جلال قاسمی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckoning: رسیدگی به حساب

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

editorial: مربوط به آماده سازی روزنامه، کتاب و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuel: تشدید کردن، شعله ور کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell off: حراج کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take heart: امیدوار بودن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise money: درآمدزایی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

space: حوزه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at one time: در مقطعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

funicular: تله کابین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funicular: تله کابین

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busywork: کار عبث

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ebb and flow: فراز و فرود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ebb and flow: فراز و فرود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

passionate: دو آتشه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prominently: آشکارا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prominently: آشکارا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

installation: مقر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rule book: دستورالعمل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: حفره ( در علوم کامپیوتر )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twitch: twitch skill در گیم به معنی مهارت ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

true: همراستا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlight: علامت زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public domain: در دسترس عموم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

networking: تبادل داده ها بر روی شبکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quest: ماموریت تجسسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detract: تاثیر منفی گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch: شیوه، سبک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inspiring: هیجان انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spec: مشخصات، ویژگی ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spec: مشخصات، ویژگی ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure out: پی بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frag: نارنجک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frag: نارنجک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

write up: نقد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up to snuff: حد نرمال، درجه استاندارد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to snuff: حد نرمال، درجه استاندارد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know something inside and out: کنه و بنه چیزی را دانستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

within: در قالبِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after all: بر خلاف انتظار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ahead of time: از قبل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inspire: انگیزه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contact: مواجهه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: زدن ( در بردگیم هایی مانند منچ )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enthusiast: خوره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iteration: نسخه، بازنویسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

comprehensibility: قابل فهم بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensibility: قابل فهم بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise: جذب سرمایه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counter: مهره ( در بردگیم ها )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attendance: تعداد افراد شرکت کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enrichment: تحصیل مال ( حقوق )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exhibitor: غرفه دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibitor: غرفه دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rattle off: از حفظ گفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ostentatious: فخرفروشانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restock: شارژ مجدد انبار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of sight: از نظرها دور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

division: شعبه ( شعبه ای از یک سازمان بزرگ )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

granddaddy: سمبل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ACT: نقش بازی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calligraphy: خط تحریری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: انتظار چیزی رفتن ( به عنوان مثال، ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: تبعه، شهروند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

individual: individuals را می توان به جای افراد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unaddressed: پرداخته نشده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

labour: نیروی کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: رخنه ( در هک و امنیت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

low key: چراغ خاموش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hover: قرار دادن مکان نمای موس بر روی چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extreme: پرشور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recover: جبران مافات کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tendency: رویکرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aftermarket: بازار قطعات یدکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well being: رفاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belonging: تعلق خاطر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coveted: آرمانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

origin: زادگاه ( مثلا در جمله country of or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meaningless: بی حاصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meaningless: بی حاصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilute: کمرنگ کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affiliate: ارتباط داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: لطف مکرر کسی را حق مسلم خود دانستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one size fits all: فری سایز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold dear: مهم دانستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concept: ایده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

investment: صرف زمان و انرژی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

investment: صرف زمان و انرژی فراوان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obscure: پنهان کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprise: تشکیل دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodate: خوراندن ( چیزی در چیز دیگر ) به عن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

general: امیر ( در ارتش ) ، سردار ( در سپاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuel: تشدید کردن، شعله ور کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

service: مراسم، تشریفات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

silhouette: الگو ( در خیاطی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lilac: رنگ یاسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flare out: گشاد شدن لباس از یک نقطه خاص به بعد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

racegoer: تماشاگر همیشگی مسابقات سوارکاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch eye: توجه دیگران را به چیزی جلب کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complexion: رنگ و ظاهر طبیعی پوست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set off: set something off: جلوه دادن به چیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beachhead: پایگاه ( موقعیتی که شرکت به آن دست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beachhead: پایگاه ( موقعیتی که شرکت به آن دست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account: حساب کاربری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

networking: شبکه سازی تجاری ( برقراری ارتباط با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dynamics: تعاملات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

marketplace: بستر داد و ستد ( مارکت پلیس بستری ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commission: کارمزد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high class problem: مسأله شیک ( مسأله ای که در حاضر اول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take to the road: به جاده زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take to the road: به جاده زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit: رسیدن ( به یک حد مشخص )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iteration: چرخه واحد توسعه نرم افزار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pour in: سرازیر شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

firepower: میزان موجودی یک چیز مهم ( به عنوان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

episode: فصل، سری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

space: حوزه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niche: تک مخاطبه

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های جلال قاسمی