پیشنهاد‌های فاطمه مرادزاده (٢٥)

بازدید
٤٤
تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

�نبیذ/ نبید� نی: پیشوند پیتَه: نوشیدن در پارسی نیپیتَه: نبید، شراب در پارسی باستان، �پاتی�: نوشیدن �پاتَر� نوشنده نیپیتَه: مست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دارچین: دارچین از دار ( درخت / چوب ) چین درست شده است. وصف چینی ها در ادبیات و کلمه مفصل است اما بی شک� دار چینی� یا �داری چین� به درختی خوشبو یا پوس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیلماج: واژه ای ترکی است و اصل آن �دیلیم آج� به معنی �زبانم را باز کن� بوده است. رفته رفته تخفیف یافته و به این صورت به معنی ترجمان مترجم به کار رفته ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک و پو: تکاپو، تلاش و تقلا و فعالیت. ایرج گوید: با همه جفت و جلا و تک و پو. . . فرهنگ لغات عامیانه | محمدعلی جمال زاده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دشتی: کنایه از بامدادان و هنگام آغاز کار است. چنان که فی المثل کاسبی به مشتری مزاحم خویش گوید: اول دشتی ما را کمتر اذیت کن! فرهنگ لغات عامیانه | محم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنفت شدن، کنفت کردن: کسی را خوار و خفیف و سرشکسته و بی آبرو کردن، و او را در برابر دیگران خجالت دادن به وسایل مختلف از قبیل زورآزمایی کردن با او، به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَماغ: واژه فارسی برابر است با بینی. دِماغ: واژه عربی برابر است با مغز.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیاستن | āyyāstan آرزو داشتن، آرزو کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَهر: کابین مِهر: محبت مُهر: نشانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندگانی یعنی طول مدت زندگی. به دلیل همگون بودن واژه زندگی و زندگانی، تفاوت این دو واژه به مرور زمان از بین رفته است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرمیگ دوخت در پهلوی یا آزرمی دخت در فارسی دختر خسروپرویز است که در شاهنامه نام با آزرم از او یاد شده. او یکی از سه زنیست که بر ایران حکومت کرده است. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نُسخَت: سیاهه، فهرست بیاورد پس دفتر خواسته همان نسخت گنج آراسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

�جان� در پهلوی �گیان� gyan بوده و هم چنان در کردی وجود داره. گیان با ریشه ی گیه در ساخت زندگی ما رو یاری کرده .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شلم شوروا [شلغم شوربا]: معنی اصلی آن �آش شلغم� است. و به معنی چیز درهم ریخته و نامنظم و شلوغ و بی معنی و بی ربط است. ایرج میرزا گوید: در تجدید و تجد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حَوالی به معنای �پیرامون، گرداگرد�. در عربی حَوْلی، حَوالی ( با الف مقصور پایانی ) آمده که با حَوْل به یک معنی است. اما حَوالی [hav�li]، مبدّل و مُما ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شش ستاره است یک به دیگر خزیده مانند خوشه ی انگور. پروین نامی اوستایی است. پروین را به عربی ثریا، هم چنین النجم گویند و به یونانی پله ایادس گفته اند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هر خار چندان همی گل دهد کجا یک شکوفه است بر عرعری عرعر: سرو کوهی مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

واژهٔ خدا یا خدای از فارسی میانه xwadāy به معنی �ارباب� و �پروردگار�، و آن نیز مرتبط با واژهٔ اوستایی xᵛaδāta - ‏ ( 𐬓𐬀𐬜𐬁𐬙𐬀 ) به معنی �قائم به خ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام گیه مرتن ( کیومرث ) را در سنسکریت برابر با مرد والاتر/ نخستین می بینید گیه مرتن به گیومرت و گیو مرت به کیومرث رسیده و ما در زمان کیومرث رسیدگی زن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه تمر هندی چیه؟ �تمر� در عربی برابر با خرماست. �تمر هندی� شبیه خرماست و از هندوستان میاد برای همین بهش می گن: �تمر هندی�.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

دین واژه عربی نیست. دین از پارسی باستان میاد و در کتاب اوستا به شکل �دئنا� اومده که بعدها ریختش تغییر کرده و شده: �دین�. دئنا هم از ریشه دان میاد به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�خشَتَره� در زبان هخامنشی برابر با شهر بوده. فراموش نکنیم در زبان کهن شهر همون کشور بوده. حتی ما �ایران شهر� رو هم داریم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�بیشه� از پارسی پهلوی �واشک� گرفته شده که واشک هم با �واش� نسبت داره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه کلمه اقیانوس: او ( آب ) کیان ( مکان ) بوده که بعدها در زبان های دیگه سفر کرده و اقیانوس شده و به ما برگشته.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلم سیر شد زین سرای سپنج خدایا مرا زود بِرْهان ز رنج سپنج: جهان گذرا/ موقت