مهدی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look up: در رابطه با معنی احترام گذاشتن و تح ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

board up: تخته کردن درو پنجره به اصطلاح خودمو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

firm hand: به اون شیوه از رفتار و برخورد جدی و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill fitting: نامناسب در مورد اندازه و سایز لباس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

do up: به قول معروف دستی به سرو روی ساختمو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

astray: Lead sb astray گمراه کردن کسی ( با ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

black eye: همون بادمجون زیر چشم به اصطلاح خودم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yawning: اصطلاح yawning gap/gulf/chasm betwe ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alongside: قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harbour: دیگر معنی این کلمه، معنی واقعیِ pro ...

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patter: صدای چک چک و برخورد آب به سطح چیزی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mislay: قرار دادن چیزی درجایی فراموش کردن ا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut someone off: حرف کسیو قطع کردن, ناتمام گذاشتن حر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: دررابطه با لباس به معنی تنگ تر کردن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revolt: اسم: سرکشی و یاغی گری شورش فعل: سرک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive out: کسی را مجبور به ترک یا انجام کاری ک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your cards on the table: بطور خیلی صریح و روشن و صادقانه نظر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non meat eater: کسانی که گوشت مصرف نمیکنند، اما گیا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trailblazing: انجام شده برای اولین بار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

console: آرام کردن، تسکین دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

din: فعل این کلمه یعنی Din sth into sb : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perpetually: =continuously =permanently

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handful: مشتی از چیزی: a handful of stones A ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reactionary: کسی که شدیدا مخالف تغییرات اجتماعی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chasten: کسی را از کار زشتش اگاه کردن یا گوش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrict: Limit=restrict=constrain=restrain

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a new lease on life: فرصت دوباره ی زندگی عمر دوباره an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a new lease on life: فرصت دوباره ی زندگی عمر دوباره an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a new lease on life: Lease of life/ lease on life

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

token: درجایگاه صفت وقتی بکار برده میشه، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invasive: جراحی بدون ورود ابزار به بدن ( بدون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

adept: سه تا کلمه ی خیلی ناجور هستن که ممک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masturbation: =wank

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be down on one's luck: در موقعیت و شرایط بد بودن، بدشانس ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resiliency: مقاومت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

omicron: سویه جدید ویروس کرونا که اواخر نوام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

omicron: سویه جدید ویروس کرونا که اواخر نوام ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explosive: منفجره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taxi: تاکسی و اگر به عنوان فعل بیاد معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taxi: تاکسی و اگر به عنوان فعل بیاد معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cliff: صخره مرجانی==> coral reef این همون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatize: آسیب روحی روانی زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

understatement: جمله ای که نتونه اونجوری که باید و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

understatement: مخالف اغراق کردن میشه در توصیف چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discreet: کسی که با ملاحظه و درنظر گرفتن تمام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick at something: تنها یه قسمت کوچک از غذارو خوردن Sh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick at something: تنها یه قسمت کوچک از غذارو خوردن Sh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tricky: کار بدقلق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incidentally: By the way راستی اتفاقاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pointed: در رابطه با اشکال هندسی به معنای هر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turquoise: رنگ سبزآبی، که آبی فیروزه ام هم گفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gang: میتونید ازش یه عنوان یه واحد شمارش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

youth: دوران جوانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glisten: درخشان بودن و برق زدن ( سطح خیس یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glisten: درخشان بودن و برق زدن ( سطح خیس یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uproot: گیاهی را از ریشه از زمین کندن و مجب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steep: در رابطه با قیمت، کاهش و افزایش و… ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gull: مرغ دریایی که معمولا توی دریاچه چیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gull: مرغ دریایی که معمولا توی دریاچه چیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

irritated: ۱ - کلافه و عصبانی ۲ - ملتهب و دردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sever: این کلمه ممکنه با کلمه severe اشتبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sever: این کلمه ممکنه با کلمه severe اشتبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deductive: استنباطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minor offense: خلافهای رده پایین که درصورت وقوع جر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minor offense: خلافهای رده پایین که درصورت وقوع جر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

astronomical: به معنای قیمت و مبلغ بسیار زیاد هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

