Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pinch pennies: 💎Pinch Pennies To be careful with ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pinch and scrape: :Synonym pinch pennies 💎pinch and ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over and over: ✅به کرّات ✅مکرراً ✅بارها و بارها . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sovereign: ✔️sovereignty: حق حاکمیت تلفظ: ساٰ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pertain: SYN: relate . e. g Among the most ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confiscate: ✔️توقیف کردن ( اموال ) - مصادره کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forensics: Some believe that new science relat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deductive: [verb] Deduce [adj] Deductive ✔ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cool off: معنای دوستان ✔️آرام شدن - فرو نشاند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interference: تداخل - رویهم افتادن - در تماس با ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but also: تحت اللفظی: بلکه همچنین همچنین با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plot line: . e. g Reading stimulates creativit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

converging: Adj همگرا Converging sealing gap

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascent: ✔️صعود ( مثلاً صعود و بالا رفتن ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trump card: ✔️برگ برنده China just played a ⭐t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solidarity: Key takeaways as China urges ⭐solid ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tab: ✔️ صورت حساب، رسید، فهرست هزینه ✔️ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweeten the deal: ⚡شیرین کردن معامله ⚡پیشنهاد بهتری د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silk: silk ( پارچه، لباس، فرش و غیره ) ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spat: Noun ✔️ مرافعه - مشاجره ( سر چیز ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extravagant: ۱ ) تجملاتی - پر زرق و برق SYN: lav ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attribute to: ✔️ نسبت دادن به - ناشی از چیزی/کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

client: Regular client مشتری معمول - مشتری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dunk: e. g. With little Revenue Expected ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colloquially: در محاوره - بصورت محاوره ای e. g. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a badge of pride: نشان افتخار e. g. Companies such ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take measurement: اندازه گیری کردن با استفاده از ابزا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the imaginary bird: مرغ خیال e. g. I fixed it. I cal ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some hero: ⭐پهلوون e. g. Who are you? Michel ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traveler: مسافر ت کننده شخصی که همش تو مسافرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شخصا: in person ۱ ) با حضور شخصی ۲ ) شخصا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارشاد: mentoring ارشاد آموزش تعلیم پرورش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نزار: meager نزار meager were his look . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pantry: Pantry انباری Poultry طیور، ماکیان، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اندوختن: roll up اندوختن، جمع کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inside out: She knows her subject inside out ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clerical: clerical lists لیست های دفتری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فرز: agile You need to have agile finge ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aggravation: I've been getting a lot of aggravat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

avenue: راه حل، راه They decided that the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serpent: ابلیس The serpent said that we sha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leftover: گاهی یه خط تیره هم میاد بین دو قسمت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paternity leave: Many companies are now offering pat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bishop: ( شطرنج ) فیل She played her bisho ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp: NOUN تمبر 💠 A set of stamps has b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once: وقتی که، همینکه Once it has finis ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pint: ظرف/اندازه/مقدار یک پاینت ( واحد شم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hindrance: ✔️طوق ( گردن ) ، پا بند، مزاحم، مان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lentil: e. g. 1 ) They lived frugally off ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoilt: Stop acting like a spoilt child بس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conception: فهم، درک “Most of the judging of R ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

session: دوره، ترم The session will be open ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repellent: Just remember to take your mosquito ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unanimously: The bill passed unanimously

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the benefit of the doubt: [Idiom] to decide that you will bel ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to think: ◾ ( . . . to think ( that فکرش رو ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harass: ( دشمن را ) ایذا کردن، حملات ایذایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matchmaker: [اسم فاعل] فرد معرف دو نفر بهم ( جه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind boggling: ADJECTIVE شگفت انگیز و پیچیده و سرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceal: ⁦✔️⁩قایم کردن، افشانکردن، سری نگهدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

venting: ⁦✔️⁩ ( مربوط به/در ارتباط با ) تخلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsessively: ⁦✔️⁩وسواسانه We document everythin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicit: معنای دوستمون ⁦✔️⁩بدون شک، بی چون و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop up: معنای دوستمون ✔️ظهور پیدا کردن، ظاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grounds: grounds ( rather formal ) a good ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cream cheese: Guardian. com@ Spread the joy! Te ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

