Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoiled brat: بچه لوس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایه کوبی: Vax ( مخفف vaccination or vaccine ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرز قرار گیری: stance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریزگاه مالیاتی: tax haven

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایمن گاه: haven

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هرکدام: apiece

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be sitting: بشین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسط هدف: bull's eye

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی اهمیت ساختن: undermine

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your servant: خدمتگزار شما! ( حرف ندا که جهت احت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yes'm: Yes ma'am= بله خانم چشم خانم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جریحه دار: crushed جریحه دار ?Wasn't Mr. Cantr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageous: ۱ ) شرم آور، غیرمتعارف، زننده، توهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرم اور: outrageous شرم آور It's outrageous ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل شمال خاوری امریکا: Yankee

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i knew it: من یادمه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quick as anybody: قبل از همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow jack: تب زرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عصر بخیر: bonsoir ( به فرانسوی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a sense of something: - سر درآوردن از موضوعی - دریافتن و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصل قضیه: brass tacks

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقلام پستی ناخواسته: junk mail

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مراجع دولتی: authorities

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقامات عالی رتبه: officials

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stacking shelves: چیدن ( چیدمان ) قفسه ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record setter: رکورددار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

record setter: رکورددار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard drinking: ( آدم ) عرق خور، ( آدم ) بد مست، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق خور: hard - drinking

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دائم الخمر: hard - drinking

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the strength of: به خاطر ( because of )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترجیح دادن: would rather simple V

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class of degree: With this type of degree, the level ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard frost: 1 ) A hard frost is a frost where b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard frost: 1 ) A hard frost is a frost where b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pres: اسم خاص مذکر ( مخفف Preston )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my felicitations: تبریک میگم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

felicitation: My felicitations تبریک میگم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

felicitation: My felicitations تبریک میگم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غسل تعمید دادن: baptize

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متمایل بودن به: incline

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disrupt: تحول آفریدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحول افرین: disruptive

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از عرشه کشتی: overboard

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be due to: Be due to is used to talk about thi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheets: 1 : a large piece of cloth used to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گرفتگی عضله: Crick Ex: I got a crick in my neck ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کلافه شدن: fed up with خسته و کلافه شدن از چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صورت تصادفی: 1 ) by accident 2 ) not on purpose ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شانسی: By accident تصادفی غیر عمدی شانسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هورمون افزایش دهنده فشار خون: adrenaline

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run round in circles: run round in circles informal :to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run around in circles: go/run around in circles to keep ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسته پستی: parcel

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در کناری: side door در کناری در فرعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسیار بد: pathetic e. g. pathetic jokes جوک ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاهراه: expressway

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monique: The name Monique is a girl's name o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monique: The name Monique is a girl's name o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sublemma: sublemma ( plural sublemmas or subl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبودشدگی: bruise e. g. skin around the eye wa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منجلاب: quagmire

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موقعیت سخت و دشوار: quagmire

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then again: ضمنا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محروم شدن از: forfeit

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محرومیت از: forfeit

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

part of the time: بعضی وقتا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run down hallways: run down Run - down buildings or ar ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هر صورت: 1 ) anyhow 2 ) at all

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why shouldn't i be: چرا نباشم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معروفند: so - called

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هموطنان: countrymen

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

troubled times: دوران بحرانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوران بحرانی: troubled times

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go away: برو بابا! )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so long: این همه وقت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

about what: در چه مورد؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پخش شدن: smear پخش شدن ( رنگ و خون و . . . )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از حال رفتن: Faint غش کردن، از حال رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از حال رفتن: Faint غش کردن، از حال رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

panama canal: Panama Canal Zone Canal Zone, also ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنترل داشتن: exercise

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خسته شدن از: fed up with

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حواست باشه که: mind you

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got to one's feet: get to ( one's ) feet feet To stand ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barb: Abbreviation of Barbara

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

barba: Abbreviation of Barbara

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

babs: Abbreviation of Barbara

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

johnie: Abbrevation of Jonathan or John

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handy: بدرد بخور و پرکاربرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as doing so: as doing so "as" thus means "becaus ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارام بخش: barbiturate قرص خواب آور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back taxes: Back taxes is a term for taxes that ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رزق و روزی: livelihood

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حفظ کردن: save

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: save حفظ کردن کنار گذاشتن دست نزدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محفوظ از هوا: airtight

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wise guy: بچه زرنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاختن بر: bash ۱ ) ( با حرف یا ضربه ) حمله ور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کسی را تیغ زدن: hustle کلاهبرداری کردن کلاشی کردن ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر اخم و تخم: ( adj ) lowering پر اخم و تخم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چرند گفتن: drool

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در اخرین لحظه: at the eleventh hour

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وول خوردن: shift ۱ ) جم خوردن وول خوردن ۲ ) جا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وول خوردن: shift ۱ ) جم خوردن وول خوردن ۲ ) جا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

furling and unfurling: باز و بسته ( کردن ) چتر و پرچم و . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این و ان دست کردن: waffle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرت و پلا گفتن: waffle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقاد کردن: lash سخت نکوهش کردن انتقاد شدید کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انتقاد شدید کردن: 1 ) lash 2 ) rap

