پیشنهادهای hamidaal (٦٦)
عبارتی مخفف برای اشاره به موارد زیر: ترجمه ۱: بالاتر و فراتر از، فراتر از انتظار ( Above and Beyond ) ترجمه ۲ ( حقوق ) : ضرب و شتم ( Assault and Bat ...
عبارتی مخفف برای اشاره به موارد زیر: ترجمه ۱ ( کشتی رانی ) : تثبیت لنگرها و زنجیرها ( Anchors and Chains Proved ) ترجمه ۲ ( بازرگانی ) : تبلیغات و آ ...
ترجمه ۱: دانش آموزی که معمولاٌ نمره A ( عالی ) ، B ( خوب ) و یا C ( متوسط ) می گیرد. ترجمه ۲: [مجازاٌ] دانش آموز زرنگ، دانش آموز درس خوان
ترجمه ۱: فهرستی از افراد معروف و محبوب درجه یک و دو ( بازیگر، سلبریتی، ستاره ) ترجمه ۲: فهرست برترین های درجه یک و دو
عبارتی مخفف برای اشاره به موارد زیر: ترجمه ۱ ( Account of ) : به دلیل، در نتیجه، در اثر، متأثر از، متعاقب، به دنبال، بعد از، به واسطه ترجمه ۲ ( And O ...
عبارتی مخفف برای اشاره به موارد زیر: ترجمه ۱: مقابل تمام خطرات، برخلاف تمام خطرات، علی رغم تمام خطرات ( Against All Risks ) ترجمه ۲: تمام خطرات، تما ...
عبارتی مخفف برای اشاره به موارد زیر: ترجمه ۱ ( بازرگانی ) : حساب پرداخت شده، حساب پرداختی ( Account Paid ) ترجمه ۲ ( بازرگانی ) : حساب های پرداختنی، ...
ترجمه ۱: به طور کامل، کاملاٌ، تماماٌ، به طور قطع، به طور حتم، قطعاٌ، صددرصد
ترجمه ۱: به طور کامل، کاملاٌ، تماماٌ، به طور قطع، به طور حتم، قطعاٌ، صددرصد
ترجمه ۱: کتابی از نقشه ها که شامل نقشه تمام خیابان های یک شهر بزرگ یا یک منطقه است. ترجمه ۲: کتاب، برنامه و یا وبسایتی که شامل تمام اطلاعات مورد نیا ...
ترجمه ۱: تصادفی، اتفاقی، به صورت تصادفی، به طور اتفاقی، بدون طرح و نقشه قبلی، الله بختکی، بدون حساب و کتاب ترجمه ۲: سرسری، با بی دقتی، بدون دقت، بدون ...
ترجمه ۱ ( موسیقی ) : بازگشت به وزن و سرعت اصلی پیشین
ترجمه ۱: بهترین تیم ورزشی، تیم الف، تیم منتخب، تیم برگزیده ترجمه ۲: گروهی از بهترین افراد در یک زمینه خاص ( کارگران، سربازان و . . . ) ، برترین ها، ب ...
ترجمه ۱: مخفف اسم الکس رودریگز ( Alex Rodriguez ) بازیکن معروف و چیره دست بیسبال از تیم یانکی ها است. ترجمه ۲: این اصطلاح برای کسی به کار می رود که ...
ترجمه ۱: تأخیر، تعلل، به تعویق انداختن، درنگ، وقفه، وقفه در پیشرفت، عقبگرد، عقب نشینی، پس روی، عقب کشیدن، عقب انداختن، پسرفت، مانع، گیر، سد راه، عامل ...
ترجمه ۱: بی رحم، درنده، درنده خو، سنگدل، بی وجدان، فرصت طلب، سوء استفاده گر، گرگ صفت
ترجمه ۱: کار راحت، مسئولیت بی دردسر ترجمه عامیانه: مثل آب خوردن، مثل یک بشکن زدن
ترجمه ۱: نوعی جاده در بریتانیا که از بزرگراه کوچکتر و از جاده فرعی بزرگتر است. ترجمه ۲: جاده اصلی ترجمه ۳: [مجازاٌ] جاده ای که بهترین شرایط را برای ...
