میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

huddle: جمع شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

callous: بی رحمانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media outlet: رسانه خبری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

media outlet: رسانه خبری

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scurry to: تعجیل کردن، به سرعت هرچه تمامتر انج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scurry to: تعجیل کردن، به سرعت هرچه تمامتر انج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scurry: عجله کردن، به سرعت انجام دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mix: مجموعه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attempted manslaughter: قتل غیرعمد ناموفق

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at this late date: تا همین اواخر، از گذشته تا آن زمان، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obstruction: ممانعت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unwinnable: غیر قابل برنده شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unwinnable: غیر قابل برنده شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in this context: در این رابطه، با این تفاسیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retract: پس گرفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitulated: تسلیم، جازده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endorse: پذیرفتن، قبول کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

asserting: تاکید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asserting: تاکید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

systemic: ساختاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look at: تحلیل کردن، زیرنظر گرفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looking at: بررسی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

looking at: بررسی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

right hand: یارِ غار، مورد اعتماد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right hand: یارِ غار، مورد اعتماد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: صحبت از چیزی شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in some parts: از بعضی جهات، از جهاتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

had it both ways: خر و خرما رو با هم خواستن ( معادل ص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subduing: گرفتن، مهار کردن، تحت کنترل در آورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depraved: بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flank: کسی را در کنار خود داشتن، پهلوی کسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitutional: حقوقی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

must have been: احتمالا، ( حالتی که فرد در ذهن خودش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

must have been: احتمالا، ( حالتی که فرد در ذهن خودش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

پارسا: تورو خدا اسم به این خوشگلی رو با اس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rein in: مهار کردن، متوقف کردن، جلوی چیزی/کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rein in: مهار کردن، متوقف کردن، جلوی چیزی/کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reopen: از سر گیری، شروع مجدد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unalterable: غیرقابل تغییر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncertain: بلاتکلیف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypocritical: بوقلمون صفت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abysmally: به طرزِ شدیدی، فوق العاده، به صورتی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the public eye: مرکز توجه، موضوع اصلی بحث عموم مردم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

f word: به معنای کلمه ایست که با عبارت fuck ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spank: چک زدن به باسن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slap: چک زدن به صورت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slated: مقرر، برنامه ریزی شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slated: مقرر، برنامه ریزی شده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

armed with: به همراهِ، مسلح به، به وسیله ی، به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

armed with: به همراهِ، مسلح به، به وسیله ی، به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

armed with: با

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

visitor room: اتاق انتظار، اتاق مراجعه کننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reluctance: بی رغبتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faith based: مبتنی بر ایمان، مذهبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faith based: مبتنی بر ایمان، مذهبی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

urge to: تشویق کردن، ترغیب کردن، واداشتن، وا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge to: تشویق کردن، ترغیب کردن، واداشتن، وا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uprising: خیزش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uprising: خیزش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

JD: Juris Doctor - دکتری حقوق

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

j d degree: مدرک دکتری حقوق

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have its day: موفق بودن، به موفقیت رسیدن، کامیاب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's day: موفق بودن/شدن، کامیاب شدن، به موفقی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court of claims: دادگاهِ مطالبات ( دادگاهی در ایالات ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

notice of intent: برگه هایی که فرد شاکی یا متشاکی به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notice of intent: برگه هایی که فرد شاکی یا متشاکی به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dining hall: سالن غذاخوری ( می تواند مختص به زند ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a window of: زمانی متشکل از، فرصتی، وقتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: شکایت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bounce: جابجا شدن، دست به دست شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dropped the ball: به هم ریختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blackberry: تمشک. بلک بری به هیچ عنوان معنای شا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blackberry: تمشک. بلک بری به هیچ عنوان معنای شا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by this time: تا آن وقت، تا این موقع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

criminal lawyer: وکیل جنایی، وکیلی که به جرائم مجرما ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

civil lawyer: وکیل مدنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round the clock: مدام

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

around the clock: همیشه ی خدا، مُدام

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow: شدن، دچار شدن ( مثلا grew alarmed، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the plug: مختومه ساختن، سرو ته چیزی را هم آور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pro se clerk: دبیرِ شخصی، منشی منفعت شخصی، ( کارم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pro se clerk: دبیرِ شخصی، منشی منفعت شخصی، ( کارم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth one's salt: کسی که سرش به تنش می ارزد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best connected: با نفوذترین، پارتی دار ترین، گردن ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best funded: سرمایه دار ترین، به بهترین نحو با ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best funded: سرمایه دار ترین، به بهترین نحو با ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funded: سرمایه دار، بودجه دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prove: عملی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at bottom: من حیث المجموع، از اساس، از بُن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discovery motion: دادخواست ارائه مدارک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discovery motion: دادخواست ارائه مدارک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right along: مُدام، سراسر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recertify: دوباره گواهی دادن، دوباره تصدیق کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recertify: دوباره گواهی دادن، دوباره تصدیق کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power trip: اختیار، قدرت، نفوذ، رهبری، کنترل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free rein: دست کسی را باز گذاشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slap around: زدن، حمله کردن، کتک زدن، چک زدن، کش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slap around: زدن، حمله کردن، کتک زدن، چک زدن، کش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: تحقق بخشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

common knowledge: همه می دانستند که، برهمه آشکار بود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horseback riding: اسب سواری ( گرچه سوارکاری مصطلح تر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtly: علنی، به وضوح

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overtly: علنی، به وضوح

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be slated to: تصمیم گرفتن، به نتیجه رسیدن، تعیین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلطانی فر: وزیر ورزش کنونی ایران، که مردم کشور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سلطانی فر: وزیر ورزش کنونی ایران، که مردم کشور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the eve of: در آستانه ی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harrowing: آزار دهنده، ناراحت کننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bickering: مشاجره، جرو بحث، بحث و جدل، درگیری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bickering: مشاجره، جرو بحث، بحث و جدل، درگیری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to bear on: به کار گرفتن، استفاده کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jury box: صندلی های هیئت منصفه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical specialist: پزشک متخصص

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical specialist: پزشک متخصص

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sit up: از درازکش، به نشسته درآمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blunt: غیرنافذ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impassively: با بی تفاوتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impassively: با بی تفاوتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spartan: بدون جزئیات، صرفا ضروریات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spartan: بدون جزئیات، صرفا ضروریات

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not the least of which: یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not the least of which: یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meds: دارو ( کوتاه شده ی واژه ی medicine ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meds: دارو ( کوتاه شده ی واژه ی medicine ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravely: به شدت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn up: به صورت قائم، ایستاده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phillips head screwdriver: پیچ گوشتیِ چهارسو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phillips head screwdriver: پیچ گوشتیِ چهارسو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick into: داخل کردن، فرو بُردن، فرو کردن، تو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick into: داخل کردن، فرو بُردن، فرو کردن، تو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch: تحت کنترل داشتن، تحت مراقبت و نظارت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

john doe: مجهول الهویه ی مرد. ( وقتی اسم فرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jane doe: مجهول الهویه ی زن/مونث ( وقتی اسم ف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: در رابطه با، با درنظر گرفتنِ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drawing from: به استناد به

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawing from: به استناد به

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assume: بنا را بر چیزی گذاشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon: به محضِ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depart for: رفتن به، عزیمت کردن به

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erupt: از کوره در رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liable: مقصر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

estate: ماترک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have every intention: قصد داشتن، در نظر داشتن، مدنظر داشت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scot free: سُر و مُر و گُنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scot free: سُر و مُر و گُنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skate: عبور کردن، گذر کردن، گذشتن، رفع اته ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liability: تقصیر ( حقوق )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: از پس چیزی بر آمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

class action suit: دعوای گروهی، شکایت گروهی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

liability trial: دادگاه مسئولیت، محکمه تقصیر. ( دادگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the brink of: در بحبوحه ی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dispassionate: غیر مغرضانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispassionate: غیر مغرضانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come back: جناب نجفیان با فرمایشتون کاملا مواف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punt: توپ را در زمین فرد دیگری انداختن، م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

magistrate judge: قاضی صلح، قاضی بخش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magistrate judge: قاضی صلح، قاضی بخش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demoralized: تضعیف روحیه شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demoralized: تضعیف روحیه شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high end: حداکثر، بالاترین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nigger: سیاه سوخته، سیاه زنگی، ( لزومی ندار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beseeching: با التماس، با خواهش و تمنا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: سر و کله زدن، معامله کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contained: محبوس، تحت نظر، بازداشت، تحت کنترل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbidden: غیرارادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbidden: غیرارادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

informed: آگاهانه، با سند و مدرک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

costly: هزینه بردار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordeal: مصائب ( جمع مصیبت )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damage: معنای غرامت، خسارت، جبران مافات و ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wantonly: گستاخانه، افراط گونه، بی خود و بی ج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compensatory: غرامتی، خسارتی، مربوط به دیه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unused to: عادت نداشت که

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see stars: بیهوش شدن ( دراثر ضربه به سر ) از ح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

malicious reason: سؤِ نیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beyond dispute: مسلّم، مُحرز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mounting: به کرسی نشاندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go into: تحقیق کردن، بررسی کردن، پرسش کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock on door: خود را ارائه دادن، خود را نشان دادن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rip away: جدا کردن، سلب کردن، گرفتن، طرد کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip away: جدا کردن، سلب کردن، گرفتن، طرد کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: پیدا کردن ( حس، احساس )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legal journey: روند قانونی، فرآیندِ حقوقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call out: انتقاد کردن، نقد کردن، ایراد گرفتن، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone out: انتقاد کردن از کسی، ایراد گرفتن از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ship off: بی خیال شدن، منصرف شدن، ترک کردن، و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stonewalled: به بن بست خورده، گیر افتاده، مثل خر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot for: تلاش کردن برای چیزی، قصد چیزی را دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot for: تلاش کردن برای چیزی، قصد چیزی را دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

booklet: کتاب راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

phanindra: فانیندرا معنی جهانگرد نمی دهد، فانی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exceptionally: به طرز خاصی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tops of feet: قسمت بالای پنجه پا، پش پا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occurrence: حادثه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life threatening: به نحوی که جان را به خطر بیاندازد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heir: جانشین، ولیعهد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serve as: به منزله ی چیزی بودن، در مقام کاری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shy of: کمتر از، قدری کمتر از، اندکی کمتر، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gauntlet: راهروی لت و کوب، مسیر کتک زدن

٤ ماه پیش

مدال‌های میلاد علی پور