deviance

/ˈdiːviəns//ˈdiːviənt/

معنی: انحراف، سقم، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری
معانی دیگر: انحراف، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری

جمله های نمونه

1. As in other forms of enforcement, deviance which has taken place once is assumed capable of repetition.
[ترجمه گوگل]همانند سایر اشکال تنفیذ، انحرافی که یک بار اتفاق افتاده است، قابل تکرار فرض می شود
[ترجمه ترگمان]همانند دیگر اشکال اعمال، انحراف که زمانی رخ داده است قابلیت تکرار را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some scholars define crime as deviance from a social consensus of permitted behaviour.
[ترجمه گوگل]برخی از محققان جرم را انحراف از اجماع اجتماعی در مورد رفتار مجاز تعریف می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از محققان جرم را انحراف از یک اجماع اجتماعی در رفتار مجاز تعریف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Where the deviance provides for the development of social relationships between rule-enforcer and rule-breaker, enforcement is directed towards compliance.
[ترجمه گوگل]در جایی که انحراف موجب توسعه روابط اجتماعی بین مجری قانون و قانون شکن می شود، اجرا به سمت تبعیت هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]در جایی که انحراف برای توسعه روابط اجتماعی بین enforcer و rule را فراهم می کند، نیروی انتظامی به سمت انطباق هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most sociologists of deviance have been so fascinated by the processes of defining deviance and becoming deviant that they have got over-excited.
[ترجمه گوگل]اکثر جامعه شناسان انحراف چنان مجذوب فرآیندهای تعریف انحراف و انحراف شده اند که بیش از حد هیجان زده شده اند
[ترجمه ترگمان]اکثر sociologists انحراف به قدری شیفته فرآیندهای تعریف انحراف و تبدیل شدن به انحرافی هستند که آن ها بیش از حد برانگیخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In discussing deviance here, no moral judgment is implied save in one respect.
[ترجمه گوگل]در بحث انحراف در اینجا، حکم اخلاقی جز از یک جهت متضمن نیست
[ترجمه ترگمان]در بحث در مورد انحراف در اینجا، هیچ داوری اخلاقی به طور ضمنی به جز در یک رابطه نشان داده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Regulatory deviance rarely possesses the emotive properties of many traditional crimes.
[ترجمه گوگل]انحراف نظارتی به ندرت دارای ویژگی های عاطفی بسیاری از جرایم سنتی است
[ترجمه ترگمان]انحراف نظارتی به ندرت دارای ویژگی های عاطفی بسیاری از جرایم سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the modern sociology of deviance is a rather special case, as I shall show in Chapter
[ترجمه گوگل]اما جامعه‌شناسی مدرن انحراف یک مورد نسبتاً خاص است، همانطور که در فصل نشان خواهم داد
[ترجمه ترگمان]اما جامعه شناسی مدرن انحراف یک مورد نسبتا خاص است، همانطور که در فصل ۵ نشان خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Where deviance has a categorical, unproblematic quality, a penal response is triggered.
[ترجمه گوگل]در جایی که انحراف دارای کیفیت قطعی و بدون مشکل باشد، پاسخ کیفری ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]در جاییکه انحراف یک کیفیت قطعی و بدون مشکل دارد، یک واکنش کیفری ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Deviance Deviance is a much wider and more vague concept than is crime, and is therefore less easy to define.
[ترجمه گوگل]انحراف انحراف مفهومی بسیار گسترده تر و مبهم تر از جرم است و بنابراین تعریف آن کمتر آسان است
[ترجمه ترگمان]Deviance Deviance یک مفهوم بسیار وسیع تر و more نسبت به جرم است و بنابراین تعریف آن کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We saw too the marked trend to disavow deviance amongst the women whose personal histories are discussed in Chapter
[ترجمه گوگل]ما همچنین شاهد روند مشخصی برای انکار انحراف در میان زنانی بودیم که تاریخچه شخصی آنها در فصل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ما روند مشخص انحراف را در میان زنانی که تاریخ های شخصی آن ها در فصل مورد بحث و بررسی قرار می گیرند، مشاهده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lemert's concept of secondary deviance perhaps represented the most thorough resurrection of the criminological concern with the criminal justice system.
[ترجمه گوگل]مفهوم لمرت از انحراف ثانویه شاید نمایانگر کامل ترین رستاخیز نگرانی جرم شناختی با سیستم عدالت کیفری باشد
[ترجمه ترگمان]مفهوم انحراف ثانویه شاید نمایانگر resurrection thorough نسبت به سیستم قضایی جنایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new deviance writers were naturally anxious to disengage themselves from association with such conservative goals.
[ترجمه گوگل]نویسندگان انحرافی جدید طبیعتاً مشتاق بودند که خود را از ارتباط با چنین اهداف محافظه کارانه ای دور کنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان انحراف جدید طبیعتا می خواستند خود را از هم کاری با چنین اهداف محافظه کارانه خلاص کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Normal is the average of deviance. Rita Mae Brown
[ترجمه گوگل]نرمال میانگین انحراف است ریتا مای براون
[ترجمه ترگمان]نرمال میانگین انحراف است ریتا Mae براون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There would seem, therefore, to be ample justification for describing the deviance of 3 as semantic.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به نظر می رسد توجیه کافی برای توصیف انحراف 3 به عنوان معنایی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین به نظر می رسد توجیه کافی برای توصیف انحراف ۳ به عنوان معنایی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

سقم (اسم)
deviance, irregularity, anomaly, indisposition, illness, sickness

برگشتگی (اسم)
deviance, turnover, deviancy, invert, recrudescence, retroflection, retroflexion

رفتار منحرف (اسم)
deviance, deviancy

کج رفتاری (اسم)
deviance, deviancy

تخصصی

[آمار] انحراف

انگلیسی به انگلیسی

• aberration, abnormality, berrancy; unacceptable behavior
deviance is behaviour which is different from what people consider acceptable.

پیشنهاد کاربران

انحراف جنسی: ( اسم ) رفتار جنسی که غیرعادی شمرده می شود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deviate
اسم ( noun ) : deviation / deviant / deviance / deviancy
صفت ( adjective ) : deviant
قید ( adverb ) : _
دزدی
( property deviance: دزدی اموال )
deviance ( آمار )
واژه مصوب: انحرافه
تعریف: آماره ای برای ارزیابی نیکویی برازش هر مدلی که به روش بیشینة درست نمایی برازش یافته است
ناهنجار، ناهنجاری
رشته مدیریت: انحراف سازمانی

بپرس