پیشنهادهای Javad Haghighi (٢٣٣)
اُردُوِر.
دش.
قوطی.
لس.
شیخ البلد.
به سختی شکست خوردن.
در خدمت منافع کسی بودن، مجری خواسته های دیگری بودن.
دمل نفتی، توده ی قیری.
شفت.
گروه میوه های گوشتی و آب دار: شفت.
جواهرآلات، جواهرنشان، زیورآلات.
جواهرآلات.
هی.
Tenor.
نایی.
راپرتچی.
تشر زدن، پرخاش کردن.
تشر زدن، پرخاش کردن.
ایقاع.
کیموس ( هضم در معده ) .
انریکه.
Phrase:Used before an adjective to emphasize a positive meaning ( بسیار، شدیدا، با کمال میل، مشتاق، خیلی اوقات ) . actor was only too happy to oblig ...
آینه کنسول.
رودار.
رونده.
درون.
کیهان.
فهرست وار.
همین. همان.
راهبرد.
توتو.
حواس.
رهبان.
ماگ.
ردائت.
مغز کسی را خوردن.
لوآر.
شرزه.
شرزه.
خطای ناخواسته، اشتباهی که نتیجه ی عمل خود است نه عوامل و شرایط بیرونی، اشتباه خودساخته، خطای خودکرده. بهترین ترجمه به نظرم �خطای ناخواسته� است.
نام بردار.
وارده.
خَد.
خَد.
نه سیخ بسوزد نه کباب.
بهینه مصرف کردن.
کا.
سینه.
خِلال.
نافذ. Smoldering ( smouldering ) eyes چشمان نافذ.