Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take control of: کنترل کاری/چیزی را بدست گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insight: [Verb] در دیدرس بودن ⭐⭐⭐ [Phrase] ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

GTO: نمایندگی و تعمیراتی ماشین های پیشرف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rtb: دسته تکاورهای آموزش دیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step forward: پا پیش گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toss around: ( به این ور و آن ور یا بالا و پایین ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eggsnake: پوست تخم مرغ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transcript: کپی برابر اصل خودمونه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take food: غذا خوردن مصرف غذا داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ripe fruit: میوه رسیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's not that bad: اونقدرا هم بد نیست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not that bad: اونقدرا هم بد نیست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not that difficult: اونقدرا ( هم ) سخت نیست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stasi: سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stasi: سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick nails: ناخن جویدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break habit: ترک کردن عادت ( معمولا منفی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk through: قدم گذاشتن در جایی ( مثلاً این دنیا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off the grid: از داخل دید خارج شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chopper: آمریکا خودمانی: هلی کوپتر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bleed out: شدیداً خونریزی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleed out: شدیداً خونریزی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

want: تحت تعقیب بودن صفت: wanted تحت تعق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run from: فرار کردن از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come from: از جایی آمدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy over: easy - over eggs تخم مرغ ( سرخ شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turned down: رد شدن درخواست ( مثلاً قرار عاشقانه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a crush on: عاشق کسی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross dresser: مبدل پوش، کسی که لباس جنس مخالف را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross dresser: مبدل پوش، کسی که لباس جنس مخالف را ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave sb out of sth: کسی را از انجام ( نظر دادن درباره ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work on: Straightforward meaning کار کردن رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sorry about it: راجع به اون ببخشید راجع به اون معذر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have something to say: من لازمه یه چیزی بگم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tighten up: سفت بستن ( درب جعبه و . . . )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be married: ازدواج کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you happy now: الان خوشحال شدی؟ دلت خنک شد؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it makes it easier for you: راحت تر اینه که. . . ( فلان کار بکن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run out of time: ✔️زمان از دست دادن، ✔️از دست رفتن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

retreat back: پا پس کشیدن منصرف شدن از انجام کاری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give check: چک کردن، ( کاری یا کسی را ) بررسی ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a break: استراحت کردن ( داشتن )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i thought so: همینطور فکر میکردم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i thought so: همینطور فکر میکردم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

night: ( slang ) Good night=

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take request: سفارش گرفتن درخواست جواب دادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make sht go away: ناپدید کردن چیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock sb around: حامله کردن کسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ladies room: دستشویی زنونه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money man: خر پول

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکست دادن: overpower شکست دادن، چیره شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep moving: راه برو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep moving: راه برو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tomato: ( slang ) دختر خوشگل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guerilla warfare: جنگ های چریکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guerilla warfare: جنگ های چریکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

occupied territory: سرزمین تصرف شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand it to: دادن، ( دو دستی ) تحویل دادن چیزی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm his type: من بهش میخورم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's what matters: مهم اینه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bums: آدمای مفت خور

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind if i join you: میتونم بهتون بپیوندم؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a sheep in wolf's clothing: گوسفندی در لباس گرگ ه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

movie extras: سیاهی لشکر فیلم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

movie extras: سیاهی لشکر فیلم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your hands up a girl's skirt: یه دوست دختر پیدا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dumbest: احمقانه تر ین ( فکر، کار. . . )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money making machine: ماشین پولسازی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

step up timetable: سرعت بخشیدن به برنامه زمانی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run with: ( slang ) کار کردن با ( کسی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run with: ( slang ) کار کردن با ( کسی )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

group of misfits: آدمای نخاله

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

did what he had to do: انجام دادن کاری کا باید انجام میشد.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're up next: نوبت توئه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little creep: ( slang ) جانور کثیف ( خطاب به شخص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: this is where I get off. . . . . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold on: ✅دووم آوردن، تحمل کردن ✅پشت/سوار ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's your turn: نوبت توئه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's your turn: نوبت توئه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soar: ۱ ) سربالایی ( خیابان، جاده ) رفتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superspecial: صفت: خیلی خاص ( لحظه، آدم. . . )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the horizon event: رویداد حتمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

end of month: month - end=

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be so far: خیلی پرت بودن از ( قضیه، داستان. . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll figure something out: اونو یه جوری حلش میکنم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in the wind: باد وزیدن، باد در حال وزش بودن، باد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how did you know: از کجا میدونستی؟ چجوری فهمیدی؟ چجور ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the most easterly point: شرقی ترین نقطه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be casual: لباس معمولی بپوش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't play the hero with me: قهرمان بازی در نیار.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell them what happend: بهشون بگو چی شده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not a moment longer: بیشتر نشه ( زمان ) ، بیشتر طول نکشه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time runs out: از دست رفتن وقت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you understand me: گرفتی چی میگم؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what i do best: کاری که توش استادم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piece by piece: ریز ریز، تکه تکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piece by piece: ریز ریز، تکه تکه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