ترجمه ۱ ( منطق ) : از علت به معلول رسیده، از خالق به مخلوق پی برده، از کل به جز ترجمه ۲ ( حقوق ) : قیاسی، قهراٌ، پیشاپیش، در نتیجه، با دلیل قبلی ترجم ...
ترجمه ۱ ( منطق ) : استقرایی، از معلول به علت رسیده، از مخلوق به خالق پی برده، از جز به کل، استنتاجی، با استدلال قیاسی، قیاسی ترجمه ۲ ( حقوق ) : استقر ...
ترجمه ۱: آزاردهنده، اذیت کننده، پردردسر، مزاحم، دردسر، وبال، روی اعصاب، دست وپاگیر، حالگیر، درد آور، رنج آور، دردناک ترجمه عامیانه: رو مخ
ترجمه ۱: در وضعیت خوب، در شرایط قابل قبول، کاملاٌ خوب، کاملاٌ درست، بی عیب و نقص، درجه یک، عالی
ترجمه ۱: وراج، پرحرف، یاوه گو، زیاده گو، دهان گشاد ترجمه ۲: بد دهان، بی دهان، بی چاک و دهان، بد لحن، ناسزا گو، فحاش ترجمه ۳: پر سر و صدا، هارت و پورت ...
ترجمه ۱: شماری، تعدادی، چندین، تعداد قابل توجهی، شمار چشمگیری، تعداد زیادی * موارد کاربرد: زمانی به کار می رود که اسم قابل شمارش مورد نظر، نه کم باشد ...
ترجمه ۱: ضرورت، نیاز، ضروری، مورد نیاز، بایست ترجمه ۲: حتم، قطعیت، حتمی، قطعی، بدون شک ترجمه ۳: ناگزیر، ناچار، چاره ناپذیر، بدون گریز، گریز ناپذیر، ا ...
ترجمه ۱: کم، کمی، مقداری، مقدار کمی، مقدار ناچیز، اندکی، قدری، یک خرده * موارد کاربرد: زمانی به کار می رود که مقدار کم اما کافی باشد و اسم مورد نظر ق ...
ترجمه ۱: زیاد، خیلی زیاد، بسیار، خیلی، فراوان، تعداد یا مقدار زیاد
ترجمه ۱: فردی که مشهور و سرشناس است، کسی که در فهرست برترین ها ( a list ) قرار می گیرد. ترجمه ۲: فرد معروف، مشاهیر، سلبریتی، ستاره
ترجمه ۱: گروهی از افراد، کمپانی ها و یا سازمان های مشهور و سرشناس ترجمه ۲: گروهی از افراد مشهور و سرشناس درجه یک ( بازیگر، سلبریتی و یا ستاره ) ترجم ...
ترجمه ۱: اصطلاحی برای اشاره به لباس یا دامنی که در قسمت بالا باریک و در قسمت پایین پهن است. ترجمه ۲ ( زیست شناسی ) : رگه آ، رگه �والد مادری� که از آ ...
ترجمه ۱: مرحله دوم و پیشرفته تر امتحانات دوره متوسطه در کشور ولز و انگلستان که معمولا دو سال بعد از امتحان اول، برای افراد ۱۷ یا ۱۸ ساله و قبل از ورو ...
ترجمه ۱: تا حد زیادی، زیاد، خیلی، بسیار ترجمه ۲: به شکلی اساسی
ترجمه ۱: در اطلاع، مطلع، باخبر، به روز، در جریان، در کم و کیف
ترجمه ۱: اصطلاحی برای اشاره به غذای پخته شده و مخلوط شده با سس خامه ای همراه با قارچ و فلفل سبز و فلفل قرمز شیرین
ترجمه ۱: اهل مد روز، به مد روز، شیک، متداول، مرسوم، مد، باب ترجمه ۲: خوراک یا غذایی که با بستنی همراه باشد.
