تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرنده ای شبیه قمری. خه خه ای موسیچهٔ موسی صفت/خیز موسیقار زن درمعرفت ( منطق الطیر ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت بیایدکه رواروزنند/سکهٔ ما بردرمی نوزنند ( نظامی ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرهنگ زاده ای بردر سرای اِغلَمِش دیدم که عقل وکیاستی وفهم وفراستی زایدالوصف داشت. ( گلستان سعدی ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

شب رابه بوستان بایکی ازدوستان اتفاقِ مبیت افتاد. ( گلستان سعدی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گازرشست:نوغیرمستعمل. گازرکسی که کرباس و امثال ان راپس ازبافته شدن به ترتیب مخصوص می شویدتاازآلودگی های کارخانه پاک ورنگش سفیدشودوگازرشست ( گازرشسته ) ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دران وقت، مقدم کرامیان، استادابواسحاق کراسی بودورئیس اصحاب رأی و روافض قاضی صاعد، وهریک ازایشان راتبع بسیار، وشیخ را عظیم منکر بودندی. ( اسرارالتوحی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درحال دَقّاقی کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درودگر بیگاهی از راهِ نَبَهْرَه درخانه رفت. ( کلیله ودمنه ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرندیب : جزیره ای که در ان کوهی وجود داردو گفته می شود حضرت ادم بعد ازرانده شدن ازبهشت به این مکان افتاد. آب رساند این گل پژمرده را/زد به سراندیب سر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام شخصی عرب از اهالی بغداد است که درمتون و شعرها موردتمثیل و نماد خوبی قرارگرفته است. زان روی چوماهْ طرفهٔ بغدادی/زان چشم سیاهْ مایهٔ بیدادی. ( عبد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حِقد:کینه و دشمنی. اتش حقد را مادت بی نهایتست. ( کلیله ودمنه ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صَوْلِ:تاختن ، یورش بردن وحمله کردن. رُبَّ قَوْلٍ أَشَدُّ مِنْ صَوْلِ. ( چه بساکه گفتاری ازحمله ای شدیدترباشد. )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجملات مختلف معناهای متفاوتی دارد. درمعنی بازایستادن وبازداشتن هم کاربرددارد. به عنوان مثال در جمله زیر با کلمه بعد ازخود معنای خشکسالی می دهد. درو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهتُّک و ناسازواری درافعال وی ظاهرگشت. ( کلیله ودمنه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفت سامش ز بی بچگی/زنادانی وپیری وغرچگی. ( شاهنامه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صفقه:دست برهم زدن ودست بردست یکدیگرزدنبه نشان توافق درختم معامله ای.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نهاد:بخشی ازجمله است . نهادبه دوسته تقسیم می شود. نهاد یافاعل است یامسندالیه. زمانی فاعل است که انجام دهنده کارباشدوزمانی مسندالیه است که صفت وحالتی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طُمُوح:بلندنگرستن، به بالا نگرستن. طُمُوحُ السَّیفِ لایخشیٰ الٰهًا ولٰا یَرْجُو القیامةَ والمَعادا. ( کلیله و دمنه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچه ازدشمن داناومخالف داهی تلطفت وتودُّد بیش بیند دربدگمانی وخویشتن نگاه داشتن زیادت کند و دامن ازاو بهتر درچیند. ( کلیله و دمنه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فادح:پربلا، مصیبت آمیز، منحوس. لهُ عَزَماتٌ لاتُرَدُّ وُجُوهُها/إِذا مَا انْتَحیٰ خَطْبٌ مِن الدَّهْرِ فادِحُ ( کلیله و دمنه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَدَبی:قمار. مُلکی بندبی باختن از خرد و حصافت وتجربت وممارست دورباشد. ( کلیله ودمنه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرترا درنرد محشر مهْرَه های شبهت است کعبتین مرگ چون مالی کزین در ششدری. ( قوامی رازی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای باخلل، موضع خطرناک.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر هوشِ توزیر دست من ست به فرمانِ یزدان بیازیم دست هوش ، درمعنای مرگ استفاده شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپسیچ مر آن معدن بقارا کاین جای فنا را بسی وفانیست