beauty is only skin deep but ugly goes straight to the bone: :Alternative forms - beauty is onl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pay through the nose: ⭐ Pay Through the Nose ( For Someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subsidies: یارانه ها - سوبسیدها جمع subsidy [ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenfold: ✅ده برابر The price of flat bread ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dime a dozen: :Alternative form a dime a dozen � ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

omen: Omens⭐ of decline for Russia's once ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

all it's cracked up to be: ⭐All It’s Cracked Up To Be As good ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sell someone a bill of goods: ⭐Sell ( Someone ) a Bill of Goods T ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exotic dancer: a person who dances or performs in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lit up: گذشته light up . E. g . . . Goodb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loved ones: . E. g . . . Since I was ten years ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebuke: ✅ ( شدیدا ) سرزنش کردن ✅عتاب کردن ✅ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep away: ✅حریم و فاصله رو نگه داشتن ✅فاصله گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slump: Intel is in trouble as PC demand ⭐s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beef: ✅ ( slang ) complaint, point of con ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punitive: verb: ( Punish ( v agent noun: [ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lingerie: . e. g Larissa Trownson drops jaws ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rights groups: گروه های حقوق بشر ( ی ) گروه های ط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sincere: ✅خالص ✅بی غل و غش I’d like to meet ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emaciated: . e. g ?Do you like to walk on your ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is: Are there many ( or, any ) museums ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hectic: ✅پرجنجال ✅پر هیاهو ✅پر التهاب On ⭐ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand with: :to unite with someone, as in defen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oftentimes: ✅غالب اوقات 1 ) ?Do you often wear ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crowning glory: ( طنز گونه - طنز آمیز ) ✅موی شخص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cost an arm and a leg: :SYN cost a fortune ✔️ خیلی گران ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragrance: ✅fragrance, perfume, scent, redolen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scent: :Synonym perfume ✅عطر ?Do you li ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

floral: دارای بویی همچون گل گل بو ?What ki ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swell: ✅ ( اندازه یا شمار یا شدت و غیره ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knockout: Knockout stages ( فوتبال ) مرحله/م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occasion: مناسبت - موقع ( مثلاً: برخی مواقع ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tasteful: ✅با سلیقه درست شده ✅خوش سلیقه ?Hav ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reprimand: USA star Tyler Adams ⭐reprimanded⭐ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: [VERB] COVER SOMETHING UP or COVER ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recognition: Meaning: 1 ) If you are given recog ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mediator: حَکَم - داور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

possessive: Someone who is possessive in his or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allow: ✅دادن، منظور کردن ( وقت، زمان و غیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

share: VERB ۱ ) ✅ نظر - فکر - ایده - عقیده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

have a crack at: ✅ کوشیدن، آزمودن، ( عامیانه ) خود ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch up with someone: معنای دوستان ✅حرف زدن با کسی در مور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in common: Are most of your friends from schoo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take along: ?When did you last have a family pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oriented: ?Do you visit your relatives? ( How ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

having said that: معنای دوستان اینم بگم که. . . ناگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on average: ?How much time do you spend with yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evolving: ?Do you think people will drive mor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in favour of: طرفدار ( کسی یا چیزی ) بودن Which ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rely on: ✅ روی کسی یا چیزی حساب باز کردن ✅ م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh in: ✔️ نظر دادن - اظهار نظر کردن - گفتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key plan: نقشه کلیدی سایت ( نفت - گاز - پتروش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equipment layout: نقشه کلیدی سایت ( نفت - گاز - پتروش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

detail drawing: نفت - گاز - پتروشیمی: ⭐نقشه جزئیات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

package drawing: نفت - گاز - پتروشیمی: ⭐نقشه پکیج ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

static equipment: نفت - گاز - پتروشیمی: ⭐تجهیزات ثابت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rotary equipment: ⭐تجهیزات مکانیکی دوار⭐ به تجهیزاتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rotating equipment: ⭐تجهیزات مکانیکی دوار⭐ به تجهیزاتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

equipment foundation: ⭐فونداسیون تجهیزات مکانیکی و غیره⭐ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

padding plan: نفت - گاز - پتروشیمی: ⭐پدینگ پلن⭐ و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pad plate: نصب تجهیزات مکانیکی روی فونداسیون ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sliding plate: نفت - گاز - پتروشیمی نصب تجهیزات مک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outriggers: نصب تجهیزات سنگین و حمل بار: ⭐پایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

