Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up ahead: There’s a sharp curve in the road u ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ingenuity: ✅۱ ) ذکاوت و ابتکار ۲ ) تبحر و مها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be taken up with: be taken up with something/somebody ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take apart: take somebody/something apart infor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gill: ⁦✔️⁩آبشش Fish take in oxygen throug ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruthless: Don't be taken in by his charm—he's ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poise: ✔️به حالت آماده باش در آوردن، مترصد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squeeze: Verb ( با out ) ✔️obtain with dif ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gingerbread: ✔️چیز قشنگ وکم بها [Idiom] take the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

data privacy: We need to take a firm line on data ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cudgel: [Idiom] take up ( the ) cudgels on ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give onto sth: باز شدن به سمت/رو بسوی/در جهت چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run out of: E. g. She's running out of things t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worldly possession: تصرف دنیوی ( مال دنیا ) He gave u ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give as good as you get: [Idiom] to be strong and confident ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me every time: [Idiom] used to say that you always ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me any day: [Idiom] used to say that you always ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

given half a chance: [Idiom] given the chance/choice ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

given the choice: [Idiom] given the chance/choice ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given the choice: [Idiom] given the chance/choice ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what i wouldn't give for sth: [Idiom] what I wouldn't give for st ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what i wouldn't give for sth: [Idiom] what I wouldn't give for st ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would give anything: [Idiom] I would give anything/a lot ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would give a lot: [Idiom] I would give anything/a lot ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would give my right arm: [Idiom] I would give anything/a lot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a break: [Idiom] infml stop criticizing or b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a heads up: [Idiom] to tell someone that someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a piece of your mind: [Idiom] to tell someone why you are ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a run for his or her money: [Idiom] to be as good at something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a run for his or her money: [Idiom] to be as good at something ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give something a whirl: [Idiom] to try something for the fi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give someone hell: [Idiom] slang to criticize someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give rise to something: [Idiom] fml to cause something to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the cold shoulder: [Idiom] to intentionally ignore som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not give someone the time of day: [Idiom] to not be friendly to someo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not give someone the time of day: [Idiom] to not be friendly to someo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone would give someone the shirt off his or her back: someone would be willing to do anyt ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thug: . E. g 1 ) He was done over ( =atta ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paintwork: E. g. The paintwork will need doing ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make into: E. g. They've made the spare room i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make sth out: E. g. I made a cheque out ( =write ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disguise: ✔️پنهان ساختن، آشکار نکردن، پوشاندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

altar: نوعی میز/چیدمان که در رسم و رسوم و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make no bones about: ✔️ابا نداشتن to not try to hide som ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make no bones about: ✔️ابا نداشتن to not try to hide som ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parking garage: ⁦✔️⁩پارکینگ مسقف که می تونه یه طبقه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have against: ◾have ( got ) something against som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have back: ◾have somebody back [no passive] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have back: ◾have somebody back [no passive] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have on: ◾have somebody on ( informal ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have up: ◾ ( have somebody up ( for somethin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once too often: ⁦✔️⁩خیلی وقت ها E. g. I’ve had it ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

newsagent: E. g. Could you buy a paper for me ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meticulous: meticulous detail جزئیات دقیق و موش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put above: ◾put something before/above somethi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoots: جوانه گیاه وقتی که تازه داره از زیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plagiarism: She's determined that her students ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep in with: ◼️keep in with somebody ( Britis ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come from behind: ( in sport ) to win when it was ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come from behind: ( in sport ) to win when it was ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come on to: ◼️come on to somebody ( informal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come on to: ◼️come on to somebody ( informal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell: ✅طلسم ◼️if you are under someone's ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come up for: ◾come up for something [no passiv ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull at: Cambridge Dictionary@ ◾pull at sth ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

model citizen: ⁦✔️⁩شهروند نمونه E. g Vick paid hi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rail pass: گذرگاه ریلی The rail pass will pay ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

