Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم برجسته: Swell

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میخانه ارزان و محقر: joint ( slang )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الو سیاه: plum

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوره زندان: ( slang ) stretch

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خریدار مال دزدی: fence

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

topnotch: Adj :SYN excellent ✔️ عالی - درجه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زود خشمی: tempremant

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلاب دوزی کردن: embroider قلاب بافی کردن گلدوزی کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلاب بافی کردن: embroider قلاب بافی کردن گلدوزی کرد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sincere voting: Sincere voting is casting a vote fo ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارمند خشک و مقرراتی: Bureaucrat کارمند دفتری مامور کاغذ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

central bankers: بانکداران بزرگ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the full experience: full experience when you have reach ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a point of honor: a point of honor A particular matt ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gambling debt: 1 ) Gambling debt is a major sign o ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand for a raid: آماده بودن برای ( دفع ) یک حمله

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piqued: دلخور ( بودن/شدن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piqued: دلخور ( بودن/شدن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through with: تمام کردن به پایان رساندن کاری/چیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفخ اور: flatulent

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سریعا: briskly

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مژده اور: harbinger منادی بشارت دهنده مژده آو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بفروش رفتن: merchandise خرید و فروش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دروغین: trumped up دروغین ساختگی جعلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و دل پاک: honorable شریف دست و دل پاک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سخت کوش: hard - worker

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ب ب کردن: burble ب ب کردن ( مثل کودکی که هنوز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماری بوم گیر: endemic

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیماری جهان گیر: Pandemic

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخ کوب کردن: nail

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخکوب کردن محکم کردن: nail

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what gives: 1 ) ?what gives informal —used to a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public servants: کارمندان دولتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feverish: feverish speed سرعت زیاد/تمام const ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دارای ارامش: peaceful

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موج زدن: pulse موج زدن جریان داشتن ( در جایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جریان داشتن: pulse موج زدن جریان داشتن ( در جایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreaded: رعب آفرین famine was the dreaded se ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پی امد: Sequel

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smite: ( با by ) تحت تاثیر قرار گرفتن، مجذ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smite: ( با by ) تحت تاثیر قرار گرفتن، مجذ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معرفی شدن: present ۱ ) معرفی شدن ۲ ) معرفی کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتو: ( amunition ( ammunition ۱ ) مهمات ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشغال گردی کردن: scavenge زباله/آشغال گردی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیرجه رفتن و حمله کردن: hawk ( مانند عقاب یا شاهین ) شیرجه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جیک جیک کردن: twitter ( پرنده ی کوچک ) جیک جیک ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرم شکار کردن: ( worm ( verb

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نعلبند: blacksmith

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

float down: phrasal verb to rest or cause to re ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون نظم و ترتیب: haphazardly بصورت تصادفی بدون نظم و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در شرف افتادن بودن: totter متزلزل بودن در شرف افتادن بو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زبانه کشیدن: rage buildings were still tottering ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر به فلک کشیدن: rage buildings were still tottering ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اینسو و انسو پریدن: flirt اینسو و انسو جهیدن butterflie ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرواز کردن: flit ( به آسانی و سرعت ) پرواز کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بال زدن: flit ( به آسانی و سرعت ) پرواز کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

این سو و ان سو رفتن: flutter butterflies were fluttering ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخلیه مکانی به خاطر بودن خطری نزدیک ان: evacuate ۱ ) ( محتویات چیزی را خالی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تهی کردن از هوا: evacuate ۱ ) ( محتویات چیزی را خالی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خلا ایجاد کردن: evacuate ۱ ) ( محتویات چیزی را خالی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرید و فروش کردن سهام: speculate

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوشت خوک: swineflesh

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring the praises: تمجید کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise: مترادف ۱ ) furnish ۲ ) provide فراه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گاوصندوق: vault

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire chest: آمریکا عامیانه: گاو صندوق بزرگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیترو گلیسیرین: soup ماده منفجره

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دزد قفل باز کن: picklock

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flat guarantee: an agreed minimum amount than an pe ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دقیقا همچون: just as

