definitive١٥:٤٥ - ١٣٩٨/٠٨/٢٤به معنی "واضح" , "دقیق" یا "روشن" Definitive Conclusion - نتیجه واضح و روشن
گزارش23 | 1
elicit١٥:٢٠ - ١٣٩٨/٠٨/٢٤به معرض گذاشتن ( بیرون کشیدن )
گزارش12 | 1
speaking١٦:٢٢ - ١٣٩٨/٠٧/٠٢وقتی با یکی قید استفاده شود به معنای ( به لحاظ - از نظر ) مانند : operationally speaking به لحاظ عملی
گزارش126 | 2
housing stock١١:٤٢ - ١٣٩٨/٠٣/٣١مناطق مسکونی مجتمع های مسکونی نه لزوما آپارتمانی
گزارش9 | 1
weed out١٩:٤٦ - ١٣٩٨/٠٣/٣٠تمیز دادن - موارد مورد نیاز را جدا کردن
گزارش30 | 1
stamp out١٦:٣٥ - ١٣٩٨/٠٣/٣٠پایان دادن - از بین بردن - خاموش کردن - اختفا کردن - سرکوب کردن
گزارش18 | 1
unevenly١٢:٤٦ - ١٣٩٨/٠٣/٠٢به طور غیر یکنواخت
گزارش34 | 1
account for٢٣:٢٣ - ١٣٩٨/٠٢/٠٣توجیه کردن - تشکیل دادن
گزارش16 | 1
traumatic٠١:١٨ - ١٣٩٧/١١/٢٠وارده - تحمیل شده ( به لحاظ جراحت ، آسیب یا صدمه )
گزارش16 | 1
undreamt٢٠:٣٦ - ١٣٩٧/٠٨/٢٩غیر قابل تصور
گزارش14 | 1
video tape١٣:٢٨ - ١٣٩٧/٠٨/٢٤ضبط کردن ویدئو بر روی نوار کاست ویدئوی ( فعل )
گزارش7 | 1
coming of age٢٢:٥١ - ١٣٩٧/٠٨/١٨بلوغ coming of age ceremonies / جشنهای رسیدن به سن بلوغ
گزارش16 | 1
subsume٠٠:٢٣ - ١٣٩٧/٠٧/٢٦در بر گرفته شدن
گزارش32 | 1
monolithic١٢:٢٩ - ١٣٩٧/٠٧/٢٥به یاد ماندنی
گزارش2 | 10
presume١٣:٥٩ - ١٣٩٧/٠٦/١٧استنباط می شود / برداشت می شود
گزارش16 | 1
optimistic١٧:٢٢ - ١٣٩٧/٠٥/٢٦بهترین - زیباترین
گزارش14 | 4
regarding٢٣:١٧ - ١٣٩٧/٠٥/٢٢موضوع / مورد In Europe, the political pressure is similar regarding globalization در اروپا، فشار سیاسی مشابه مورد ( موضوع ) جهانی سازی است.
گزارش28 | 3
authority figure١٤:٥٠ - ١٣٩٧/٠٥/١٢شخصی که اختیار و قدرت دارد. افراد پرنفوذ و قدرتمند مانند وکلا, پزشکان, مدیران, سیاستمداران
گزارش53 | 1
feature٢٣:٤٦ - ١٣٩٧/٠٥/٠٩ارائه کردن / دارا بودن / داشتن This restaurant features some kind of sandwiches
گزارش356 | 3
so as١٩:٣٠ - ١٣٩٧/٠٥/٠٨چه برسد به. . .
گزارش2 | 3
great laugh٠٠:٠١ - ١٣٩٧/٠٥/٠٧خوش خنده / اهل حال /با صفا
گزارش2 | 0
birth order١٨:٢٥ - ١٣٩٧/٠٥/٠٥ترتیب تولد فرزندان
گزارش101 | 1
get to know١٣:٥٣ - ١٣٩٧/٠٥/٠٥فرصت آشنایی پیدا کردن
گزارش55 | 7
what a shame١٣:٥٠ - ١٣٩٧/٠٥/٠٥چه حیف ! شرم آور است!
