، مجرد ، مستقل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discovered: یافتن دست یافتن به چیزی کشف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

painstakingly: با دقت و تمرکز به چیزی نگاه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rap music: موسیقی رَپ: )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overheard: یهویی شنیدن ، ناگهانی به گوش رسیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overheard: ناخواسته شنیدن ، به گوش خوردن صدایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comparatives: مقایسه : compare means صفت های مقای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arose: برخاستن روی دادن اتفاق افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spectacle: منظره ، ، ، ، ، ، ، نمایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond: برتر ، ، ، ، فراتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

border: حد حدود مرز ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beyond borders: فراتر از مرزها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond borders: فراتر از مرزها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viewer: تماشاچی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

motivation: انگیزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a has been: این جمله به معنای �دیده شده بود� نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be a has been: این جمله به معنای �دیده شده بود� نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

audition: این کلمه معانی بسیاری دارد: مانند: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conviction: ایمان یقین اعتقاد : ) ) ) ) ) ) ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nude: لُخت برهنه:/

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dream: خواب خیال رویا آرزو آرمان ( آرزو )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

failure: باخت شکست عدم موفقیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advice: توصیه نصیحت پند مطلب آموزنده مشاور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm into tennis: من علاقه مند به بازی تنیس هستم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm into tennis: من علاقه مند به بازی تنیس هستم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

into: علاقه مند بودن به چیزی عاشق چیزی بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

myth: افسانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

legend: افسانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiction: افسانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter: اهمیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stumbled: به طور اتفاقی برخورد کردن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stumbled: به طور اتفاقی برخورد کردن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frenzy: شور و هیجان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frenzy: شور و هیجان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

will: will ) refers to future ) for exam ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

considerate: با فکر با ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsiderate: بی فکر بی ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consistent: سازگار استوار نا متناقض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: متناقض ناسازگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indecisive: دو دِل ناقاطع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decisive: قطعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

required: اجباری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

devoting: وقف کردن، اختصاص دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devoting: وقف کردن، اختصاص دادن

١ سال پیش

مدال‌های Mobina javaheri