ترجمه ۱: اصطلاحی برای اشاره به غذایی کامل که می توان آن را به عنوان اقلام جداگانه نیز سفارش داد. ترجمه ۲: غذای رستوران که قیمت جداگانه دارد، غذایی ک ...
ترجمه ۱: به مانند، مشابه، همانند، مثل، شبیه به، به سبک، به شیوه، به روشی که، بر اساس، بر طبق، بر مبنای، همانطور که
ترجمه ۱: منوی آلاکارته ترجمه ۲: منویی در رستوران ها که فهرستی از غذاها با قیمت های جداگانه را به شما ارائه می دهد.
ترجمه ۱: اصطلاحی برای اشاره به جذابیت بسیار زیاد یک شخص ( معمولاٌ زن ) و یا یک چیز ترجمه ۲: زن بسیار زیبا ترجمه ۳: هوش از سر بردن، هوش از سر رفتن، مد ...
ترجمه ۱: آزاردهنده، اذیت کننده، پردردسر، مزاحم، دردسر، وبال، روی اعصاب، دست وپاگیر، حالگیر ترجمه عامیانه: رو مخ
ترجمه ۱: اصطلاحی برای شمارش انسان و برخی حیوانات اهلی ترجمه ۲: به ازای هر نفر، به ازای هر فرد، برای هر نفر، نفری ترجمه ۳ ( حیوانات اهلی ) : به ازای ه ...
ترجمه ۱: پولی که در ازای یک لطف به صورت غیرقانونی پرداخت می شود. ترجمه ۲: رشوه، باج سبیل، زیرمیزی، تطمیع ترجمه ۳: زد و بند، تبانی، بده و بستان ترجمه ...
ترجمه ۱: مساعدت مالی ( معمولاٌ از طرف دولت یا حکومت ) که به یک شخص یا سازمان اعطا می شود. ترجمه ۲: کمک مادی، مساعدت مالی، دست گیری
ترجمه ۱: اصطلاحی برای اشاره به وفور و یا عدم محدودیت در تعداد و مقدار یک چیز ترجمه ۲: فراوان، به مقدار زیاد، به وفور، سرشار، بسیار، کلی ترجمه ۳ ( رقص ...
ترجمه ۱: بیش از، بالغ بر، بیشتر از، بالای
ترجمه ۱: خاموت ( چهارچوب خاموت ) ترجمه ۲ ( عمران و معماری ) : قاب مخروطی شکل، خانه ای که چهارچوب اصلی آن به شکل a است و شیروانی آن شیب تند دارد. تر ...
ترجمه ۱: مستدل تر، قوی تر، با دلیل قوی تر، مؤکداٌ، محققاٌ ترجمه ۲: منطقی تر، با منطق محکمتر، قاطعانه تر، اولی تر ترجمه ۳: بیش از پیش، حتی بیش از پیش ...
ترجمه ۱: کم، کمی، چند، چندی، چندتا، چندتایی، معدود، تعدادی، تعداد محدودی، اندک شماری * موارد کاربرد: زمانی به کار می رود که تعداد کم اما کافی باشد و ...
ترجمه ۱: آکاپلا، نوعی موسیقی بدون ساز ترجمه ۲: آواز بدون همراهی موسیقی ( به ویژه آواز کلیسایی ) ترجمه ۳: ترانه ای که فقط شامل صدای خواننده است و موس ...
ترجمه ۱: اصطلاحی برای اشاره به فردی که از کار و رفتار دیگران تقلید می کند. ترجمه ۲: مقلد، آدم تقلیدگر ترجمه ۳: کسی که زود هر چیز را تقلید می کند. ت ...