پیشنهادهای Kimia (٣٢)
to be gradually made known; to gradually make something known to other people
Sharpened
disappearance =
جلو زدن از چیزی یا کسی
دمدمی
They're all silly and ignorant like other girls; but she has something more of quickness than her sisters.
Numb =
مجذوب، شیفته.
حقوق موضوعه
عادت
به دنبالِ. . جانشین کسی یا چیزی شدن پس از چیزی یا کسی آمدن
نوانخانه
( adj ) دوخته شده
هم noun هست به معنی : بازیافت، مواد بازیافتی هم adj به معنی : بازیافتی
اجاره ای
( adj ) متحد
فوق العاده
شایعه بیهوده
قابلیت تعویض
a new lease on/of life نگرشی نو به زندگی، شروعی مجدد
( adj ) معترضانه
( adj ) ادغام شده
( adj ) ادغامی
فیلتراسیون ( صافش )
( adj ) فروپاشیده، فرو ریخته
داروی گیاهی
اصلاح، بازسازی
سایه انداختن، سایه افکندن This early makeup was originally used by both men and women to shadow their eyes from the reflection of the bright desert.
به طرز احمقانه ای -
وادار کردن
اسکن شده ( صفت )
فداکارانه