احسان جهروتی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supplement: افزودن ( فعل )

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

downfall: بدبختی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

register: دخل مغازه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

administer: تجویز دارو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

administer: تجویز دارو کردن

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

screen: تست های غربالگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look up: ردیف شدن اوضاع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring back: زنده کردن خاطرات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ring back: برقراری تماس مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: سَر زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rip off: چپاول - تاراج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: چپاول - تاراج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop out: از دور رقابت خارج شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drop out: از دور رقابت خارج شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall due: موعد مقرر - موعد پرداخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

country fair: بازار محلی - بازار محله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

country fair: بازار محلی - بازار محله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set out: معلوم کردن ( هدف، برنامه ) - در نظر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outset: ( از ) اولش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

downfall: بدبختی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downfall: بدبختی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look on: نظاره گر بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look on: نظاره گر بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

onlooker: نظاره گر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onlooker: نظاره گر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on: رسیدن به کاری ( to continue doing s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

innovative: مبتکرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrill: ناخوشایند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elevate: If you elevate something to a highe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elevate: If you elevate something to a highe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swarm: If a place is swarming with people, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unearth: پی پردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unearth: پی پردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

killer: informal: very attractive, good, im ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

killer: informal: very attractive, good, im ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight fire: Straight fire is a slang term that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crisis of confidence: a situation in which people no long ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resort: وادار شدن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bully for you: تو خوبی! بیشتر این اصلاح این روزه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bully for you: تو خوبی! بیشتر این اصلاح این روزه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gatekeeper: someone in an organization who tell ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a consequence: as a result of something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as a consequence: as a result of something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handle: If you handle a particular area of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burn down: به آتش کشیدن یا به آتش کشیده شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burn down: به آتش کشیدن یا به آتش کشیده شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call: ( a decision ( informal تصمیم، انت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry tune: to sing musical notes correctly طب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

register: دخل مغازه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

school run: سرویس مدرسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something's up: ی جای کار میلنگه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something's up: ی جای کار میلنگه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lost and found: دفتر اشیای گمشده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lost and found: دفتر اشیای گمشده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick start: روشن کردن موتور Three important re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kick start: روشن کردن موتور Three important re ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chafe: شوریدن temperamental youths chafing ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chest thumping: زورگو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matriarch: مادر سالار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

archaic: اولیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

systemic: نظام مند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sporadic: جسته و گریخته

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های احسان جهروتی