ایراندخت - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maskfishing: ✔catfishing به عمل فریب و گول زدن د ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be covered in blood: be covered in blood غرق خون بودن Hi ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غرق خون: be covered in blood غرق خون بودن Hi ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

returned love: ✔love is returned عشق بازگشت داده ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reciprocated love: ✔love is returned عشق بازگشت داده ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's lighter earlier: [آسمان، هوا] زودتر روشن میشه در نیم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the love of one's life: عشق زندگی کسی He was the love of my ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

firm build: بدن سفت و محکم و عضله ای گاهی برای ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move back in: وقتی به یک جایی مهاجرت کرده بودی یا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is lighter earlier: [آسمان، هوا] زودتر روشن میشه در نی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a time out: ✔ ground a child کودک را از بیرون ...

٢ هفته پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give children time outs: ✔ ground a child کودک را از بیرون ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give time outs: ✔ ground a child کودک را از بیرون ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a time out: ✔ ground a child کودک را از بیرون ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a time out: ✔ ground a child کودک را از بیرون ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ground children: ✅ ground a child کودک را از بیرون ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apple does not fall far from the tree: به بقال سر کوچه که نرفته وقتی یک ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheltered upbringing: sheltered upbringing لای پر قو بزرگ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hollywoodesque: هالیوودی، مثل فیلم های هالیوود، به ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه اماده: spoon - feed verb ( past tense and ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

name someone or something for someone or something: name after name someone/something f ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا جای پای کسی گذاشتن: به انگلیسی follow in someone's foot ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something runs in the family: وقتی یک صفتی ( استعداد هنری، بیماری ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wife of 20 years: همسر ( ازدواج/زندگی مشترک ) ۲۰ ساله ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grill: Barbeque vs Grill 🥩BBQ کباب کردن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to me: تفاوت for me vs ❓ to me❓ *هر دو گاه ...

٢ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for me: تفاوت for me vs ❓ to me❓ *هر دو گاه ...

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

TO: این حرف اضافه to برای معانی مختلف م ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avocet: ویکی پدیا فارسی: نوک خنجری یک پرند ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stairs: step 🆚steps 🆚stairs ✔step: به هر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is two for a dollar: - دو تاش میشه یک دلار - یک دلار بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do a show: برنامه اجرا کردن ( در تیوی ) مثال ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all mouth and no trousers: کلا کسی که خیلی وراج هست و زیاد حرف ...

٩ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: stop 🆚 station *برای وسایل نقلیه ✅ ...

٩ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٩ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

station: stop 🆚 station *برای وسایل نقلیه ✔ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

small sized: اینها صفت هستند adj. Small - sized ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

large sized: اینها صفت هستند adj. Small - sized ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak of the devil and he shall apear: Speak of the devil and he shall ape ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil and he shall apear: Speak of the devil and he shall ape ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: Speak of the devil and he shall ape ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the top floor: در بالاترین طبقه ( یک مجتمع/ساختمان ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the top floor: در بالاترین طبقه ( یک مجتمع/ساختمان ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the ground floor: در طبقه همکف ( پایین طبقه ساختمان ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the ground floor: در طبقه همکف ( پایین طبقه ساختمان ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steps: step 🆚steps 🆚stairs ✔step: به هر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stairs: step 🆚steps 🆚stairs ✔step: به هر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garbage: trash vs garbage vs rubbish trash ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubbish: trash vs garbage vs rubbish trash ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trash: trash vs garbage vs rubbish trash ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

click: click=snap معادل بشکن زدن با انگشت. ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the night away: کاری را کل شب انجام دادن ( همراه با ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piss the night away: do something the night sway کاری را ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

read something to someone: دو عبارت اول به معنی ( چیزی را برای ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

read somebody something: دو عبارت اول به معنی ( چیزی را برای ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

read something for someone: دو عبارت اول به معنی ( چیزی را برای ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be well paid: well - paid adj. پول خوب/زیادی دری ...

٩ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

مدال‌های ایراندخت