Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dimly: . E. g a detour that directs you th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refreshingly: . E. g 1 ) Her response is refreshi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shade: Verb ✔️ سایه افکندن - سایه انداختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

file down: ✔️با سوهان صاف کردن ✔️ساییدن، پرداخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take aback: ✔️to shock or surprise somebody ver ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرورش: mentoring ارشاد آموزش تعلیم پرورش

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodger: to take in lodgers به مستاجران ( ات ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cause and effect: Definition: [phrase] 1 ) Cause and ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give as good as you get: [Idiom] to be strong and confident ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lent: روزه، ماه روزه She's agreed to giv ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precarious: ⁦✔️⁩متزلزل، بی ثبات Telegraph. co. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spare room: E. g. They've made the spare room i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: به دیدن کسی رفتن - به کسی سر زدن M ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grilled: ⁦✔️⁩کبابی، کباب شده Grilled hispi, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

altar: نوعی میز/چیدمان که در رسم و رسوم و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have up: ◾ ( have somebody up ( for somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have in: ◾have ( got ) something in [no pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put above: ◾put something before/above somethi ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خوش مزه: gourmet

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on: ✔️ انتقال دادن - منتقل کردن کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

almighty: Crist Almighty خدای قادر مطلق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay in: Oxford Dictionary@ ◾pay something ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out in: Oxford Dictionary@ ◾break out in s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break with: ◾break with something to end a conn ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find fault with: [Idiom] ◾ ( find fault ( with someb ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay on: E. g. I was hoping they would stret ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knotty: It’s a knotty issue, but solving it ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broiler chicken: it’s not economically efficient to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aggressively: Chickens from strains that have bee ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assuage: They worry that these changes will ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proposed: The proposed shopping centre has ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squeaky: ⁦✔️⁩دارای صدای جیرجیر/جیغ جیغ A li ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عصر بخیر: bonsoir ( به فرانسوی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheets: [Bad Weather] [Collocation] the rai ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scent: Police dogs picked up the scent of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resigned: With a resigned sigh she laid aside ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rustle up: با تکاپو جور کردن - تهیه کردن - درس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you take me for a fool: YOU TAKE ME FOR A FOOL? منو احمق فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take someone for a fool: SYNs: - take someone for an idiot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make tea: - درست کردن چای - چای دم کردن اصط ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make the fur fly: MAKE THE FUR FLY ۱ - دودستگی ایجاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make dust: - به پا کردن گرد و غبار مثلاً با جا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play dumb: PLAY DUMB خود را به نادانی زدن - گُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caress: [Noun] a gentle or loving touch تل ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

working people: The new tax means that the vast maj ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strife: Oilprice. com@ Both Iran and Venez ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay someone ship bare: ⬅️lay something bare➡️ ( formal ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shrug somebody or something away: SHRUG SOMEBODY/SOMETHING OFF/AWAY 1 ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell on someone: [INFORMAL] ۱ ) لو دادن - خبرچینی کر ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mutter: ?What are you muttering چی با خودت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill will: Time. com@ Even before last week’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

esperantist: اسپرانتیست یا اسپرانتودان ( به اسپر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in some way: به نوعی/نحوی One of the definition ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

samovar: سماور 🗣️سَمُ وار 💠 Tighten it, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play someone for a fool: PLAY SOMEONE FOR A FOOL کسی رو خر ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not so funny: نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so f ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be through: 📌 ( Be through ( in/with 🔰تمام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put lipstick on a pig: 💎Put Lipstick on a Pig💎 1 ) Make ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wedlock: Ready to enter into the bonds of we ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doorknob: doorknob دستگیره - دسته درب /در ( ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

door handle: door handle دستگیره - دسته درب /در ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wreck: 👌👈داغون ( از نظر روحی ) A: What ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jarring: ✔️گوش خراش What are the advantages ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jittery: دچار دلهره، با ترس و لرز، وحشت زده ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abode: Welcome to our humble abode خوش اوم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

showers: 1 ) آبشار 2 ) حمام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flighty: سر به هوا She's a dumb, flighty so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oversight body: نهاد ناظر Iran's Guardian Council, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decisive: سرنوشت ساز - تعیین کننده At the sa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rally: بالا بردن قیمت، دوباره بالارفتن ( ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ferment: تخمیر شدن You make wine by leaving ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exacerbate: ✔️ ( شرایط یا مشکل ) بدتر کردن - تش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigilance: ⁦✔️⁩هوشیاری Ex: Emergency brake by ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hawk: جار زدن و جنس فروختن، دوره گردی کر ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insulate: ⁦✔️⁩محافظت کردن، مصون نگه داشتن I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hospital admission: ⁦✔️⁩بستری شدن در بیمارستان . E. g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

