پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٦٠)
به احتمال قریب به یقین. . .
از کار افتادن قطع شدن
جراتش رو نداری.
خیلی گلی کارت درسته.
از امروز.
دقیقا همینطوره.
مردم حرف درمیارن.
در حد و اندازه من نیستی ریز می بینمت.
وقت کمه.
هر جور میلته .
یکی مونده به آخر.
احساس بیماری دارم من مریضم.
منصفانه به نظر میاد.
کسل کننده به نظر میاد.
خیلی زود
چند لحظه دیگه خیلی زود
این چه وضعشه.
به فنا رفتم.
اول تو قطع کن.
بعدا می بینمت.
نیازی به گفتن نیست که. . . واضح است که. . .
زمان التیام بخش دردهاست.
از شوخی گذشته. . .
اون مُرد. این از یه اصطلاح نیروی هوایی در دهه 1950 به معنای "سقوط" یا "کشته شدن در عملیات و درگیری" اومده، و به تمایل بسیاری از خلبانان زمان جنگ برا ...
تو زندون.
آزارش به مورچه هم نمی رسه.
گولشو نخوردم.
تازه اولشه.
خیلی ببخشیدا. . .
زمان زودگذره.
باید یه اعترافی بکنم. . .
دومی نداره.
به حال من فرقی نداره.
اگه دست من بود.
واسه خنده.
گند زدم.
تو باغ نیستی.
خبرشو بهم بده.
از خوشحالی رو ابرام.
نظرت چیه؟
گرما زده شدم.
همینطوری ادامه بده.
تو آسمونام خیلی خوشحالم.
تو پوست خودم نمیگنجم.
از عُهدش برمیای.
بدون شُرت.
می خواستم. . . داشتم. . .
گوشی تلفن رو به کسی دادن.
به ذهن رسیدن به ذهن خطور کردن
چیکار کردم؟ چه غلطی کردم؟