doing so١٥:٢٧ - ١٣٩٨/٠٩/٢٥برای انجام این کار
گزارش37 | 0
well disposed١١:٢٤ - ١٣٩٨/٠٩/٢٠خوش قلب، خوش رو ، مردم با نیت خوب، خوش خو
گزارش9 | 0
owned by١٥:٠٦ - ١٣٩٨/٠٩/١١متعلق به
گزارش28 | 1
get start١٢:٤٠ - ١٣٩٨/٠٩/٠٢بریم شروع کنیم
گزارش0 | 1
hell no١٢:١٠ - ١٣٩٨/٠٩/٠٢ابراز مخالفت جدی ( عامیانه )
گزارش9 | 3
damet١١:٣١ - ١٣٩٨/٠٩/٠٢لعنتی معادل ( damn )
گزارش9 | 0
fella١٢:٣٦ - ١٣٩٨/٠٨/٢٢guy - man - یک عبارت قدیمی بمعنی "مرد"
گزارش28 | 1
flash man١٢:٢٢ - ١٣٩٨/٠٨/٢٢قلدر ( مراقب ) بار یا فاحشه خانه
گزارش0 | 1
busty١١:٤٨ - ١٣٩٨/٠٨/١٥زن سینه بزرگ ( عامیانه )
گزارش115 | 1
to cross path١١:٢٢ - ١٣٩٨/٠٨/١٥با کسی بصورت ناگهانی مواجهه شدن
گزارش0 | 0
normal course١١:٠٧ - ١٣٩٨/٠٨/١٥زندگی عادی ، زندگی روزمزه
گزارش0 | 1
streak١٠:٥٩ - ١٣٩٨/٠٨/١٥برهنه دویدن
گزارش12 | 0
hesitate١٠:٥٠ - ١٣٩٨/٠٨/١٥تامل کردن ، صبوری کردن، با لکنت چیزی گفتن
گزارش9 | 1
in the buff١٠:٤٨ - ١٣٩٨/٠٨/١٥لخت ، برهنه ( اصطلاح عامیانه )
گزارش21 | 0
retrieve١٠:٤٤ - ١٣٩٨/٠٨/١٥رفتن و آوردن
گزارش37 | 1
nudist١٠:٣٧ - ١٣٩٨/٠٨/١٥آدم لخت
گزارش5 | 1
lousy١٢:٤٤ - ١٣٩٨/٠٨/٠٨شلخته
گزارش30 | 1
sick of١١:٢٧ - ١٣٩٨/٠٨/٠٨خسته شدن از
گزارش34 | 1
being on bed rest١٣:٢٥ - ١٣٩٨/٠٨/٠٧در بستر بودن ( به دلیل بیماری یا مشکل جسمی )
گزارش0 | 0
wash her hands of١٣:١٧ - ١٣٩٨/٠٨/٠٧( عامیانه ) آب پاکی ریختن - پایان دادن - قطع رابطه کردن
گزارش12 | 0
low status١٦:١٢ - ١٣٩٨/٠٨/٠٤( عامیانه ) ، از طبقات پست اجتماع، پست، حقیر، فرومایه
گزارش0 | 1
low status١٦:١١ - ١٣٩٨/٠٨/٠٤زندگی سطح پایین ( از لحاظ اجتماعی ) شخصی که مورد تحقیر یا تحقیر قرار می گیرد
گزارش2 | 1
in forced١٦:٤٩ - ١٣٩٨/٠٨/٠١لازم الاجراء
گزارش2 | 0
in forced١٦:٤٨ - ١٣٩٨/٠٨/٠١در اجبار
گزارش0 | 0
place call١٦:٣٢ - ١٣٩٨/٠٨/٠١تماس تلفنی ( جهت ارایه یک خدمات در محل )
گزارش2 | 0
hard time١٥:٣٧ - ١٣٩٨/٠٨/٠١روزگار سخت
گزارش18 | 1
high on١٦:٠٣ - ١٣٩٨/٠٧/٢٩خراب کسی بودن
گزارش9 | 0
stick it out١٢:٣٣ - ١٣٩٨/٠٧/٢٨ادامه کار تا انتها ، حتی وقتی دشوار یا کسل کننده باشد ( اصطلاح عامیانه )
گزارش16 | 0
trapped١٢:١٦ - ١٣٩٨/٠٧/٢٨گیر افتادن
گزارش110 | 2
stick it out١٢:١٤ - ١٣٩٨/٠٧/٢٨مجبور به ادامه دادن کاری بر خلاف میل ( اصطلاح )
گزارش18 | 0
disability١٢:٠٠ - ١٣٩٨/٠٧/٢٨پولی که دولت بابت معلولیت می دهد ( حق معلولیت )
گزارش5 | 3
judgmental١٠:٥٥ - ١٣٩٨/٠٧/٢٤کسی که زود قضاوت می کند ( اصطلاح )
گزارش48 | 1
intertwine١٠:٥٦ - ١٣٩٨/٠٧/٢٢1 - در هم پیچیدن 2 - wrrap around
گزارش12 | 0
perceive١٠:٥٥ - ١٣٩٨/٠٧/٢٢برداشت کردن
گزارش18 | 1