five by five: پنج در پنج

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like of all those: وی همه اونایی که. .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you give me your word: اگه قول بدی به من ( که ) . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

simply walk away: بیخیال شدن و رفتن ( محل را ترک کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is safe: اون جاش امنه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perfect score: در رانندگی و . . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brains: The brains مغز متفکر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barkeeper: متصدی بار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house special: غذای خانگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here come the brains: مغز متفکر اومد/داره میاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check this out: اینجا رو باش ( به این نگاه کن )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i like it: ازش خوشم میاد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supreme leader: رهبر عالی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supreme leader: رهبر عالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is coming with: باهامون میاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not a chance: عمرا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're wrong: اشتباه میکنید/ در اشتباه هستی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you're wrong: اشتباه میکنید/ در اشتباه هستی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop quiz: امتحان یهویی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a tad less: یه خورده کمتر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet key: کلید قشنگ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your own flesh and blood: هم گوشت و خون خودتون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your own flesh and blood: هم گوشت و خون خودتون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nice catch: خوب گرفتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's my bad: اشتباه از من بود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got a little carry away: یه خورده جوگیر شدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i got it: دارمش ۱ ) مالک بودن ۲ ) تحت کنترل گ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm good: =I'm fine ⭐⭐⭐ 1 ) USED AS A GENER ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm good: =I'm fine ⭐⭐⭐ 1 ) USED AS A GENER ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming through: وارد می شویم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right on time: درست به موقع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right on time: درست به موقع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

did it: انجام شد یا انجامش دادم/دادیم/دادی/ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be insane: ۱ ) دیوانه بودن ۲ ) دیوانه کننده بو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well played: کار ت خوب بود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good looking out: خوب هوامونو داشتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the choice is yours: انتخاب با خودتونه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the choice is yours: انتخاب با خودتونه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold your fire: شلیک نکنید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold your fire: شلیک نکنید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be best hope: بهترین امید بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boatload of heart: کوهی از احساس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as you wish: هر جور مایلی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're running out of time: وقت مون داره تموم میشه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its cool: مشکلی نیس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

its cool: مشکلی نیس

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

escaped convicts: محکومین فراری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

police custody: بازداشت پلیس

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood father: پدر هم خون

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweet talking: بحث/گفتگوی شیرین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coffee on: قهوه براهه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have done my time: دیگه از من گذشته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you seen her: Have you seen her=

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know this is so unbelievably rude: می دونم که خیلی بی ادبیه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

normally i would be all: معمولا من همین طوریم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's catch up: بذار برم سر اصل مطلب.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you for coming so far: ممنون که این همه راه اومدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a rip: چه گرونه!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold still: تکون نخور، حرکت نکن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in: ✔️وقت صرف کردن One thing that made ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stay much longer: نمی تونم بیشتر این بمونم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rough break: ( slang ) اتفاق تلخ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come round: ?Would you come round tomorrow مایل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stupid company: شرکت مزخرف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no other options: چاره دیگه ای نیست

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go into high gear: Kick into high gear=

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave out to dry: Hang out sb to dry=

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as moderate an image as: به همان اندازه تصویر ( یک شخص ) میا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold on there: وایسا ببینم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

figure something out: یه کاریش میکنیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure something out: یه کاریش میکنیم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be by yourself: تنها بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch someone: کتک زدن کسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what is the matter: مشکل چیه؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binding agreement: Biding treaty=

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pizza parlor: مغازه پیتزا فروشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pizza parlor: مغازه پیتزا فروشی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will take you to lunch: شام مهمون من

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

these are hard times: ما در دوران سختی بسر می بریم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forget about: پاک یاد رفتن که. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i the undersigned: بدینوسیله اینجانب ( فلانی ) . . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very rough time: دوره بسیار سخت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smiles amplified noticeably: لبخندها بصورت قابل توجهی تقویت شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you owe me an explanation: تو باید برام توضیح بدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll give it a try: سعی خودم رو می کنم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

republican sympathizers: طرفداران جمهوری خواه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

DOS: ۱ ) دو تا ۲ ) بایدها ( dos & don't ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

DOS: ۱ ) دو تا ۲ ) بایدها ( dos & don't ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far afield: ( جاهای ) دوردست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far into: به فاصله زیاد درون. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far past: گذشته دوردست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you look nice: خوشگل شدی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sucker: فریب خورده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no trespassing: بدون اجازه وارد نشوید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no trespassing: بدون اجازه وارد نشوید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking cash machine: دستگاه چاپ اسکناس متحرک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds like: Sounds like fun باحاله

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i swear to god: به خدا قسم. . . خدا شاهده. . . ✨ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pushing for bigger purse: فشار آوردن برای کسب پول بیشتر از دی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold all the cards: ( Idiom ) همه چیز دست نفر دیگری بو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heart transplant: پیوند قلب

١١ ماه پیش

مدال‌های Farhood