astronomical: به معنای قیمت و مبلغ بسیار زیاد هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minus: همچنین عیب، ایراد و اشکال Pulses an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patron: اسپانسر مشتری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

defraud: کلاهبرداری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ratty: کج خلق و زود از کوره دررفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ratty: کج خلق و زود از کوره دررفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up to your eyes in something: To be very busy with sth شدیدا مشغو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alight: درحال سوختن ( شمع، لامپ، اتش ) سرپ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superstition: چیزی که در عقاید نحس شمرده میشه مثل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latecomer: متأخر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blogosphere: وب سایتهای شخصی و وبلاگ ها که به عن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deprive: Deprive sb of sth محروم کردن کسی از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mislay: قرار دادن چیزی درجایی فراموش کردن ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misty: هوای مه آلود با ابرهای مرطوب و بارا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recede: به تدریج طاس شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stocky: ادمای قدکوتاه و سنگین وزن ( توپر ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stocky: ادمای قدکوتاه و سنگین وزن ( توپر ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accordingly: *مناسب و شایسته، درخور *بنابراین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

extravagant: برای سخاوت مندی میتونید از generous ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pushy: در مفهوم منفی جاه طلب و سوءاستفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enliven: جالب و باحال تر کردن چیزی Liven up ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brevity: Brief

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rally: تجمع خیلی بزرگ از مردم و تجمع کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody cold: به چیزی یا کسی علاقه ای نشون ندادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

step up: افزایش فعالیت و سرعت عمل کار به منظ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coach: لازمه که با couch اشتباه گرفته نشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loath: بی میل بودن به انجام کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loath: بی میل بودن به انجام کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bump: ورم و برامدگی حاصل از ضربه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smash: با زور و خشونت به چیزی ضربه زدن و ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut someone off: حرف کسیو قطع کردن, ناتمام گذاشتن حر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overload: بیش از حد جریان برق وارد وسیله کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give away: نشانه ی چیزی بودن برای حدس زدن کل ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give away: اشانتیون قیمت ارزان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

migrate: کوچ کردن حیوانات ( برای حیوانات است ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emigrate: تفاوت migrate و emigrate رو بدونید: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substraction: این کلمه subtraction است اینجا یه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

landslide: همچنین، پذیرفته شدن در انتخابات با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

board up: تخته کردن درو پنجره به اصطلاح خودمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

board up: تخته کردن درو پنجره به اصطلاح خودمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heed: جدی گرفتن هشدار و اخطار و ملاحظه کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

creche: شیرخوارگاه، مکانی از نوزادان در تای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creche: شیرخوارگاه، مکانی از نوزادان در تای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsolete: از مد افتاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sexism: جنسیت گرایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cricket: یک ورزش تیمی بت و توپ است که بین دو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

costume: Costume: لباس Custom: عرف، اداب و ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rave: Rave reviews/reports تشویق و تمجید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

developing country: این کلمه جایگزین کلمه third - world ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

developing country: این کلمه جایگزین کلمه third - world ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

human race: بشریت، تلقی کردن همه ی انسانها به ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

human race: بشریت، تلقی کردن همه ی انسانها به ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steward: مهماندار هواپیما و کشتی ( مرد ) ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brotherhood: احساس دوستی و برادری بین افراد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canned music: Canned music/laughter اهنگها و موسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

canned music: Canned music/laughter اهنگها و موسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technocrat: a skilled scientist who has a lot o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

processed: اگه با food بیاد، فرآوری شده با مو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non meat eater: کسانی که گوشت مصرف نمیکنند، اما گیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

errand: اصطلاح به دنبال نخود سیاه فرستادن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sarcasm: دقیقتر بخوایم بهش بپردازیم اون روش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deserted: Deserted wife/child/husband کسی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

claw: سُم : hoof پنجه: paw چنگال حیوانات: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chorus: گروه کُر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temper: از شدت چیزی کاستن The heat in this ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letdown: بلند ترکردن ( بزرگترکردن ) لباس با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: دررابطه با لباس به معنی تنگ تر کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