manual crane: نصب تجهیزات و حمل بار: ⭐جرثقیل دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawler crane: نصب تجهیزات سنگین: ⭐جرثقیل زنجیری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rigger: نصب تجهیزات و حمل بار: ⭐ریگر ( rig ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lifting team: نصب تجهیزات سنگین و حمل بار: ⭐لیفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boom collapse: نصب تجهیزات و حمل بار: ✔️ فرو ریختن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crane tipping: نصب تجهیزات و حمل بار: کله کردن - و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laitance: ✔️ ناخالصی های سطحی بتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fixed equipment: نفت - گاز - پتروشیمی: ⭐تجهیزات مکان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boom truck: در حالتی که جرثقیل روی کامیون سوار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bracket segment: سیستم اهرم بندی ساعت اندیکاتور در ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soft foot: لقی پایه های دستگاه متحرک ( الکتروم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contain prices: محدود نگه داشتن قیمت ها - باز داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contain prices: محدود نگه داشتن قیمت ها - باز داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't fancy that: علاقه ای/میلی نداشتن به انجام کاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fancy something: to fancy something چیزی خواستن [هو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fancy doing something: to fancy doing something انجام کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: [Verb] to fancy somebody به کسی گرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seems such a pity: به نظر تاسف انگیز میاد. به نظر تاس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a move: SYN: go رفتن - راه افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may i beg a lift: میشه درخواست کنم منو برسونید ( با ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

morbid interest: علاقه بیمارگونه ▪️▪️▪️ =diseased, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dishy: INFORMAL BRITISH sexually attractiv ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to fancy somebody: to fancy somebody به کسی گرایش داش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoo ha: ( عامیانه ) جنجال - بیاوبرو 💠 . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know it by heart: آگاهی داشتن کامل نسبت به موضوعی/کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i learned it by heart: SYN: know by heart معانی: 1 ) To l ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

important enough: ADJECTIVE ENOUGH Atten: When enoug ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inventory draw: اصطلاح رایج و متداول در مورد حجم ذخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alarm bells go off: [استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alarm bells ring: [استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alarm bells sound: [استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an alarm bell sounds: [استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an alarm bell rings: [استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an alarm bell goes off: [استعاری] به صدا درآمدن زنگ/زنگ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to raise alarm bells: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to ring alarm bells: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to set off alarm bells: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to sound alarm bells: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to ring an alarm bell: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to sound an alarm bell: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to set the alarm bells ringing: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to set alarm bells ringing: [استعاری] ایجاد نگرانی بخاطر حس کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to ring the alarm bell: [استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to sound the alarm bell: [استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to sound the alarm bells: [استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to ring the alarm bells: [استعاری] هشدار دادن و به صدا آمدن/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay charges: بصورت رسمی کسی را به انجام یک جرم/ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laying an information: علیه کسی اعلام جرم کردن ( شفاهی یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay an information against someone: [حقوق] علیه کسی اعلام جرم کردن ▪️▪ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a claim on someone: a claim on someone ادعا علیه کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a claim on something: ادعا سر چیزی - سر چیزی ادعا داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring a charge home to a person: bring a charge home to a person اته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring something home to someone: [حقوق] اتهامی را گردن کسی انداختن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring something home: [استعاری] مطلبی را روشن ساختن برای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay a charge: بصورت رسمی کسی را به انجام جرمی مته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bring an action against someone: bring an action against someone علی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

credit a sum to someone: credit a sum to someone مبلغی را به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deposit with someone: deposit with someone پیش کسی امانت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discriminate against someone: discriminate against someone نسبت ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expatriate someone: expatriate someone ترک تابعیت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go bail for someone: go bail for someone کفالت کسی را کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inform against someone: inform against someone از دست کسی ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay an embargo on: lay an embargo on در بندر توقیف کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay down the condition: lay down the condition شرط کردن چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay hand upon: lay hand upon [حقوق] وضع ید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay on the table: lay on the table از دستور خارج کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lodge a complaint against someone: lodge a complaint against someone ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

notify someone: notify someone به کسی اخطار کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proceed against someone: proceed against someone علیه کسی دا ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood