Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلهره اور: nail - biting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طاقت فرسا: overwhelming

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طاقت فرسا: overwhelming

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افراد بانفوذ: influencer

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raw deal: رفتار بد/نامناسب/ناتادلانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raw deal: رفتار بد/نامناسب/ناتادلانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشم و غرش: rampage=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلوغ بازی دراوردن: temper tantrum

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برابر دانستن: equate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یکی به دو: backchat

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at the outside: maximum

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استعاری: figurative

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدگو: detractor

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پوست میوه کندن: peel

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متخصص کشاورزی: agronomist

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انگار که: as though

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی تابه عمیق دسته دراز: saucepan

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کله پا کردن: upend

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادا در اوردن: imitate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پررونق: thriving

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوای از: except for

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

investment bankers: An investment banker is an individu ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bible camp: - The best place to go for a week i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

civilities: رفتار مودبانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفتار مودبانه: civilities

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نسنجیده: blindfolded

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحقیر نمودن: scorn

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dry day: Dry days are specific days when the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اصلا: scarcely

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tillyer: ( مخفف ) Tilly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزیز بودن: cherish

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزیز داشتن: cherish

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با اینهمه: after all

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

day release course: a system in which people who work c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind your own business: سرت به کار خودت باشه!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرد صفت: manly

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

washing up bowl: ( ˌwɒʃɪŋˈʌp bəʊl ) a bowl, usually ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با سرعت تمام: ( informal ) flat out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقت ناهار: lunchtime

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrambled eggs: 1a : eggs whose whites and yolks ar ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پوند: ( British informal ) quid

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be due to something: 1 ) if you are due something, it is ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حواس جمع: vigilant

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدح نامه: eulogy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدحیه: uelogy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبهوت کننده: electrofying

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انگیزاندن: spure

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان زمان: ever since

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان موقع: ever since

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفع اشتباه کردن: amend

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شخص طراز اول جامعه: socialite

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرد سرشناس: socialite

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معاشر اعیان: socialite

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خودپرست: egomaniac

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزنگاه: milestone

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارگروه ویژه: task force

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استعفا دادن از: step down from

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلوی کسی ایستادن: push back

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلوی چیزی کسی درامدن: push back

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبهه گرفتن: push back

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وابسته بودن به: hinge

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commanding margin: تفاوت ( نابرابری ) غالب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد دعوی: bar

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکست دادخواهی: bar

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power grab: غصب قدرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power grab: غصب قدرت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عکس العمل سیاسی: backlash

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strange fascination: کشش عجیب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسیحی مسلمان شده: renegade

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پادارمان شهر: dystopia

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدینه فاسده: dystopia

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طنز تلخ: the irony

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار خلا ف قانون: malfeasance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمان بندی: timeline

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تسلسل زمانی: timeline

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but then so: اما از طرف دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but then so: اما از طرف دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for some: —used to say that there is no ordin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for some: —used to say that there is no ordin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heave ho: 1 ) ( idiomatic, Britain ) To fire, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heave ho: 1 ) ( idiomatic, Britain ) To fire, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرف مقابل: adversary

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تا حدودی: partly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طرد شده: outcast

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متنفر بودن از: despise

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیزار بودن از: despise

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوش تاب: Stock Broth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مناسب ساختن: tailor تغییر دادن ( جهت شخص خاص، هد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنین جوانی: early life

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشگامانه: groundbreaking

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مربوط به چین: Sino پیشوند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبب شدن: bring about

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شامپاین: ( British Informal ) Champers

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واکس زدن: ( figurative ) black

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختراع ثبت شده: patent

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعتقاد راسخ: conviction عقیده ( محکم )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اعتقاد راسخ: conviction عقیده ( محکم )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشمگینی: fit حالت خشمگینی و بی تابی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صد البته: so too

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پادو: bellboy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چمدان بر: bellboy ( در هتل و مهمانخانه ها )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حالا که: now that

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکنون که: now that ( conjunction )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوراک کاری دار: curry

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهم زدن یک رابطه عاطفی: break up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قطع رابطه عاطفی: break up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسوده خاطر شدن: relieve

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسودگی خاطر یافتن: relieve

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشحال شدن: relieve

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیال راحت: relieved

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیال راحت: relieved

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by night: شبانه he went by night ( شبانه رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در یک بیان کلی: broadly speaking