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست مثل: just as درست همچون e. g. Some memor ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bombed out: be bombed out 1 ) phrasal verb: if ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدای چلپ چلوپ: squelch صدای چلپ چلوپ ( مثلا صدای گ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از لابلای ترافیک عبور کردن: weave از لابلای جمعیت ( یا ترافیک و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بردن و اوردن: shuttle

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوشت مرغابی: duck

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قات قات کردن: gabble ( مثل غاز ) قات قات کردن، غ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ferry back and forth: انجام رفت و آمد، رفت و آمدن کردن e ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درخت بریدن و الوار کردن: lumber درخت بریدن و الوار کردن farm ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترکیدن: burst ترکیدن، منفجر شدن e. g. firec ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منفجر شدن: burst منفجر شدن، ترکیدن e. g. firec ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حشرات شب تاب: fireflies=

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درخشیدن: spark درخشیدن e. g. fireflies were ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسیده شدن: mellow ۱ ) رسیده شدن grapes were me ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در این جا: ( herein ( here in در اینجا، در این ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرتاب کردن: hurtle پرتاب کردن، انداختن e. g. in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باعث وبانی: scapegoat عامل، باعث و بانی e. g. j ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد حمله اوباش قرار گرفتن: rabble مورد حمله اوباش قرار گرفتن e ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رانده شدن: drive out بیرون کردن از مکانی رانده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون شدن: drive out بیرون کردن از مکانی رانده ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عامل اجرا: ( implement ( n عامل اجرا، مجری، اب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جست و خیز کردن: sport جست و خیز کردن e. g. lambs we ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لندنی: Londoner e. g. londoners were herdi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعدام کردن: put to death دستور کشتن دادن، اعدام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستور کشتن دادن: put to death دستور کشتن دادن، اعدام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lump together: lump together دسته بندی کردن e. g. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lump together: lump together دسته بندی کردن e. g. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسته بندی کردن: lump together

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کندن و بیرون اوردن: hew out کندن و بیرون آوردن e. g. mi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تمامیت ارضی: territorial entity تمامیت ارضی e. g ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

territorial entity: territorial entity تمامیت ارضی e. g ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقناع کردن: pamper اقناع کردن e. g. being a tra ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سفر دوستی: wanderlust سفر دوستی، عشق به مسافرت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سعادت: bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) It w ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شادکامی: bliss سعادت، شادکامی، خوشی 1 ) pure ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نداشتن: lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) He lacks ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاقد بودن: lack نداشتن، فاقد بودن 1 ) Your dai ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم بیکار و تنبل: bum

