Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: Put aside Cast aside

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وارد شدن: get into

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be paced: تنظیم شدن یا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

croft: باغچه سبزی خانگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical separation: ( نظام وظیفه: ) معافیت پزشکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swing voter: رای دهنده چرخشی رای دهنده بلاتکلیف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clumsy birds: When the birds flock south before w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuffed: 1 ) cheeky= 2 ) pleased= Cate Bla ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep a lookout: keep a lookout to keep watching car ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a bite to eat: some food: You'll feel better once ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of assistance: be of assistance ( to sb ) ( in doi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cash bar: antonym: open bar

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belate: دیر رسیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

filthy money: پول کثیف ( پولی که از راه نادرستی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tricky language: زبان دشوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postpone: به تعویق انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get happy: become happy= خوشحال شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get happy: become happy= خوشحال شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lightweight: بی ارزش و کم اهمیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arrear: قسط یا بدهی عقب افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محدود کردن: constrict

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اشنا شدن: Get acquainted with

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collective works: مجموعه کار، مجموعه سابقه کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

توهم: illusion

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: ✔️ عبور کردن - رد شدن I found him g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offence: اتهام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear apart: ۱ ) پاره شدن ۲ ) حاله کسی را بد کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn into: عامیانه: شدن ( از وضعیتی به وضعیتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caucasian male: مرد سفیدپوست light - skinned male=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به بار اوردن: bring about

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wager: wagering= شرط بندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast talking: سریع صحبت کننده ( adj ) someone wh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in deep: ( . adv ) Seriously involved; far ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spun out: کش دادن، موکول کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موکول کردن: spin out=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کش دادن: spin out=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دشمن کمک کردن: betray=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیر: آدم خیر، خیرات دهنده donor

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لغت به لغت: verbatim=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تکرار کردن: reprise=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امتناع کردن: decline=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا برجا ماندن: abide=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوخت و دوز کردن: tailor=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روبه کاهش: diminishing=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخالف کردن: disaffect=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناراضی کردن: disaffect=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاف قاعده: anomalous=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tomato juice: Juice made from tomatoes. In modern ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncontested divorce: طلاق توافقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncontested divorce: طلاق توافقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاوی اطلا عات مفید: illuminating= informative=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روشنگر: illuminating

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روشنگر: illuminating

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیز پرارزش: nugget

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تلقی شدن: perceive

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

presidential run: رقابت ریاست جمهوری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از زیر چیزی در رفتن: evade=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در معرض اسیب قرار می گیرد: compromise=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمین گیر شدن: incapacitate=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مشخص کردن: ascertain=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with all: با این وجود، با این همه With all th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with all: با این وجود، با این همه With all th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow up: بعدی In follow - up interviews wit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلق و خو: temperament=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش از: ahead of= prior to=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روی هم رفته: Over all

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جدول زمانی: timeline

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حد معین فراتر رفتن: overstep=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم ارج کردن: disparage=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتتاحیه: Inauguration

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتتاحیه: Inauguration

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزیز کردن: endear=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

angry looking: of a sore ) red and inflamed ) exa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wanderings: an aimless roving about; leisurely ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسئولیت داشتن: hold liable=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold liable: hold ( someone ) responsible : to b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسئولیت پذیرفتن: take responsibility=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیز پر سر و صدا: rumble

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به وجود ادامه دادن: Subsist=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیلی سریع: in no time=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

garbanzo beans: نخود آشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chick peas: نخود آشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chick peas: نخود آشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلمدو ش کردن: piggyback

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دچار دلهره کردن: daunt=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

القا کردن: imply

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازیچه دست کسی شدن: manipulate=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازیچه شدن: manipulate=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بازیچه شدن: manipulate=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازیچه کردن: manipulate=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نسبت دادن به: impute

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

درگیر شدن: tangle=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شاخ و شانه کشیدن: breast=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شاخ و شانه کشیدن: breast=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لخت: topless

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدل موی چتری: Bob hairstyle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عضو ارشد: senior fellow