does what it says on the tin: [Idiom] ✔️If something does what i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break out in: Oxford Dictionary@ ◾break out in s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cordon: ✔️کمربند حفاظتی ( صفی از پاسبانان ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retiree: Yahoo. com@ Retirees🔴 who pay the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hive: He lived a quiet life, tending his ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curse: ⁦✔️⁩معضل E. g. They look on single ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch at: ◾catch at something ✔️to touch so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckless: He brought about his company's coll ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specimen: Astronauts brought back specimens o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sharp practice: The building industry brought in ru ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stringent: . E. g 1 ) Stringent safety regulat ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tripartite: A tripartite agreement brought toge ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to think: ◾ ( . . . to think ( that فکرش رو ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to think: ◾ ( . . . to think ( that فکرش رو ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparatus: The whole apparatus of communism wa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infantry: The infantry fell back in disarray ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infantry: The infantry fell back in disarray ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble: He stumbled and fell down لغزید و س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appalling: 👈🏿The study found that the fast - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chronic: And it turns out this causes agoniz ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lesion: They develop painful lesions and fo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take away: [NOUN] TAKEAWAY ( بصورت چسبیده ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knotty: It’s a knotty issue, but solving it ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

broiler chicken: it’s not economically efficient to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distress: [noun] Chickens seem to, exhibiting ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle: ◾ مهار کردن ( مسئله و مشکل ) ، برخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slaughterhouse: She works on changing how we kill c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in no time: The dogs saw them off in no time سگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inexperience: Inexperience can work against someo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stationary bike: ◾دوچرخه ثابت I work out on my stat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frenzy: Nationalist speeches worked the cro ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hinge: ⁦✔️⁩لولا A little bit of oil works ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squeaky: ⁦✔️⁩دارای صدای جیرجیر/جیغ جیغ A li ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adverse: The companies called off their merg ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contempt: If you are summonsed and do not att ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revolting: حال بهم زن/زننده I don't know how y ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ostensibly: MEANING: as appears or is stated to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inevitably: . E. g A war would inevitably ( =ce ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: ✅ پابرجا - ماندگار 1 ) A ⭐sustaine ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desperate: As he left the theatre, the singer ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheap money: Cheap money set off a boom in perso ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberate: [adj] Can you pick out the three de ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stern: The ship's name was picked out in b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contradiction: Only one newspaper picked up on the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tastefully: ◾The owners have built a gift shop ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispassionate: ⁦✔️⁩بی طرف، بی غرض Traditionally, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squat: ✔️ ( بدون اجازه یا حق قانونی ) در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dammit: New York Post. com@ “I’m not tryin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unwind: ◾رفع کردن، از سر راه برداشتن ( گیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infinitely: 'Infinitely easier if we had direct ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breach: [NOUN] رخنه/نفوذ [در تشکیلات/سازما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stifling: Despair hangs heavy in the stifling ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shopping trolly: چرخ دستی خرید ( موجود در فروشگاه ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

succinctly: ⁦✔️⁩مختصرا، اجمالا Feng Zhao, who ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow chunks: خودمانی: استفراغ کردن blow chunks ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flair: ⁦✔️⁩شَم It was clear she'd be a gif ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shred: I had nothing to do with him. And I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part with: I don't think she can part with the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toss: And could you please try not to tos ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coat hanger: I rigged up a temporary radio aeria ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upbeat assessment: ارزیابی خوش بینانه Iran offers upb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upbeat: upbeat music موسیقی شاد - موزیک شاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: At least I've come to recognize it ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bearing: Well, I hope that this isn't going ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peacekeeping: Some members of the peace - keeping ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebound: ✔️نوجان شدن، قوت گرفتن، جان گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strife: Oilprice. com@ Both Iran and Venez ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

volatility: A majority of oil market analysts a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glut: NOUN عرضه بیش از تقاضا یک محصول - ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glut: NOUN عرضه بیش از تقاضا یک محصول - ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

table: ⁦✔️⁩فهرست خلاصه، لیست OPEC tables ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount: ✔️ بالغ شدن بر - رسیدن به 1 ) OPEC ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take into account: ⁦✔️⁩مد نظر قرار دادن، در نظر گرفتن، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