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی غیرت: bum

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محاکمه کردن: محاکمه کردن، مورد دادرسی قرار دادن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهره گیری کردن: use بهره گیری کردن، استثمار کردن، ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتفاع بردن: use بهره گیری کردن، استثمار کردن، ا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوء استفاده کردن از کسی: use بهره گیری کردن، استثمار کردن، ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bandy about: دهان به دهان شدن رد و بدل گشتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان به دهان شدن: bandy about دهان به دهان شدن رد و ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رد و بدل شدن: bandy about دهان به دهان شدن رد و ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sling up: بالا کشیدن e. g. the stairway being ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کر کردن: deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوش کسی را کر کردن: deafen کر شدن، کر کردن، ( مجازی - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیابرو شدگی: ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ابرویی: ignominy رسوایی، بد نامی، بی آبرو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شانس برد: odds احتمال، شانس e. g. the odds of ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجرا کردن صحنه: enact ( در نمایش و غیره ) بازی کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلاشی شدن: batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داغون شدن: batter کوباندن، ( مکرر ) ضربه زدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسوخ کردن: permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسوخ کردن در: permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرایت کردن: permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نفوذ کردن: permeate سرایت کردن، رسوخ کردن، ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تر و خشک کردن: baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی مثل کودک رفتار کردن: baby با کسی مثل کودک رفتار کردن، ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maneuver into: Idiom maneuver ( one ) into ( doing ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست درازی کردن: molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متلک انداختن: molest ازار رساندن، اذیت کردن، آزا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مچاله شدن: crinkle مچاله شدن e. g. the crinkle ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدای خش خش: crunch صدای خش خش e. g. the crinkle ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لاروبی کردن: dredge ( در ته آب ) دنبال چیزی گشت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توطئه‎ ‎کردن: brew ۱ ) دم کردن ( غذا و . . . ) ۲ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از پیش ترتیب دادن: prearrange از پیش ترتیب ( کارها، ام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخواست استرداد: requisition درخواست ( رسمی ) استردا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشروب خوراندن: liquor ( عامیانه - معمولا با: up ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رازگشایی کردن: blab راز گشایی کردن فاش و ابراز کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در جستجو بودن: court در جستجوی چیزی بودن، دنبال چ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حساب کسی گذاشتن: credit نسبت دادن ( چیزی به چیزی/کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفتار سنجی: ( آموزش و پرورش - حقوق ) آزادی مشرو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دچار بدبیاری شدن: jinx دچار بدبیاری کردن ( شدن ) ، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این شاخ به ان شاخ پریدن: meander از این شاخ به آن شاخ پریدن، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نام بردن از کسی برای چیزی: name نام بردن، مورد اشاره قرار گرف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خلق تنگ شدن: sulk e. g. he has been sulking for ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اوقات تلخی کردن: sulk اخمو بودن، بق کردن، عنق بودن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hammer away: بصورت مداوم کار کردن، سخت کار کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرید کردن: patronize خرید کردن از جایی e. g. i ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بطور مداوم و سخت کار کردن: peg away سخت مشغول کار کردن بودن e ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slog away: سخت تلاش کردن to work very hard for ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت تلاش کردن: slog away سخت تلاش کردن e. g. i hav ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طبابت کردن: e. g. mehri has been doctoring in c ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انباشته شدن: drift ( تغییر جهت تدریجی به سوی خا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشته شدن: drift ( تغییر جهت تدریجی به سوی خا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel poorly: ناخوش بودن، احساس ضعف کردن e. g. s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پروردن: 1 ) raise پرورش یافتن، نشو و نمو ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خفه کردن: stifle خفه شدن، خفه کردن e. g. she ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازیچه: sport بازیچه، بازیچه شدن دست انداخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بازیچه: sport بازیچه، بازیچه شدن دست انداخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیر و رو کردن: rummage through زیر و رو کردن، خوب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهتر شدن: 1 ) get better 2 ) amelioration بهت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شبهه: question سوال، شک، شبهه e. g. the ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افشا کردن: عامیانه spill بند را به آب دادن بند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yipee: Yipe ۱ ) هورا ۲ ) وای ( با تداعی مث ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای زاری مانند کردن: sob

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

only too: you use only too to emphasize that ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone has only to do: if you say that someone has only to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

only just: ✅به زور، به زحمت a close call/shav ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخزن اب گرم: boiler مخزن آب گرم ( در آب گرمکن ها ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با چشم بسته: blindfold He was blindfolded and dr ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باصدای تالاپ یا تاپ تاپ زدن: thump ( باصدای تالاپ یا تاپ تاپ ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come away: بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون امدن از: بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طوری که: 1 ) so as 2 ) so as to to change or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طوری که: 1 ) so as 2 ) so as to to change or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کربوهیدرات: abbreviation: carb کربوهیرات A deli ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کربوهیدرات: abbreviation: carb کربوهیرات A deli ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گروه اعزامی: expedition هیئت اعزامی، گروه اعزامی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come at: come at پیش آمدن، به سراغ آمدن The ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the 100 meters: ( مسابقه دو و میدانی ) دوی صد متر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوی صد متر: the 100 meters

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come after: به دنبال ( بعد از/قبل از ) کسی/چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی غیرت: begger بی غیرت !come give uncle a k ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرگناه: vile پرگناه، گناه آمیز come god and ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دختر خوشگل: cutie ( زن یا دختر ) خوشگل، تو دل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

باران: باران، هوای بارانی !come in out of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوای بارانی: wet هوای بارانی، باران !come in out ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عزیزم: dove !come my dove, don't be afraid ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خانه: joint ( خودمانی ) خانه، ساختمان، م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلنگ: Pike کلنگ دو سر come down the pike ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یقین داشته باش: ( slang ) you bet

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شک نکن: ( slang ) !you bet

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منحصر شدن به: come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منتهی شدن به: come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ختم شدن به: come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t come somebody with me: E. g. Don’t come the poor strugglin ...

١١ ماه پیش

مدال‌های Farhood