close fitting: بدن نما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sourpuss: آدم غرغرو، ایرادگیر، نق زن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lump: تَر و خشک رو باهم سوزوندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spin: قضیه رو اون مدلی توجیه کنی که میخوا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black eye: همون بادمجون زیر چشم به اصطلاح خودم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cheerleader: ۱ - این گروهای هفت هشت نفره ( معمول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rant: داد و بیداد راه انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rant: داد و بیداد راه انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spiral: فرایند پیوسته و تدیجی به سمت بهتر ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utter: از این کلمه میتونید برای دعا، نماز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lever: کبد: liver اشتباه نکنید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

respectable: خوب و قابل رضایت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take it for granted: ظاهرا دوستان معنی این اصطلاح رو با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confront: Confront sb with/about sth مچ کسیو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astray: Lead sb astray گمراه کردن کسی ( با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

case: پرونده قضایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outgoing: اگر با s اومد، خرج و مخارج زندگی Ou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

applause: این کلمه درجایگاه اسم بکار میره فعل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intrude: با interfere with sb/sth مترادف میب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intrude: تاثیر منفی گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revolt: اسم: سرکشی و یاغی گری شورش فعل: سرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straggle: جناب صباغ جسارتاً فکرمیکنم چیزی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

howl: ۱ - زوزه کشیدن حیوانات ۲ - زوزه ۳ - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tasteful: این کلمه برای غذا استفاده نمیشه برا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minimal: جزئی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do up: به قول معروف دستی به سرو روی ساختمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat up: در امریکن به معنای ضعیف کشی هم میشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the ball: به اصطلاح خودمون بخوام بگم، تیز و ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

topnotch: رده بالا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a way with somebody: اینکه خوب بتونی با کسی یا چیزی سروک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a way with somebody: اینکه خوب بتونی با کسی یا چیزی سروک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whack: براساس دیکشنری لانگمن: ضربه زدن، ضر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

futures: دقت کنید که future با futures متفاو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk over: بحث و مشورت با کسی قبل تصمیم گیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gift of the gab: The gift of the gab توانایی صحبت کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gift of the gab: The gift of the gab توانایی صحبت کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: در رابطه با انتقاد این کلمه دو جور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at fault: مقصر و مسئول اتفاقی که افتاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at fault: مقصر و مسئول اتفاقی که افتاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to blame: این اصطلاح توی جمله به عنوان صفت دا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cat’s whiskers pyjamas: something or someone that is better ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be the bee’s knees: دیکشنری لانگمن: خیلی خوب و عالی بود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait on a person hand and foot: به قول معروف بیای واسه کسی نوکری کن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw a wobbly: To suddenly become angry or frighte ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in great form: Be in/on top/great/good/fine etc fo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shake in one's shoes: احساس لرزشی که توی بدن هنگام ترسیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check over: چک کردن چیزی برای اطمینان از درستی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get carried away: یکم بی معنی بنظر میاد یه نفر معنی د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something as it comes: اینکه هراتفاقی که میوفته رو بدون ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look up: در رابطه با معنی احترام گذاشتن و تح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a back seat: به عبارتی دیگر کناره گیری یا کنار ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stir up: اینکه بیای یه حرکتی بطور عمدی بزنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can’t face: برای مواقعی بکار میره که شما هیچجور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can’t face: برای مواقعی بکار میره که شما هیچجور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your cards on the table: بطور خیلی صریح و روشن و صادقانه نظر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your act together: بطور سازمان یافته تر عمل کردن برنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to the bottom of: اینکه ببینیم ریشه ی قضیه کجاست و از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not think much of sb: همینکه میگیم با فلانی حال نمیکنم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaffe: گاف به یه اشتباه خجالت آور تو یه مو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

howler: اشتباه احمقانه ای که دیگران را به خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

howler: اشتباه احمقانه ای که دیگران را به خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rhetorical: گفته ها و نوشته هایی که ازشون برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alliteration: آرایه ی واج آرایی یا نغمه حروف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

refund: اینکه شما فلان جنسو میری میخری ولی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patter: صدای چک چک و برخورد آب به سطح چیزی ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های مهدی باقری