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیوار به دیوار: adjacent

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتادن: tumble ( ناگهان یا به طور ناجور ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتادن: tumble ( ناگهان یا به طور ناجور ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رابطه دوستی: friendship

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زوال عقل: senile خرف فرتوت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناجور: bizarre ( از نظر رنگ و طرح و سبک )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی مزه: bland ( خوراک ) مثل آب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تن کردن: don پوشیدن تن کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم دو رو: hypocrite

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از وخامت وضع کاستن: defuse ( با سیاست و کیاست و غیره )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلمداد کردن: deem پنداشتن دانستن بر این باور بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرکت نمایشی: tokenism

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put right: اوضاع را درست کردن یا سر و سامان دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضایت داشتن: countenance پذیرفتن رضایت دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رضایت دادن: countenance پذیرفتن رضایت دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even before: دقیقا قبل از در حقیقت قبل از حتی قب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even before: دقیقا قبل از در حقیقت قبل از حتی قب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محل دنج: niche

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وهله اول: firsthand

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرتبه اول: firsthand

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجمالا: succinctly

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمرین نمایشنامه: rehearsal=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمرین کنسرت: rehearsal=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emphases: emphasis: تاکید 🗣️ اِم فِ سِس ( چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphases: emphasis: تاکید 🗣️ اِم فِ سِس ( چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انگیزاننده: motive

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنب اور: motive تولید حرکت فیزیکی یا مکانیکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محرکه: motive تولید حرکت فیزیکی یا مکانیکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش مکرر: motif نقش مکرر ( در طرح ) یک تصویر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلسوزی بحال خود: self - pity

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملاحظه کارانه: delicately

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تندیس کوچک: figurine مجسمه کوچک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tinned fish: canned fish= کنسرو ماهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرسنل زمینی فرودگاه: ground crew

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسکناس پنج دلاری امریکا: ( slang ) fiver

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تطابق دادن: adapt

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وفق دادن با: adapt

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تطابق: adaptation

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افسار: lead افسار قلاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strain: [Verb] ⁦✔️⁩تحت فشار/تنش گذاشتن دارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curse: طلسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spending habits: buying habits= عادتهای خرید You mus ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دماغه امید: cape town استان دماغه امید واقع در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جلزوولز: Piping hot

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیلی داغ: Piping hot

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کالبد شکاف: coroner

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لوس و ننر: spoiled

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoiled brat: بچه لوس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایه کوبی: Vax ( مخفف vaccination or vaccine ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرز قرار گیری: stance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریزگاه مالیاتی: tax haven

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایمن گاه: haven

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هرکدام: apiece

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be sitting: بشین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسط هدف: bull's eye

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی اهمیت ساختن: undermine

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your servant: خدمتگزار شما! ( حرف ندا که جهت احت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yes'm: Yes ma'am= بله خانم چشم خانم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جریحه دار: crushed جریحه دار ?Wasn't Mr. Cantr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageous: ۱ ) شرم آور، غیرمتعارف، زننده، توهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرم اور: outrageous شرم آور It's outrageous ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل شمال خاوری امریکا: Yankee

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i knew it: من یادمه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quick as anybody: قبل از همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow jack: تب زرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عصر بخیر: bonsoir ( به فرانسوی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a sense of something: - سر درآوردن از موضوعی - دریافتن و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصل قضیه: brass tacks

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقلام پستی ناخواسته: junk mail

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مراجع دولتی: authorities

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقامات عالی رتبه: officials

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stacking shelves: چیدن ( چیدمان ) قفسه ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record setter: رکورددار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

record setter: رکورددار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard drinking: ( آدم ) عرق خور، ( آدم ) بد مست، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق خور: hard - drinking

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دائم الخمر: hard - drinking

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the strength of: به خاطر ( because of )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترجیح دادن: would rather simple V

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class of degree: With this type of degree, the level ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard frost: 1 ) A hard frost is a frost where b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard frost: 1 ) A hard frost is a frost where b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pres: اسم خاص مذکر ( مخفف Preston )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my felicitations: تبریک میگم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

felicitation: My felicitations تبریک میگم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

felicitation: My felicitations تبریک میگم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غسل تعمید دادن: baptize

١ سال پیش

مدال‌های Farhood