iahmadrezam - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one way or the other: هر طور شده در هر صورت . I'll be suc ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

honest to god: خداوکیلی خداشاهده : ) )

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burn sb up: کسی را عصبانی کردن You're burn me u ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn sb up: کسی را عصبانی کردن You're burn me u ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boil down: منتج شدن، ختم شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the bottom line: ختم کلام the bottom line is that wa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line: ختم کلام the bottom line is that wa ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forget about it: بیخیالش!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forget about it: بیخیالش!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not any time soon: نه به این زودیا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one way or the other: هر طور شده در هر صورت . I'll be suc ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get to somebody: کسی را ناراحت کردن کسی را اذیت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to somebody: کسی را ناراحت کردن کسی را اذیت کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get somebody off the hook: syn:let somebody off the hook آسان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get somebody off the hook: syn:let somebody off the hook آسان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the push: 1:اخراج کردن The boss gave ali the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the push: 1:اخراج کردن The boss gave ali the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall short of something: کمتر بودن از مقدار یا استانداری که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall short of something: کمتر بودن از مقدار یا استانداری که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the level: صادق و قانونی ( legal ) بودن he is ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no trouble at all: 1:اصلا مسئله ای نیست 2:زحمتی نیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no trouble at all: 1:اصلا مسئله ای نیست 2:زحمتی نیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's for you to decide: این تو هستی که باید تصمیم بگیری! it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's for you to decide: این تو هستی که باید تصمیم بگیری! it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't think so: من اینطور فکر نمیکنم! A:he's a good ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm afraid not: i'm afraid not:متاسفانه نه i'm afra ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slowly but surely: دیر یا زود داره، ولی سوخت و سوز ندا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slowly but surely: دیر یا زود داره، ولی سوخت و سوز ندا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save something for a rainy day: نگه داشتن چیزی برای روز مبادا to sa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

save something for a rainy day: نگه داشتن چیزی برای روز مبادا to sa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep off: دور نگه داشتن، دوری کردن، حفظ کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emerge: ظاهر شدن، نمایان شدن، بیرون آمدن بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like a dream: if you say that something is like a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cost an arm and a leg: have a very high price وقتی که چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull somebody's leg: to tell someone something that is n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go to the wall: if a company goes to the wall, it f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to the wall: if a company goes to the wall, it f ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody a break: آسان گرفتن به کسی سخت نگرفتن به کسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be better off doing something: برای توصیه کردن یه نظر دادن استفاده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not budge an inch: روی موضع خود ماندن کوتاه نیامدن des ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not budge an inch: روی موضع خود ماندن کوتاه نیامدن des ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honest to god: خداوکیلی خداشاهده : ) )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

early bird: سحر خیز مترادفش میتونه early riserب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

moreover: علاوه بر این این کلمه خیلی رسمی ( f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all too: used to mean "very" when talking ab ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thickset: خپل، کت و کلفت، چغر مترادف کلمه ی S ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amuse: 1:خنداندن 2:سرگرم کردن *این کلمه اص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose your mind: مترادف هستش با:go out of your mind/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

good point: وقتی استفاده میشه که یه نفر یه یه چ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on sb's bad side: عصبی کردن کسی روی سگ کسی رو بالا آو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on sb's bad side: عصبی کردن کسی روی سگ کسی رو بالا آو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sell somebody down the river: نارو زدن به کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

split your sides: جر خوردن ( از خندیدن ) خیلییی خندی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a song: خیلی ارزان - مفت He bought the hous ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for a song: خیلی ارزان - مفت He bought the hous ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a killing: پول زیادی به جیب زدن ( در یه زمان ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reliable: ماشین من به اندازه سابق قابل اعتماد ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

souvenir: عشق یه قوله. عشق یه سوغاتیه. وقتی ک ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: من میدونم که باید دندانپزشکی برم، ا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put off: میخواستم مقداری از اون پنیر رو امتح ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplishment: هر دستاوردی با تصمیم به تلاش کردن، ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dominate: انتطار میره این کتاب صدرنشین لیست پ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

include: سرگرمی های من شامل مطالعه کردن و نق ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stubborn: او انقدر یه دنده و لجباز بود که اعت ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendous: مرگ ناگهانی او شوک عظیمی بود.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exert: میدونم اگه از خودم کار میکشدم میتون ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: ما باید از هر فرصتی برای یاد گرفتن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undertake: این دومین پروژه بزرگیه که او امسال ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persist: چرا همش خودتو واسه انچه که اتفاق اف ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

early: نجاران صبح زود ( اوایل صبح ) قبل از ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diagnose: او تونست مشکل یک موتور را فقط ( به ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain: بذار باهات رک و راست باشم!

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Aptitude: نگرش شما، نه استعداد و تیزهوشی شما، ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deviate: ما هیچوقت از اصول و عقاید هایمان من ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evolve: مهندسان در حال توسعه و تکامل نمونه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amuse: چیزهای کوچک، ذهن های کوچک را سرگرم ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های iahmadrezam