DIP: NOUN ✔️ شیرجه - آب تنی ( به مدت کوت ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reintroduce: در مورد حیوانات: مجدداً رها کردن آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disciplinary: معنای دوستمون: ⁦✔️⁩رشته ای ( تحصیلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call in: ⁦✔️⁩ ( درخواست نظر ) مشاوره گرفتن ا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gravy: ⁦✔️⁩گریوی ( سسی که از آمیختن آب گوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stoop: VERB ۱ ) ( خود را ) خوار کردن - خفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speculation: ⁦✔️گمانه زنی Adele: Anticipation b ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deteriorate: بدتر شدن یا کردن، کیفیت خود را از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bust: [verb] بازداشت کردن - ( برای بازداش ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay something bare: ⬅️lay something bare➡️ ( formal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

response: . E. g Climate crisis How does Aus ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ever: ⁦⁦۱ ) اصلأ ۲ ) هیچوقت ۳ ) تا به حال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

count your blessing: 👈count your blessings👉 to be gra ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quality time: :Meaning 1 ) time in which one's ch ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stun: ⁦✔️⁩تحت تاثیر قرار دادن دیگری، نگا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the fur fly: MAKE THE FUR FLY ۱ - دودستگی ایجاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fur will fly: FUR WILL FLY ۱ - دودستگی ایجاد کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the sparks fly: - دودستگی ایجاد کردن - دوبه هم زنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the feathers fly: MAKE THE FEATHERS FLY ۱ - دودستگی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not so funny: نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so f ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

samovar: سماور 🗣️سَمُ وار 💠 Tighten it, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's better for you this way: ( رسمی ) اینجوری به نفع شماست ( مح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay a while: SIMILAR: stay awhile مدتی بمون یکمی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're the one: - تو همونی که ( دنبالشن/میگن/می خوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a sin: مرتکب گناه شدن - گناه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you take me for a fool: YOU TAKE ME FOR A FOOL? منو احمق فر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone for an idiot: YOU TAKE ME FOR AN IDIOT? منو احمق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play someone for a fool: PLAY SOMEONE FOR A FOOL کسی رو خر ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the dust fly: MAKE THE DUST FLY ۱ - دودستگی ایجاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break into applause: یهویی و بصورت هیجانی و احساسی شروع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break out in applause: یهویی و بصورت هیجانی و احساسی شروع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haven't tried before: قبلاً امتحان نکردی اینو. . . ؟ قبلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lower side: پایین شهر اون پایین - مایین اینا ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get client: مشتری جور کردن - جمع کردن مشتری - م ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run a business: اداره کردن کسب و کار 1 ) She runs ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incarcerate: VERB حبس کردن/شدن زندانی کردن/شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترشی فروشی: یه جورایی میشه: pickle store مغازه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underwhelming: ⁦✔️⁩دلسردکننده، ناامیدکننده I'm af ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lost control: :Example Rahman 💥lost control of h ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fissure: ⁦✔️⁩شکاف، تفاوت دیدگاه و اختلاف نظر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cable provider: The cable provider offers advertise ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expedite: ✔️تسریع کردن، شتاب دادن The former ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nouveau: I mostly remember the art nouveau d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

genuinely: I seem to remember the film being g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vividly: ( بصورت/بطور ) روشن و واضح I can s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medieval: In medieval times the sapphire was ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whirl: Noun ✔️ a continuous and exciting p ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: ناسازگار، دارای تناقض The report ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who does he think he is: [informal] فکر کرده کیه!؟ * WHO DO ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it would be a pity not to: MEANING: to express how it would be ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's what i mean to say: ( محاوره ) منم همینو میگم - منظور م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you've got a losing hand: چیزی تو چنته ندارید - دستتون خالیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

has had it: [INFORMAL] ییکی از معنیاش میشه: تو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consultation with someone: [COLLOCATION] a meeting with someon ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play one's cards close to the chest: ALSO: play one's cards close to one ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose one's hand: LOSE ONE'S HAND 1 - lose a skill, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strip: VERB محروم کردن از منع کردن از سلب ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misread: NewYorker. com@ How to 🔵misread🔵 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comfort zone: معنای دوستان ✔️موقعیت/حالت راحت یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grain: غلات ( ذرت، جو، گندم و غیره ) Some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumvention: ⁦✔️⁩نادیده گیری، دورزنی The former ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consecutive: Rouhani is set to step down after s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magistrate: مجری قانون They will appear before ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agonizing: 👈🏿 He now faces an agonizing two ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

actuarial: Actuarial analysts can figure pensi ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paralyzed: adj ✔️ناتوان، دست بسته، زمین گیر، ف ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood