تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به بمب شادی هم میگن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

معنیش در اسلنگ میشه یه موقعیت سخت و دشوار. اوضاع به هم ریخته و پیچیده. مثلا: Lying never got him anywhere but the deep end. شاید بشه در ترجمه از لفظ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

میتونه در شرایطی معنی خرحمالی گرفتن بده. مثلا: Don't exploit your own friend asshole!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوکدونی ( معنی دقیقش نیست ولی تو ترجمه قابل استفادست. )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کصشر گفتن، زوزه کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه به عنوان یه جور صفت برای چیزایی که به طرز رواعصابی بزرگ هستن به کار میره. میشه گفت برای فحش دادن به یه چیز که از لحاظ سایز بزرگه. مثلا: I ha ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Having a fling with sb means to have a short sexual relationship with someone: She's been having a fling with her boss.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To laugh, suggesting you are stupid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به معنی تعداد بیش از حد معمول از چیزی در یک زمان هست. عموما به صورت a spate of به کار میره و عموماً هم درباره ی چیزاییه که ناخوشایندن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Exmples: It's bad when a mother, panders to her son's every need Political leaders usually end up pandering to big businesses

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یه جور برنامه ی صوتی - تصویریه که منشاش از کشور کره ی جنوبیه. به این شکله که فرد غذا می خوره و یک میکروفون حساس نزدیک سر فرد قرار داره و صدای غذا خور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Example: I think that his mild obsession about doing so well in school mostly stems from intense feelings of filial piety.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به پرند ه ی "دُرنا"هم گفته میشه. برای مثال ترکیبِ "paper crane" به معنای درنای کاغذی هست و یکی از اوریگامی های کلاسیک ژاپن محسوب میشه. در ژاپنی بهش م ...

پیشنهاد
٠

To pull yourself up by your bootstraps means to succeed or elevate yourself without any outside help. To pull yourself up by your bootstraps is act ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به عنوان فعل می تونه معنی قربون صدقه رفتن هم بده. مثلا: She is cooing the baby beacause he is so adorable اون داره قربون صدقه ی اون بچه میره /بچه رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

آزرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Insensible یعنی نامحسوس، چیزی که با حس دریافت نمیشه Unsensible یعنی غیر عقلانی، غیر منطقی، ابلهانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعصاب خرد کن، رو اعصاب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( idiomatic, colloquial, bodybuilding ) A person who spends a large amount of time working out at a gym and who may be obsessed with improving his or ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

"محدود کردن انجام یک کار" هم می تونه معنی شه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

معصوم بودن