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drink driver: A drink - driver is someone who dri ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخارج: expenditure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حکمفرما شدن: dominate=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راضی بودن به کاری: consent=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امر و نهی کردن: boss around=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take precedence over: ارجحیت داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دچار ضعف شدن: dilute

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

juridic: ju�rid�i�cal variants: or less c ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel loved: Feeling loved means feeling importa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریختن داخل مکانی: pour in

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جواب پس داده: adj sophisticated

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راهی شدن: ( slang ) head out

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهتر از واقعیت نشان دادن: flatter ۱ ) چاپلوسی کردن ۲ ) بهتر ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کشیده نشان دادن: elongate=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرموج: choppy

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاف و براق: ( موی سر ) sleek

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجذوب شدن: 1 ) fascinate 2 ) captivate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جلب کردن: garner جلب کردن به سمت خود کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جلب کردن: garner جلب کردن به سمت خود کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرکت کننده: attendance

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرزده رفتن به: drop by=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرزدن به: drop by

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرو کردن: try on=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرو کردن: try on=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطلاعات موثق: hard facts

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمان مرخصی: time off=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوربین ویدئویی: camcorder

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مستاصل: desperate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با ناامیدی: desperately

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از فرط استیصال: desperately

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به شدت: desperately

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لباس پوشاندن: habilitate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مراقبت نمودن: habilitate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

massacre: race massacre قتل عام نژادی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارتباط برقرار کردن: reach out= interact= تعامل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارتباط برقرار کردن: reach out= interact= تعامل داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد مواخذه قرار دادن: slam

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد انتقاد قرار دادن: Slam

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد سرزنش قرار دادن: Slam

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جشن بزرگ: blowout

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همخوانی داشتن: resonate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیچیدن در: resonate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاسد شدن: fester

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hunchbacked: پشت خمیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت خمیده: Hunchbacked

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلغور کردن: mumble

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حبس ابد: life sentence

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دستگیر شدن: apprehend

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تبرعه شدن: acquit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تبحر: expertise

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدمت نظام وظیفه: conscription= servitude=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برگزیده شدن: appoint

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دق دلی خالی کردن: wreak

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دق دلی خالی کردن: wreak

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلیم کردن: intrigue

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرفتار کردن: intrigue

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی رو دربایستی: candid

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همین: that's all

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همین: that's all

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای شبیه به اه ایجاد کردن: sigh

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای اه مانند: sigh

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخ: ouch

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بریده بریده نفس کشیدن: gasp

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حالت خفقان پیدا کردن: gasp

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خفقان افتادن: gasp

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحولی: transitional

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رابطه ای را بهم زدن: Break up

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقرار کردن: Declare

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاناپه کوچک: love seat

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همانی: the same

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الکترونیکی پول پرداخت کردن: Wire

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الکترونیکی پول انتقال دادن: wire

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرشته شانس: angel of luck

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

juvenile diabetes: دیابت کودکان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشکال تراشی: hindrance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تازه وارد: freshman fresher

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازگویی: rehearsal

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک به یک ذکر کردن: enumerate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افزودن بر: beef up

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقویت کردن: beef up

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گواهی دادن: authenticate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گواهی دادن بر: authenticate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کنسل کردن: call off

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم پوشی کردن: forgo=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

featuring: در فیلم و سینما و تلویزیون به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سازش دادن: reconcile

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مصالحه کردن: reconcile

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فعلا: for the time being

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جراحی زیبایی: cosmetic surgery plastic surgery

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sex reassignment: تغییر جنسیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تغییر جنسیت: sex reassignment=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تغییر جنسیت: sex reassignment=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلک شنیع گفتن: molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریبنده: Glamour

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transphobic: adj ترنس هراس یا متنفر از افرادی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم اهمیت قلمداد کردن: trivialize

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسئله غامض: dilemma

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احتمالا: arguably

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نمایش دادن: premiere

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقاد پر سر و صدا: ( Slang ) flak

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوباره برقرار کردن: reinstate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنار هم گذاشتن: juxtapose

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رحم امدن: relent

١ سال پیش

مدال‌های Farhood