گزارش80 | 1
shot١٧:٥٢ - ١٣٩٧/٠٤/٣١تصویر گرفتن و فیلمبرداری کردن ( سینما )
گزارش117 | 1
comprehensive١٦:٤٣ - ١٣٩٧/٠٤/٣١comprehensive school مدرسه جامع
گزارش28 | 1
address٢٣:٠٧ - ١٣٩٧/٠٤/٢٥مرتفع کردن - برآورده کردن مورد توجه قرار دادن I didn’t really address the problem directly.
گزارش184 | 1
visiting٢٢:٢٦ - ١٣٩٧/٠٤/٢٤میهمان - بازدید کننده
گزارش53 | 1
en suite٢١:٤٧ - ١٣٩٧/٠٤/٢٣اتاق خوابی که ( در خانه یا هتل ) در آن سرویس حمام و دستشویی وجود دارد. یا ensuite
گزارش48 | 1
en suite٢١:٤٧ - ١٣٩٧/٠٤/٢٣اتاق خوابی که ( در خانه یا هتل ) در آن سرویس حمام و دستشویی وجود دارد.
گزارش71 | 1
perk١٨:٥١ - ١٣٩٧/٠٤/٢٢An extra payment or benefit that you get in your job
گزارش64 | 1
provision١٧:٠٣ - ١٣٩٧/٠٤/٢١تمهیدات تاًمینات
گزارش85 | 1
strike١٤:١٧ - ١٣٩٧/٠٤/١٩درخشیدن - تابیدن
گزارش60 | 4
niche٢١:٣١ - ١٣٩٧/٠٤/٠٨جایگاه
گزارش152 | 1
tackle٢١:٢٦ - ١٣٩٧/٠٤/٠١بررسی و رسیدگی کردن
گزارش163 | 1
put off١٣:١٣ - ١٣٩٧/٠٤/٠١رای کسی را زدن - منصرف کردن
گزارش124 | 1
break up١١:٥٢ - ١٣٩٧/٠٣/٣١جدا شدن
گزارش129 | 1
jester١٩:١٨ - ١٣٩٧/٠٣/٣٠ملیجک دربار - جوکر
گزارش16 | 0
weight off١١:٣٩ - ١٣٩٧/٠٣/٣٠وزنه یا بار بزرگی برداشته شدن a weight of my mind باری روی ذهن
گزارش0 | 0
stem٠٠:٢٨ - ١٣٩٧/٠٣/٣٠بنیادی
گزارش57 | 1
coping٢٠:٤٨ - ١٣٩٧/٠٣/٢٨مقابله - مدارا
گزارش182 | 1
oases٢٠:٢٨ - ١٣٩٧/٠٣/٢٨ناحیه ای کوچک در صحرا که منبع آب و پوشش گیاهی دارد.
گزارش138 | 1
account for٢٣:٢٢ - ١٣٩٨/٠٢/٠٣• Recent pressure at work may account for his behavior.
فشار اخیر در کار ممکن است توجیه رفتار او باشد
7 | 1
account for٢٣:٢١ - ١٣٩٨/٠٢/٠٣• Can you account for your movements on that night?
آیا میتوانی حرکت خود را درآن شب توجیه کنی؟
5 | 0
defect١٥:٠٦ - ١٣٩٧/١٠/١٦• The ballerina defected from the Soviet Union and took up residence in England.
Ballerina اتحاد جماهیر شوروی را ترک کرد و در انگلستان اقامت گزید.
2 | 0
nor٢٢:٥٢ - ١٣٩٧/٠٦/٠٦• He is neither honest nor clever.
او نه شرافتمند و نه باهوش است.
28 | 5