demand supply: تقاضای عرضه The current demand - s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casualty: ⁦✔️ ( جمع ) ⁩تلفات، قربانیان Deman ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justified: ✅پذیرفته شده Oilprice. com@ It wi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

landmen: ⁦✔️⁩زمینداران Landmen Who Once Sta ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheer: The letter was lying on the table a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get together: Let me get my thoughts together بذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rash: Just don't do anything rash فقط کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scene: ✔️ scene= الم شنگه - معرکه - قشقرق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutter: ?What are you muttering چی با خودت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much honored: ⁦✔️⁩بسیار محترم A: you think I'm j ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honorable mention: I get honorable mention in the fest ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attribute: ⁦✔️⁩نسبت دادن، منتسب کردن به Time. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delicate: 🔰حساس، سرنوشت ساز Time. com@ But ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unprecedented bypassing: ⁦✔️⁩دورزدن بی سابقه Indeed, Israe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill will: Time. com@ Even before last week’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compound: ✔️محوطه ( دارای یک یا چند ساختمان ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lieutenant governor: The lieutenant governor can work ha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be through: 📌 ( Be through ( in/with 🔰تمام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be through: 📌 ( Be through ( in/with 🔰تمام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unrealistic: 📌غیرواقع بین ?A: Why not , B: Bec ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embezzler: I think she should know her husband ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opinionated: 📌لجباز و یه دنده و کله شق You wou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wreck: 👌👈داغون ( از نظر روحی ) A: What ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

personal column: I've been going out with this man t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dope: ✅آدم احمق، تهی مغز، خنگ A: Oh, Bar ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indiscretion: Add to that, her blabbing about my ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

financial doings: ⁦✔️⁩کارهای مالی She's talking fina ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high class: ✔️از طبقات بالا ( اجتماع ) ، قشر مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irritable: ?I haven't been sleeping nights. I' ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repressive: The people are held down by a repre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

itch: ⁦✔️⁩معنی آبادیس بی تابی، بی قراری ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yet again: CNBC. com@ with signs pointing tow ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bore: NOUN آدم خسته کننده و ملال آور A: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spooky: ترسناک - شبح ناک - وابسته به جن و ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practice: ✅پرداختن ( به حرفه یا شغلی ) ?A: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

businesslike: دارای صورت کار عملی، منظم و مرتب آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suggest: 🔰اظهار کردن Iranian officials cal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repudiate: زیر ( چیزی ) زدن [مثلا توافق/پیمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rescind: فسخ کردن ( قانون یا فرمان و غیره ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

renounce: 🔰 ( معمولا به طور رسمی و علنی ) صر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utter: [VERB] FORMAL SYN: say 🗣️ آتِر به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compilation: ( از سرچشمه های مختلف ) گردآوری، ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up until recently: تا همین اواخر The original ( Boein ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up until recently: تا همین اواخر The original ( Boein ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defamation: افترا، تهمت بی جا، هتک آبرو، بدنام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don'ts: dos and don'ts بایدها و نبایدها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nautical: nautical mile مایل دریایی the wind ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitch: Noun مشکل جزئی/کوچیک A: I know the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cringe: ✅ ( از ترس یا سرما و غیره ) خود را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scum: ✅طبقه وازده و پست اجتماع ✅ ( مجازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desolate: [adj] ⭐تلفظ : [دِسِ لِت] Meaning: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redundancy: تعدیل نیروی کار، اخراج مازاد کارکن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweetbread: ✅ ( معمولا جمع - هنگام کار برد به ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customary: مرسوم و معمول و روتین It was custo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liability: ✅وبال گردن، مایه دردسر، بار روی دو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plead: ( در دادگاه ) مدافعه کردن، ( اتها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

closing performance: مراسم/جشن/اجرای اختتامیه I was jus ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jettison: کنار گذاشتن، از شر چیزی راحت شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leg: ✅ ( مسابقه و سفر و غیره ) مرحله، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherent: ✅تفکیک ناپذیر - جدا ناشدنی/نکردنی - ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood