مرجان میری لواسانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be in the brink of something: در آستانه ی چیزی بودن نزدیک به چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brink: در آستانه ی ( چیزی ) نزدیک به ( چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impulsive: بی فکر بی احتیاط عجول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtfulness: تأمل ژرف اندیشی تعمق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: مونده ( ام ) : I wonder if she migh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work on: به چیزی پرداختن به کاری پرداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whether: نمی دونم آیا . . . ببینم . . . آی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work up: به هیجان آوردن / هیجان زده کردن تحر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uncover: از چیزی پرده برداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be in no man's land: در وضعیتی نامعلوم بودن پادرهوا بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have an influence on something: بر چیزی ( اوضاع، رفتار، تفکر ) تغیی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influence: to have influence on something بر چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm speechless: زبانم قاصره .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speechless: I'm speechless : زبانم قاصره.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk over: مغلوب کردن/ پیروز شدن/بردن/ شکست دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk: walk over : مغلوب کردن/ پیروز شدن/ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surface: به منصه ی ظهور رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: پیش امدن /پیشامد کردن پدیدار شدن A ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up: پیاده کردن برنامه / اجراکردن برنامه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set up a program: پیاده کردن برنامه/اجراکردن برنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agitation: انگولک خروش ناآرامی دل آشوبگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mess with: سر به سر ( کسی ) گذاشتن دارم سر به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take time: حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن وقت ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tune into: Tune into someone or something : ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tune: Tune into someone or something : ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tune into someone or something: Tune into someone or something : ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tune into someone or something: Tune into someone or something : ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

train: improve : بهبود بخشیدن بهترکردن بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timeout: مکث/ توقف/ وقفه/ درنگ گوشه نشانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observe: مورد توجه قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manage: موفق به اداره کردن، کنترل کردن و یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ensure: باعث ِ چیزی شدن It ensures that ba ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nearby: دم ِ دست / کنار ِ دست در دسترس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your nose clean: سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep: Keep your nose clean سرت به کار خود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what if: اومدیم اُ What if you couldn't pay ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if: what if : اومدیم اُ What if you co ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

growing up: بچه که بودم . . . Growing up we we ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prominent: مشهود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relate: سروکار داشتن با کسی یا چیزی ارتباط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

help: I can't help it دست خودم نیست. نمی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are better off: برایت بهتر است که . . . محاوره : ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are better off: برایت بهتر است که . . . محاوره : ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better: بهتر you are better off : برایت به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scenario: قضیه ماجرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be comfortable in one's own skin: خیال کسی از چیزی راحت بودن دل کسی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be relevant for: مهم ( بودن ) : I'm sorry but your ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push someone to the limit: نهایت سعی و تلاش خود را کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be too much: از توان ( کسی ) خارج بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: کار را راه انداختن کار را به فرجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trick: Do the trick کار را راه انداختن کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest: استقرارپیداکردن / ماندن : Rest in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be anchored: پابرجا بودن / استوار بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harness: در اختیار گرفتن / تحت اختیار داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn off: turn off = leave دست کشیدن از / دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complain: گِلِه کردن ناله کردن بهانه جویی کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

workable: مفید قابل کارکرد قابل استفاده به در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concern yourself with about something: concern yourself with/about somethi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep up with sb sth: پابه پای کسی رفتن ( در صحنه ی رقابت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: keep up with sb/sth پابه پای کسی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dwell upon: تأکید و پافشاری بر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell upon: تأکید و پافشاری بر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell: dwell upon تأکید و پافشاری بر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn: dawn on/ dawn up/ dawn upon معلوم ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serious: مهم / قابل توجه / بااهمیت / خطیر / ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regardless: فارغ از . . . بی اعتنا به . . . ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull up socks: برای بهبود اوضاع و شرایط سخت تلاش ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at some point: روزی / یک وقتی / یک زمانی / چندصباح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dwell on something: مدام در مورد چیزی فکر کردن یا صحبت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell: dwell on/upon something : مدام در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in either case: در هر دو صورت / در هر دو مورد / در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fixation: وابستگی گیردادن ِ وسواس گونه به چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domestic: = private : شخصی / خصوصی / اختصاصی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsessively: افراط گونه به طور افراطی با میلی شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at some stage: سرانجام / عاقبت / بالاخره بعد از م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at some stage: سرانجام / عاقبت / بالاخره بعد از م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credentials: هرچه که برای شما آبرو و اعتبار کسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: . work at sth : همه ی سعی خود را کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repetitiousness: تکرارشوندگی/ مکرر / تکرر/

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be to: قرار بر چیزی بودن . . . If we are ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if we are to: To be to : قرار بر چیزی بودن . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

descipline: دستورالعمل نظم و انضباط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descipline: دستورالعمل نظم و انضباط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slogan: عبارت تأکیدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get all work up: خیلی عصبانی شدن از چیزی تحریک شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: get all worked up : خیلی عصبانی شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spirit: in the same spirit : به همین شکل ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: work with : به کار گرفتن به کار بس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

train: train in : فراگیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self denigration: خودتحقیری خودزنی سیاه نماییِ خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swayed: sway : تحت تأثیر قرار گرفتن تحت تأ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discipline: دستورالعمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dig out: چیزی را از درون ( از دل ) چیزی بیرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: معمولاً/ غالباً وقتی فاعل جمله شخص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whatever takes: به هر قیمتی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: چاره ای ندارم جز . . . بهتره که . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it out your mind: ول کن بابا بی خیال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just: بدون سوگیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low key: بی سروصدا جمع و جور انجام کاری بدون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interesting enough: جالب اینه که جالب اینجاست که جالب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retreat: خلوت نشینی / عزلت جویی / عزلت نشینی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep ing verb: پی در پی، دائما ، مدام کاری را انجا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make wrong: اشتباه قلمداد کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make something wrong: چیزی را اشتباه قلمداد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agenda: دستورکار برنامه ( معمولاً ازپیش تعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitchhike: از اتومبیل های بین راه سواری مجانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mystery: رمزوراز ابهامات چیزهای مبهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

measuring up: واجدالشرایط شدن دارای شرایط خاصی شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

energetic: مملو از انرژی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: دست برداشتن ( از انجام کاری ) دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

save the day: راه چاره پیدا کردن ( برای یک مشکل ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissolve: زایل شدن از میان رفتن/ از میان بردا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a nutshell: لُب کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciation: سپاسگزاری تحسین قدردانی، قدرشناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: سپاسگزاری کردن تحسین کردن قدر و منز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to begin with: در اصل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set out to do something: مترصد انجام کاری بودن درصدد انجام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set out to do something: مترصد انجام کاری بودن درصدد انجام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set out to: مترصد چیزی یا کاری بودن درصدد چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come upon: چشم کسی به چیزی یا کسی افتادن به طو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have been pp: مدام کاری را انجام دادن ( استمرار د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inspiration: فکر بِکر فکری عالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wake up: به بیداری رسیدن به روشن بینی رسیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold back: مانع چیزی شدن جلوی چیزی را گرفتن از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold something someone back: مانع چیزی یا کسی شدن جلوی چیزی یا ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in: پایدار و مصمم ماندن مقاومت کردن ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلم می خواد: I feel like

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دلم می خواد: I feel like

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm beat: له ام از خستگی خیلی خسته ام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you bet: بله البته بله معلومه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a tangible example: به عنوان یک مثال بارز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for instance: به طور مثال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go overboard with something: شور چیزی را درآوردن در انجام کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind: نادان / غافل / جاهل / مستور / بی بص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the seat: هیچ اقدامی نکردن سر جای خود بودن ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can call: می توان نامید می توان اسمش را گذاشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump out of seat: از جا پریدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happen with someone: اتفاق افتادن ( بر سر کسی ) چیزی بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self created: ساخته و پرداخته ی خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

particularly: به طور قابل ملاحظه ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk in private: خصوصی صحبت کردن ?Can we talk in pr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a sight for soar eyes: چه دیدار خوشایندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be cool as a cucumber: خونسرد بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be spring chicken: جوان بودن . I'm no spring chicken ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be easy on the eyes: جذاب و خوش قیافه بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's my two cents: نظر شخصی منه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tattle on somebody: چغلی کسی را کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to sell someone short: کسی را دست کم گرفتن . Don't sell yo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont dawdle: فس فس نکن وقت تلف نکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst: I am about to burst دارم می ترکم ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

powder nose: I'm gonna go powder my nose دارم می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: : It works نتیجه بخش بودن به کارآم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یستشیر: یستشیر : نام دعایی است در کتب ادعیه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whole way through: تمام وکمال همه جانبه

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

inspire: بر سر ذوق آوردن / ذوق و شوق پیدا کر ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep verb in ing form: مداومت در . . . . / مداومت در کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep verb in ing form: مداومت در . . . . / مداومت در کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mindful: حضور ( بودن در لحظه ) توجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mindful: حضور ( بودن در لحظه ) توجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mindful: با سلام این کلمه در عرفان به معنی آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

awareness: هشیاری ! این کلمه در عرفان فقط به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

awareness: هشیاری ! این کلمه در عرفان فقط به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be going to: مترصد ِ انجام کاری بودن/ قصد انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be going to: مترصد ِ انجام کاری بودن/ قصد انجام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be engaged in: پرداختن به کاری/ مشغول بودن به انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

onetime: one time به معنی یکبار on time به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

onetime: one time به معنی یکبار on time به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no man's land: کنایه از : کاری بسیار دشوار که کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no man's land: کنایه از : کاری بسیار دشوار که کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

groundlessness: ناپایداری/ سست پایی / نااستواری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

groundlessness: ناپایداری/ سست پایی / نااستواری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

control: عنان و مهار چیزی را به دست گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

develop: به بار نشستن نتیجه دادن دنبال کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

develop: به بار نشستن نتیجه دادن دنبال کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont need: لزومی ندارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dont need: لزومی ندارد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

must: ضروری است/ ضرورت دارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

must: ضروری است/ ضرورت دارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ironically: از قضا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is ironic: جالبه . . . جالب است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is ironic: جالبه . . . جالب است

١ سال پیش

مدال‌های مرجان میری لواسانی