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت نکوهش کردن: lash

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازار دادن: nettle آزردن رنجه داشتن ایجاد بی صب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد خرده گیری قرار دادن: crab ۱ ) شکوه کردن ۲ ) غرولند کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیمه خواب بودن: doze چرت زدن نیمه خواب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hark back: اشاره داشتن ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشاره کردن بر: hark back اشاره داشتن عطف دادن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درباره چیزی حرف زدن: harp ( مصرا ) درباره چیزی حرف زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باسختی جلو رفتن: plow

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به سختی پیش رفتن: plow به سختی پیش رفتن به سختی به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep watch one's bed: شب زنده داری کردن کنار بستر کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep watch one's bed: شب زنده داری کردن کنار بستر کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep somebody housebound: ( اجباراً ) کسی در خانه نگه داشته ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see you when: see you when ( informal ) Used as ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

engaged tone: خط رو خط شدن ( تلفن و موبایل و بیسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حمایتگر: supportive

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقبل کردن: undertake پذیرفتن قبول کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشخص شدن: project نشان داده شدن ( اعلام کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکذیبیه: disclaimer

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منحرف شدن: digress ( از موضوع ) پرت شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تامین کردن: furnish فراهم کردن تهیه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیوانه چیزی: sucker شیفته هلاک/مرده چیزی دیوانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیلی: awfully بسیار زیاد خیلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیزار بودن: fed up with

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اندوه: ( slang ) blues حزن اندوه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash basket: 1 ) The perforated container that h ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم درنده خو: hyena ( hyaena

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good hunting: 1 ) Good hunting, uttered to the te ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حتما: !by all means ( در پاسخ پیشنهاد/سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dynamos: 1. A generator, especially one for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sanitation department: 1 ) the department of local governm ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanitation department: 1 ) the department of local governm ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ورجه و ورجه کردن: jig

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در اغوش گرفتن: caress در آغوش گرفتن و بوسیدن در آغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوی تعفن: stench بوی گند و زننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منطبق شدن: accommodate اصلاح شدن جور شدن پا به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبلغ صرف شده: outlay مبلغ صرف شده هزینه کرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارثی: inborn

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصادفی شنیدن: overheard ناخواسته شنیدن ( از دهان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیام کردن: rise up

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if: ۱ ) . . . که اگه. . . ۲ ) . . . در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ندادن: withhold ندادن ( اطلاعات و. . . به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دریغ داشتن: withhold ندادن ( اطلاعات و. . . به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقاومت کردن: put up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to burn sth to the ground: 1 ) or raze sth to the ground. phra ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از پا درامده: prosprate در غلتیدن از پا درآمده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at half mast: نیمه افراشته ( پرچم )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as best as one can: به بهترین وجهی که شخص بتواند، تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as best as one can: به بهترین وجهی که شخص بتواند، تا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say to oneself: به خود گفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the worse for wear: 1 ) phrase. If you say that someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عوامل محیطی: nurture عوامل محیطی ( nature≠ ) ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

your lordship: عالیجناب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخشی از چیزی بودن: Constitute به حساب آمدن بخشی از چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غیر زندانی: At large آزاد غیر زندانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bone me: 1 ) Fuck me! Will you bone me in th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تعهد خود عمل نکردن: welsh

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اس و پاس: tramp

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم برجسته: Swell

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میخانه ارزان و محقر: joint ( slang )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الو سیاه: plum

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوره زندان: ( slang ) stretch

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خریدار مال دزدی: fence

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

topnotch: Adj :SYN excellent ✔️ عالی - درجه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زود خشمی: tempremant

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلاب دوزی کردن: embroider قلاب بافی کردن گلدوزی کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلاب بافی کردن: embroider قلاب بافی کردن گلدوزی کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sincere voting: Sincere voting is casting a vote fo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارمند خشک و مقرراتی: Bureaucrat کارمند دفتری مامور کاغذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

central bankers: بانکداران بزرگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the full experience: full experience when you have reach ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a point of honor: a point of honor A particular matt ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gambling debt: 1 ) Gambling debt is a major sign o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand for a raid: آماده بودن برای ( دفع ) یک حمله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piqued: دلخور ( بودن/شدن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piqued: دلخور ( بودن/شدن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through with: تمام کردن به پایان رساندن کاری/چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفخ اور: flatulent

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سریعا: briskly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مژده اور: harbinger منادی بشارت دهنده مژده آو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بفروش رفتن: merchandise خرید و فروش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دروغین: trumped up دروغین ساختگی جعلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و دل پاک: honorable شریف دست و دل پاک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سخت کوش: hard - worker

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ب ب کردن: burble ب ب کردن ( مثل کودکی که هنوز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماری بوم گیر: endemic

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماری جهان گیر: Pandemic

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخ کوب کردن: nail

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخکوب کردن محکم کردن: nail

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what gives: قضیه چیه؟ مشکل چیه؟ 1 ) what gives ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public servants: کارمندان دولتی

١ سال پیش

مدال‌های Farhood